لطفا صبر کنید ...

افسانه ها و تعصبات در مورد فرزندپروری

1730800012_9988801.jpg

4 افسانه اشتباه در مورد تربیت پسر و دختر

مانند همه افسانه ها، افسانه هایی که در مورد تربیت فرزند هستند بر پایه ترس استوار است. در این مورد، ترس از تربیت “کودکان معیوب” که نمی توانند به درستی در محیط بزرگسالان رشد کنند. این افسانه ها و باورهای محدود کننده متفاوتی که در مورد فرزندپروری رخ می دهد به این معنی است که هیچ ارتباط سالم و کافی بین والدین و فرزندان وجود ندارد.

پرورش نقش پدر یا مادر کار ساده ای نیست، به چالش ها و ویژگی های شدید برای لحظات شدید نیاز دارد، اما صرف نظر از چالش، ما کاملاً متقاعد شده ایم که خشونت هرگز گزینه ای برای تربیت فرزندان نیست. نکته غم انگیز این است که الگوهای فرزندپروری که مبتنی بر مالکیت صغیر است، به حدی می رسد که آنها را به عنوان یک شی ناقص تصور می کنند، به همین دلیل است که احقاق حقوق آنها منوط به توجهی است که می خواهند به آنها بپردازند. بنابراین، ما برخی از افسانه‌ها و پیشداوری‌های مربوط به “ضربه زدن به موقع” را با شما به اشتراک می‌گذاریم.

خشونت دوران کودکی ریشه در ظلم الهام گرفته از مفاهیم اغراق آمیز انضباط کودک دارد ، زمانی که والدین یا سرپرستان تفسیرهای سفت و سختی از اقتدار به کار می برند. بدون انعکاس اینکه پرخاشگری تنها اثرات منفی بر رشد خردسال دارد. خشونت بزرگسالان علیه پسر یا دختر منجر به وحشت دوران کودکی می شود، وحشت دوران کودکی به خشم نوجوانان منجر می شود، و عصبانیت نوجوان اغلب به خشم بزرگسالان منجر می شود، به همان اندازه که برای دیگران مخرب است که برای خود فرد. وحشت، خشم و خشم اجزای تشکیل دهنده خیابان های امن، خانواده های مستحکم، یا جوامع دوست داشتنی نیستند. اگر جامعه ای آرام با پسران و دختران محترم می خواهید، پس از حمله به آنها، زورگویی و فکر اینکه آنها آنها را دستکاری می کنند دست بردارید. احترام چیزی است که از مثال شما آموخته می شود، آن را فراموش نکنید.

واضح است که ما قرار نیست همه چیز را با دختر و پسر مذاکره کنیم، زیرا قوانین اساسی برای زندگی در یک جامعه وجود دارد، بنابراین، هیچ کس مناقشه ای ندارد که چراغ قرمز نشان دهنده توقف است. و این تصمیم گیری بر اساس سن خردسال متفاوت است، اما “اقتدار” شما را برای نظرخواهی از شما سلب نمی کند، اجازه دهید آنها تصمیم بگیرند یا در مورد موضوعی فشرده شوند. در واقع با در نظر گرفتن صدای پسران و دختران به آنها یاد می‌دهید که آن را ابراز کنند و از تصمیمات خود آگاه باشند که در درازمدت به عزت نفس آنها و توجه به دیگران کمک می‌کند.

این واقعیت که خشونت تا این حد پذیرفته شده و از نظر اجتماعی مجاز است به این معنا نیست که دیگر خشونت نیست و بدترین چیز این است که فکر کنید فرزندپروری خشونت آمیز حقی است که شما به عنوان والدین دارید یا راه تربیت فرزند دخترتان است. یک موضوع خصوصی است؛ هنگامی که پسران و دختران از حقوقی مانند زندگی بدون خشونت توسط دولت به رسمیت شناخته شده باشند، بنابراین، هر پدر یا مادری که پسر یا دختری را تجاوز کند، قانون را زیر پا می گذارد. اما آنچه اتفاق می‌افتد این است که وقتی به کودک آزاری فکر می‌کنیم، تمایل داریم به موقعیت‌های جدی، بی‌رحمانه و انحرافی اشاره کنیم و کتک زدن را کم اهمیت جلوه دهیم، که چیزی جز آموزش به کودک شما نیست که خشونت راهی برای انجام کارها یا چیزی ضروری است مورد احترام قرار گیرد

اگر ضربه زدن به شریک زندگی، کارمندان، همکاران یا مادرتان اشتباه است، پس چرا فکر می کنید می توانید فرزندانتان را بزنید. اگر متوجه شدید که فردی خشن هستید، بهتر است قبل از ضربه زدن کمک بخواهید و به خودتان فضایی بدهید تا آرام شود. به دنبال ابزارهایی برای فرزندپروری مثبت بگردید تا احساسات فرزندتان را تأیید کنید و به او بیاموزید چه رفتاری قابل قبول نیست. ما معتقدیم و برای والدین محترمانه مبارزه می کنیم، جایی که پدران و مادران نقش خود، نقش خود را به عنوان والدین ایفا می کنند و محدودیت هایی را به روشی سالم تعیین می کنند، که منجر به روابط پایدار، بزرگسالان همدل و عزت نفس بالا برای ریشه کن کردن خشونت می شود. و ارتباط خوب را به خاطر بسپارید.

در مقاله امروز به بررسی 4 مورد از این افسانه ها و نحوه شناسایی آنها می پردازیم.

شاخص 4 افسانه در مورد تربیت کودک

افسانه 1: تربیت فرزندانی همیشه شاد ضروری است.

افسانه 2: پدر و مادر خوب بودن به معنای دوست داشتن فرزندان است.

افسانه 3: کودک موفق باید بالاتر از حد متوسط ​​باشد

باور غلط 4: تنبیه کودکان ضروری است

منابع کتابشناختی:

4 افسانه در مورد تربیت کودک

تولید مثل چیزی کاملاً بیولوژیکی است، اما پرورش به یک سری عوامل بستگی دارد که هیچ ربطی به این موضوع ندارند. از جمله روانشناسی، فرهنگ، جامعه و غیره. به همین ترتیب، کودکان دستورالعمل‌هایی را ارائه نمی‌کنند که به والدین اجازه دهد تا نیازهای خود را به طور کامل درک کنند و آنها را بر اساس آن بزرگ کنند. بنابراین، اشتباهات والدین اغلب بر اساس یک سری افسانه ها در مورد تربیت فرزند انجام می شود.

ما آن را برای شما بسیار آسان می کنیم

مصاحبه اول رایگان است

شما با روانشناسی كه با او كار خواهيد كرد ملاقات خواهيد كرد. اگر شما را متقاعد نکرد، هیچ تعهدی برای ادامه ندارید.

اینگونه است که درمان روانشناختی ما می تواند به شما کمک کند

لوگوی منفی روانشناسان پیشرفته

هنگامی که ما فرزندان خود را بزرگ می کنیم، آنچه در واقع انجام می دهیم این است که سیستم اعتقادی خود را به آنها منتقل می کنیم که به نوبه خود مشروط به جامعه و زمینه خودمان است. به همین دلیل است که تربیت کودکان، اگرچه به نظر نمی رسد، بسیار پیچیده می شود. در زیر به برخی از این افسانه ها نگاه می کنیم و دلیل افسانه بودن آنها را توضیح می دهیم.

افسانه 1: تربیت فرزندانی همیشه شاد ضروری است.

اگر فرض کنیم که خوشبختی همان شاد بودن است، اولین اشتباه را داریم. از یک طرف، شادی با فراوانی (از نظر داشتن، بلکه بودن، یعنی عزت نفس) مرتبط است. این به این واقعیت مربوط می شود که با هر موقعیتی احساس کامل می کنید، همیشه در زمان حال زندگی می کنید.

بنابراین، آزمایش احساسات مختلف برای رشد صحیح کودکان بسیار مهم است. لحظات غمگینی، تعجب، عصبانیت و… آنها به اندازه لحظات شادی ضروری هستند. بنابراین، اگر شادی را فقط به دومی ربط دهیم، در نتیجه احساس ناامیدی خواهیم کرد.

نگه داشتن کودکان در نوعی حباب که در آن هیچ چیز بدی روی آنها تأثیر نمی گذارد، یک اشتباه است، زیرا وقتی آنها بالغ می شوند، نمی توانند با احساسات منفی کنار بیایند، به ویژه زمانی که والدین دیگر برای کمک به آنها نیستند.

افسانه 2: پدر و مادر خوب بودن به معنای دوست داشتن فرزندان است.

البته عشق در تربیت خوب ضروری است. کودکی که احساس می کند دوستش دارد، کودکی سالم و پایدار است. با این حال، نگرش های روزانه نیز مهم است. ما باید فکر کنیم که کودکان عشق را از طریق رفتار به دست می آورند، بنابراین اگر آنها را دوست داشته باشیم اما آن را نشان ندهیم، فایده چندانی برای آنها نخواهد داشت.

برای مثال، اغلب لازم است که محدودیت‌هایی را تعیین کنیم، حتی اگر احساس کنیم که اگر این کار را انجام دهیم، «کودکان خود را کمتر دوست داریم». هیچ چیز نمی تواند دور از حقیقت باشد. باید با رفتارهای کودکانه ای که قابل تحمل نیست مقابله کرد و آنها را از روی «عشق» زیر لایه ای از اغماض استتار نکرد.

افسانه 3: کودک موفق باید بالاتر از حد متوسط ​​باشد

طبیعی است که ما به عنوان والدین می خواهیم فرزندانمان موفق باشند. اما این به چه معناست؟ اگر به این معنی است که ما و بچه هایمان در یک رقابت ابدی غوطه ور می شویم، بهتر است این ایده را فراموش کنیم.

رقابت به سطوح مزمن می تواند بر سلامت روان کودکان ما تأثیر منفی بگذارد و گاهی اوقات نیاز به کمک روانشناختی حرفه ای برای کودکان و نوجوانان دارد. با این نگرش ما فقط بذر استرس و عدم اطمینان را در فرزندان خود خواهیم کاشت، زیرا “اگر من بهتر از دیگران نباشم، لیاقت دوست داشتن را ندارم.” این فکر یکی از سمی‌ترین افکاری است که وجود دارد: کودکان لیاقت دوست داشتن را دارند، نه به این دلیل که به چیزهای باورنکردنی دست می‌یابند.

بنابراین مهم است که موفق بودن را با شاد بودن اشتباه نگیریم، زیرا آنها هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. خوشبختی شرایطی است که به انتظارات یا فشارها بستگی ندارد. همانطور که قبلاً اشاره کردیم، حضور و اتصال به لحظه حیاتی است.

باور غلط 4: تنبیه کودکان ضروری است

ثابت شده است که تنبیه، چه فیزیکی و چه کلامی، نه تنها آموزش نمی‌دهد، بلکه پیامدهای عمیقی در سطح عاطفی دارد که می‌تواند رفتاری را که قرار است ریشه‌کن شود، بدتر کند. چون؟ زیرا تنها چیزی که این کودکان می آموزند این است که افرادی که آنها را دوست دارند، علاوه بر عادی سازی خشونت به عنوان “پاسخ” به درگیری ها، آنها را آزار می دهند.

این تخطی از قوانین (که با تنبیه افزایش می‌یابد) به این دلیل است که اگر کودک مرجعیت را با ترس ببیند، اولین کاری که در صورت نبودن او انجام می‌دهد، طبیعتاً از آنچه به او آموخته است، تخطی می‌کند. از سوی دیگر، کودک از طریق تنبیه، خوب و ناپسند را درونی نمی کند; او به سادگی می‌آموزد که «این کاری است که پدر یا مادرم نمی‌خواهند او انجام دهد و از این بابت عصبانی می‌شود».

به ویژه تنبیه بدنی مضرترین است، زیرا درد نباید ابزاری برای آموزش باشد . قبلاً به آن اشاره کردیم: اگر کودکی را با خشونت فیزیکی تربیت کنید، او می‌آموزد که تنها این روش برای حل اختلافات وجود دارد. پس چگونه کودکان را تربیت کنیم؟

باور غلط : برای بهتر خوابیدن در شب از چرت زدن خودداری کنید

این باور وجود دارد که اگر دختر یا پسری خسته تر باشد، شب ها بهتر می خوابند. این کاملا نادرست است و در واقع می تواند نتیجه معکوس داشته باشد.

اگر فردی با خستگی بیش از حد شب وارد خانه شود، خواب با کیفیت پایین تری خواهد داشت و احتمال بیدار شدن مکرر از خواب بیشتر است. استراحت کافی در طول روز برای یک خواب خوب ضروری است.

چقدر در طول روز به خواب نیاز دارید؟ خب هر چی اون بچه بخواد این را با مشاهده علائم خواب آلودگی و تحریک پذیری خود می دانید. جداول یا معیارهای کلی را فراموش کنید. هیچ چیز مانند مشاهده فرزندتان برای درک نیازهای خاص او نیست.

نتیجه گیری

تربیت و مراقبت از نوزادان، دختران و کودکان نوپا نباید بر اساس افسانه باشد. مهم است که به غریزه خود اعتماد کنید و نیازهای خاص فرزندتان را رعایت کنید. به یاد داشته باشید، هر کودکی منحصر به فرد است و آنچه برای یکی کارآمد است ممکن است برای دیگری جواب ندهد.

پیاده سازی و سئو توسط: 'GoGseo