افسردگی مقاوم به درمان
افسردگی مقاوم به درمان
با وجود پیشرفت در علت شناسی، داروشناسی و مشخصه های زیستی عصبی و همچنین معرفی چندین طبقه از داروهای ضدافسردگی، هنوز هم حدود 10 تا 60 درصد از افراد مبتلابه اختلال «افسردگی اساسی» به داروهای ضدافسردگی پاسخ نمی دهند.
افسردگی مقاوم به درمان، یکی از معضلات بهداشتی درمانی در دنیا است که هزینه های زیادی را به جامعه تحمیل می کند.
به بیان متخصصان، افسردگی مقاوم به درمان، همان افسردگی اساسی است که به یک یا دو دوره درمانی (با دوز و مدت زمان کافی) پاسخ نمی دهد. بنابراین بهتر است از درمان هایی که برای افراد مقاوم به درمان طراحی شده است استفاده شود تا در زمان و هزینه صرفه جویی شود، یکی از این درمان ها، به «طرح واره درمانی» معروف است. بر اساس نظریه طرح واره درمانی، بیماران مبتلابه اختلالات خلقی، طرح واره های ناسازگاری دارند که منجر به تشدید نشانه های این اختلال می شود. رویکرد طرح واره درمانی، بر الگوهای خودویرانگر، احساس و رفتاری که از دوران کودکی فرد تکرار می شوند، تمرکز می کند.
نتایج حاصل از مطالعه نشان داد که طرح واره درمانی به طور معنی دار و قابل توجهی منجر به کاهش افسردگی و افکار خودکشی در افراد می شود.
با توجه به اهمیت آسیب های دوران کودکی در بیماران مبتلابه افسردگی مقاوم به درمان و تأکید طرح واره درمانی بر باورهای ناکارآمد به وجود آمده در دوران کودکی تا بزرگسالی، این طرح واره از اصول و فنون زیادی استفاده می کند تا آن ها را بازسازی و تغییر دهد.
در این راستا می توان گفت عناصر طرح واره درمانی متشکل از رویکردهای شناختی- رفتاری، دلبستگی، روابط شیئی، سازه گرایی و روان کاوی در قالب یک مدل درمانی هستند.
درنتیجه منطقی به نظر می رسد که طرح واره درمانی با ترکیب رویکردهای مختلف (دلبستگی و روابط شیئی) در قالب یک مدل درمانی در درمان بیماران مبتلابه افسردگی مقاوم به درمان مؤثر واقع شود.
استفاده از تصویرسازی ذهنی باعث می شود فرد طرح واره های اصلی را شناخته، ریشه های تحولی آن را درک کرده و این ریشه ها را به زندگی فعلی خود ربط دهد. علاوه بر این موجب ارتقای درک بیمار و کمک به او در جهت حرکت از شناخت عقلانی به سمت تجربه کردن هیجانی می شود. در تکنیک گفتگوی خیالی، بروز هیجانات اصلی مثل خشم، زمینه را برای تخلیه هیجانی مهیا ساخته و باعث فاصله گرفتن از طرح واره ها می شود.
این تکنیک به تخلیه هیجانی فرد کمک می کند تا فرد نیازهای هیجانی ارضا نشده اش را که منجر به شکل گیری طرح واره های ناسازگار شده بشناسد.
تصویرسازی ذهنی به منظور الگوشکنی نیز باعث فاصله گرفتن از سبک های مقابله ای اجتناب و جبران افراطی می شود و از سویی نیز باعث فاصله گرفتن از سبک های مقابله های اجتناب و جبران افراطی می گردد و از سویی با استفاده از تکنیک نوشتن نامه، بیماران فرصتی برای بیان حقوقشان و شناخت احساساتشان می یابند. به عبارت دیگر، در بعد عاطفی، طرح واره درمانی با استفاده از راهبردهای تجربی، باور شناختی که به باور هیجانی گره خورده است را به چالش می اندازد تا بیمار در جلسه درمان با طرح واره هایش علاوه بر سطح شناختی در سطح عاطفی نیز بجنگد.