زندگی کامل
زندگی کامل:
زندگی کامل شامل تجربه هیجان های مثبت در گذشته و آینده، چشیدن احساس های مثبت در زمان حال، تجربه خشنودی ناشی از مجذوب شدن و ایجاد معنا در خدمت به فردی بالاتر از خود است. در زندگی کامل فرد از توانمندی هایش به شکل بهینه استفاده می کند تا در خدمت به چیزی بزرگتر از خودش قرار گرفته و معنایی در زندگی بیابد. این زندگی به فرد اجازه می دهد تا کارکردی در حد بهینه داشته باشند. کارکرد بهینه زمانی است که فرد از ظرفیت ها و توانمندی های شخصی خود استفاده نموده و بین این توانمندی ها با رفتار و عمل فرد از یک سو و شرایط و محیط اطراف از سوی دیگر هماهنگی وجود دارد (رشید، 2008). سلیگمن (2012) به دلیل بعضی از محدودیت های نظریه اش آن را مورد بازنگری قرار داد و عنوان آن را از “شادكامی اصیل ” به “بهزیستی ” تغییر داد. رضایت از زندگی معیار طلایی برای سنجش شادكامی اصیل تلقی می شد، در حالی كه در نظریه بهزیستی، بالیدگی معیار طلایی برای سنجش بهزیستی است.
همچنین سلیگمن در این بازنگری دو مؤلفه دستاورد و رابطه را نیز به عنوان مؤلفه های بهزیستی روان شناختی معرفی كرد و نشان داد كه هر كدام از این 5 مؤلفه سه ویژگی زیر را داراست:
به بهزیستی روان شناختی كمك می كنند.
افراد آن مؤلفه را به خاطر خودش جستجو می كنند نه برای رسیدن به عناصر دیگر.
هر كدام از این مؤلفه ها مجزا از سایر مؤلفه ها سنجیده می شوند.
در نظریه بهزیستی هیجان مثبت هنوز به عنوان سنگ بنای این نظریه مطرح است ولی دو تغییر مهمّ در آن ایجاد شده است. در این نظریه شادکامی و رضایت از زندگی به عنوان مقیاس هایی ذهنی از جایگاه هدف کلی و اصلی نظریه به جایگاه پایین تر که تنها یکی از عوامل تشکیل دهنده جزء هیجان مثبت است تغییر مکان داده اند. هیجان مثبت و مجذوب شدن به راحتی از سه معیار لازم برای آنکه عنصر یا جزئی از بهزیستی شوند، برخوردار هستند:
اوّل اینکه هر دو این مفاهیم در تشکیل مفهوم بهزیستی کمک می کنند.دوّم اینکه تنها به خاطر خودشان توسط افراد دنبال می شوند و نه لزوماً به خاطر دستیابی به یکی از عناصر یا اجزای دیگر.به طور مثال، “من این ماساژ کمر را دوست دارم حتی اگر هیچ معنا، دستاورد یا رابطه ای را برایم به ارمغان نیاورد.”سوّم اینکه این دو مفهوم به صورت مجزا اندازه گیری می شوند.
احساس معنا نیز همین سه ویژگی را داراست به عنوان مثال، حمایت قاطعانه شما از تحقیقات راجع به ایدز همکاران را آزار می دهد شما را بدبخت می کند و باعث شده است که شغل خود را در مقام یک نویسنده در مجله مشهوری از دست بدهید، اما هنوز هم بدون ترس و واهمه بر عقیده خود پافشاری می کنید.
روابط مثبت:
انسان یک موجود اجتماعی است. تنها بخش کمی از مثبت بودن مربوط به انزوا و تنهایی است. افراد دیگر بهترین نوش داروی لحظات ناخوش زندگی و قابل اعتمادترین داروی نشاط آور هستند. روابط مثبت با همکاران تأثیر زیادی بر بهزیستی ما دارد. زندگی که در آن به تعداد کافی ما از روابط مثبت برخورداریم، زندگی سرشار از روابط موفّق می گویند. بنابراین بدون برقراری روابط مثبت با همکاران یک زندگی کامل معنایی ندارد.
دستاورد:
آخرین رکن بهزیستی تلاش برای داشتن دستاورد است. بعضی از افراد دستاورد و موفقیّت را فقط به خاطر خود موفقیّت می خواهند. آن ها مجذوب کاری که انجام می دهند، می شوند. این کار ممکن است برای آن ها هیجان مثبت ایجاد کند و یا معنایی برایشان داشته باشد، ولی هدف اصلی آن ها خود موفّق شدن در آن کار و به وجود آمدن آن دستاورد است نه ایجاد هیجان مثبت و معنی. نمونه بارز این افراد کسانی هستند که به دنبال ثروتمند شدن می روند، در حالی که نیازی به ثروت بیشتر ندارند. بنابراین بدیهی است که وقتی زندگی ما پر از احساس هیجان مثبت، احساس غرقگی، معنی ، روابط مثبت و دستاورد شود، افسردگی از بین رفته و احتمال عود آن نیز کاهش می یابد. در این صورت نه تنها افسرده نیستیم، بلکه احساس شادکامی و بهزیستی می کنیم.