لطفا صبر کنید ...

how-much-does-divorce-impact-emotional-security.jpg

طلاق عاطفی

طلاق عاطفی، طلاق خاموش یا طلاق تاریک؛ قائل به هر نامی برای آن باشیم پیامدهایش یکسان است. همچون نسیمی بی سروصدا می آید و چون گردبادی هر آن چه در مسیرش است را با خود می برد تاجایی که هیچ خاطره ای برای تغییر چهره عبوس رابطه باقی نمی گذارد.

طلاق عاطفی؛ پدیده ای چندعاملی

پدیده طلاق عاطفی پدیده ای چندعاملی است به این صورت که هرگز یک عامل به تنهایی نمی تواند موجبات پیدایش آن را فراهم کند. بنابراین برای آن که دیدگاهی جامع نسبت به طلاق عاطفی و زمینه های بروز آن داشته باشیم هم بایستی به ریشه های اجتماعی آن توجه کنیم و هم به ریشه یابی عوامل ارتباطی و روانی اقدام کنیم.

عوامل اجتماعی مؤثر در طلاق عاطفی

دکتر ستار پروین درباره علل اجتماعی بروز طلاق عاطفی در میان خانواده ها گفت: البته در مفهوم طلاق عاطفی مقداری ابهام حاکم است و در کشورهای دیگر هم بار معنایی مشخصی ندارد. ولی اگر به لحاظ عرفی این مفهوم را بپذیریم، معنای آن این است که زوجین هنوز طلاق واقعی نگرفتند و زیر یک سقف زندگی می کنند ولی روابط آن ها دچار تنش و تعارض است و از کمیت و کیفیت لازم برخوردار نیست. در نتیجه، ساختار بیرونی خانواده حفظ می شود اما درواقع از درون تهی است.

او با تأکید بر این که شاخصه یابی این مفهوم در میان خانواده ها چندان سهل و آسان نیست و به لحاظ سنجش واقعی میزان وقوع این اتفاق در خانواده های ایرانی دچار مشکل هستیم، درباره علل جامعه شناختی این معضل در میان زوجین گفت: علت های مختلفی در طلاق عاطفی دخیل هستند که یکی از آن ها بحث همسان همسری است که هم از لحاظ تطابق ویژگی های روان شناختی افراد و هم به لحاظ ویژگی های فرهنگی و خانوادگی زوجین مورد توجه قرار می گیرد. در واقع طبقه اجتماعی، فرهنگ، تحصیلات از جمله مواردی هستند که در بحث همسان همسری مطرح اند و هرچه در ابعاد مختلف، زوجین به هم نزدیک تر باشند یعنی از همسان همسری بیشتری برخوردارند و احتمال کمتری دارد که دچار طلاق عاطفی شوند.

پروین در ادامه برشمردن علت های جامعه شناختی دخیل در روابط عاطفی به موضوع سلامت روحی و روانی و سرمایه اجتماعی زوجین اشاره کرد و افزود: هرچه زوجین از سلامت روحی، روانی و همچنین سلامت اجتماعی بیشتری برخوردار باشند، طبیعتاً زندگی مشترک باکیفیت تری را تجربه خواهند کرد و سرمایه اجتماعی زوجین و تعاملات سازنده ای که با یکدیگر دارند نیز در این موضوع تأثیرگذار است که اساس آن مشارکت در نقش هاست. به عنوان مثال چقدر زوجین در امور خانه با یکدیگر مشارکت دارند؟ چقدر با یکدیگر به سفر می روند؟ درواقع مشارکت و اعتماد زوجین نسبت به یکدیگر دو بعد اساسی سرمایه اجتماعی یک زندگی مشترک است.

او افزود: هرچه قدر زن و شوهر نسبت به نیازها و مسائل یکدیگر آگاهی بیشتری داشته باشند بیشتر می توانند همدیگر را درک کنند و تعارضات کمتری به وجود خواهد آمد. همچنین موضوع مهمی که در اصطلاح جامعه شناختی به عنوان نظم درون خانوادگی مطرح است نیز در طلاق عاطفی دخیل است. یعنی هر چقدر زوجین به لحاظ ذهنی و به لحاظ عینی، زندگی شان از نظم بیشتری برخوردار باشد، کمتر دچار طلاق عاطفی می شود که در این مورد بحث های همدلی و همفکری و همگامی زوجین با یکدیگر مطرح می شود.

این استاد دانشگاه درباره اهمیت نظم درون خانوادگی در میزان بروز طلاق عاطفی افزود: نتایج بسیاری از تحقیقات و از جمله تحقیقاتی که در سطح شهر تهران انجام داده ام نشان می دهد که بین عامل نظم درون خانواده یعنی همان متغیری که میزان همدلی و همفکری میان زوجین را می سنجد، با طلاق عاطفی رابطه بسیار قوی وجود دارد و پس از آن عامل ساختار قدرت در خانواده قرار می گیرد. ساختار قدرت در خانواده یعنی چه کسی در مورد مسائل خانواده تصمیم گیری می کند و آیا همه اعضای خانواده قادر به ارائه نظرات خود هستند یا خیر؟

طلاق عاطفی بسته به بافت فرهنگی مناطق مختلف، متفاوت است و این تفاوت در خاستگاه فرهنگی، طبیعتاً بر علت های بروز و همچنین میزان طلاق عاطفی در خانواده ها اثر می گذارد. به عنوان مثال در ایلام شکل طلاق عاطفی و نوع واکنش های زوجین به آن با شهرهای بزرگی مانند تهران متفاوت است و در آن ساختار، زنان بیشتر نقش سازش گر را در طلاق عاطفی ایفا می کنند و به جای آن که به طلاق واقعی و قانونی رو آورند ممکن است واکنش های متفاوتی نسبت به آن نشان دهند و شاید آمار بالای خودکشی در میان زنان ایلام و آمار بالای میزان افسردگی آنان بی ارتباط با موضوع طلاق عاطفی و بحران در روابط زناشویی نباشد.

او افزود: در کشورهای دیگر دنیا ممکن است که اصلاً بحث طلاق عاطفی مطرح نباشد چون اگر دو نفر احساس کنند که دیگر عاطفه ای نسبت به یکدیگر ندارند به راحتی به زندگی مشترک خود پایان می دهند اما در جامعه ما است که موضوع طلاق عاطفی بسیار نمود دارد؛ به این خاطر که عنصر خانواده هنوز برای ما مهم و حیاتی است.

شرایط اقتصادی از علل فرعی بروز طلاق عاطفی در بین خانواده ها است.

او ادامه داد: شاید درست تر این است که ما شرایط اقتصادی را به عنوان یک عامل فرعی در بروز طلاق عاطفی در نظر بگیریم نه عامل اصلی. البته این به معنای آن نیست که خانواده ای که شرایط اقتصادی مناسب ندارد، دچار طلاق عاطفی نمی شود بلکه یک سری عوامل اصلی دیگر دخیل در این مسأله هستند.

پیاده سازی و سئو توسط: 'GoGseo