استرس
استرس
1- استرس چیست؟
مدیر یک کارخانه بزرگ در سن 35 سالگی دچار فشار خون بالا شد. یک زن خانهدار 27 ساله به بیماری آسم مبتلا گردید. این هر دو هنگامی که به پزشک مراجعه کردند به آنها گفته شد که علت اختلالاتی که پیدا کردهاند « استرس » یا فشار روانی بوده است.
آن مدیر یک سال بود که باید به تنهایی تصمیمات سریعی در مورد کسب و کارش میگرفت. هر تصمیم میتوانست به زیانهای هنگفتی برای کارخانه بیانجامد. او پس از هر تصمیمگیری، در مورد پیامدهای آن نگران باقی میماند تا وقتی که درستی تصمیمگیریش به اثبات میرسید. این نگرانی و اضطراب مداوم باعث بالا رفتن فشار خون او شده بود.
آن زن خانهدار نیز مادر شوهر بهانهجو و ایرادگیری داشت و شوهرش پشتیبانی لازم را از او نمیکرد. هر بار که مادرشوهرش سر او نق میزد، او میخواست که جوابش را بدهد ولی این کار را نمیکرد و خشم خود را فرو میخورد. با این کار نوعی حس خفگی در او به وجود میآمد. سرانجام این حس خفگی باعث نوعی نفس تنگی در او شد و در انتها به حمله آسم انجامید.
اینها نمونههایی هستند از آنچه استرس با ما آدمها میکند. هزاران مثال دیگر نیز مانند اینها وجود دارد. یکی از اختلالاتی که به تازگی مشخص شده که بر اثر استرس روی میدهد «خستگی مزمن» است. بنابراین اگر استرس چنین قدرتی دارد آیا نباید در مورد آن بیشتر بدانیم؟ البته که پاسخ مثبت است.
استرس یک تجربه است. هنگامی که ضرورتهای جسمی، روانی یا اجتماعی باعث میشود که ما به آنها واکنش نشان دهیم، در این صورت تحت فشار قرار میگیریم. آن چیزهایی که ما را به واکنش وامیدارند و مجبورمان میکنند که منابعمان را بسیج کنیم «محرک استرس» نام دارند. محرکها باعث میشود که ما استرس را تجربه کنیم. افزایش دمای اتاق، تقاضاهای افرادی که دور و برمان هستند، و ضوابط و آداب اجتماعی، همگی نمونههایی از محرکهای استرس میباشند. هنگامی که ما منابعمان را برای برآورده کردن این تقاضاها به خدمت میگیریم و بسیج میکنیم، به گفته روانشناسان، تحت استرس قرار میگیریم.
واژه استرس به دلیل کاربرد نامناسبی که داشته است، به طور ضمنی معنی بدی را در ذهن ما متبادر میکند. در حالی که استرس به خودی خود نه خوب است و نه بد. بلکه نسبت به تاثیری که بر روی ما میگذارد خوب یا بد، مطلوب یا نامطلوب، و سالم یا ناسالم میشود. برای مثال، ضرورت امتحان دادن ممکن است باعث شود که بچهای سخت کار کند و درس بخواند و امتحان را با موفقیت بگذراند. ولی در مورد یک بچه دیگر، همان امتحان ممکن است آنقدر پرزحمت و دشوار باشد که فراتر از منابع در اختیارش باشد و باعث شکست و ناکامی او گردد. بنابراین محرک استرس به خودی خود نه خوب است و نه بد، بلکه خنثی است.
2- درماندگی
هنگامی که یک محرک استرس خیلی شدید باشد و یا هنگامی که ما منابع کافی برای برآورده کردن آن تقاضاها در اختیار نداشته باشیم، تحت فشار استرس قرار میگیریم. این حالت را درماندگی ( Distress ) مینامند. درماندگی، حالت بد و ناسالمی است. درماندگی طولانی و مداوم باعث واکنشهای متفاوتی در سطح بدن و ذهن انسان میگردد. درماندگی، منابع ما را به اتمام میرساند و ما را در برابر بیماریها و اختلالات، ناتوان و آسیبپذیر میسازد. کودکی که منابع کافی برای گذراندن امتحان ندارد در امتحان رد میشود. مدیری که نگرانی و اضطراب مداوم دارد منابعش در این راه صرف میشود و دچار فشار خون میگردد. و زن خانهداری که بخش مهمی از منابعش را صرف فرو خوردن خشمش میکند نهایتاً گرفتار بیماری آسم میشود. بنابراین هر استرسی که به درماندگی بیانجامد ناسالم و بد است.
3- استرس مفید
هنگامیکه وجود یک محرک استرس، منابع ما را طلب میکند و ما دچار استرس میشویم، این امر همیشه به درماندگی نمیانجامد. اگر محرک استرس از حد معقولی تجاوز نکند و ما نیز منابع کافی برای برخورد با آن در اختیار داشته باشیم، قادر خواهیم بود تا از پس آن استرس برآئیم. در این صورت است که نوعی حس رضایتمندی و خشنودی در ما به وجود میآید. استرسهایی که از عهدهشان بر میآئیم باعث یکپارچگی بیشتر در شخصیت ما میگردند. چنین استرسهایی را استرس مفید ( Eustress ) مینامند. بچهای که به خوبی برای امتحان آماده شده و آن را با موفقیت گذرانده است، اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکند و برای خود ارزش بیشتری قایل میشود. در واقع در اینجا استرس امتحان، اثر مثبتی بر روی او گذاشته است. این استرسهای مفید برای انگیزش و رشد ما ضرورت دارند.
4- درک ما از استرس
روانشناسان بر این عقیدهاند که نحوه ادارک ما (نگرش ما نسبت به چیزهای مختلف) تا حدّ زیادی تعیین کننده این است که استرس به «درماندگی» تبدیل شود یا «استرس مفید». برای مثال، کسانی که تعلیمات نظامی دیدهاند و در عملیات جنگی شرکت داشتهاند، یک تهدید حمله نظامی را نسبتاً ساده میانگارند در حالی که کسانی که چنین آمادگیای نداشته باشند آن را موضوع مرگ و زندگی تلقی میکنند. روانشناسان نشان دادهاند که نحوه ادراک ما تعیین کننده شدّت و ضعف استرس است. آنها همچنین عقیده دارند که نحوه ادراک هر فرد از طریق آموزش و تمرین قابل تغییر است. این نتیجهگیری روانشناسان بسیار با اهمیت است زیرا در دنیای امروز استرسهای شدیدی در زندگی همه ما وجود دارد و هر روز نیز موارد جدیدی بر موارد قبلی افزوده میگردد.
بنابراین، آموزش دیدن و یادگرفتن چگونگی اصلاح نحوه ادراک (نگرش) و سازماندهی مجدّد آن، در کاهش شدّت، بسامد و مدّت بسیاری از اختلالات مربوط به این موضوع، میتواند بسیار مفید باشد. همچنین استرسهای آینده قابل پیشبینی میگردد و نحوه ادراک ما متناسب با آن میتواند تغییر یابد. به این گونه آموزشها (زدن واکسن استرس) میگویند. درست همان گونه که برای مقابله با سایر بیماریها مایهکوبی میکنیم، برای مقابله با استرس نیز باید خود را آماده کنیم.