لطفا صبر کنید ...

elitedaily_Jovana_Rikalo_one_child.jpg

رنج تک فرزند بودن

یک بچه بهتر است یا دو‌تا‌؟ دوتا بهتر است یا سه‌تا‌؟ سه‌تا بهتر است یا چهارتا‌؟ یک‌جین بهتر است یا دوجین‌؟… هیچ‌ کسی در دنیا نیست که به این پرسش‌ها پاسخ درست بدهد و بتواند مدعی شود که درست‌ترین پاسخ را به زبان آورده است.

پدر و مادری که یک بچه بیشتر ندارند همیشه دلواپس‌ هستند که مبادا اتفاقی هولناک برای فرزندشان بیفتد و او را از آنها بگیرد برای همین همه‌جا همراه آنها می‌روند و حتی در جمع او و دوستانش حاضر می‌شوند و فرزند را می‌پایند چون از دست دادن او برایشان کابوس است.

هر خانواده قصه خودش را دارد‌؛ بعضی‌ها اموراتشان با یک بچه نیز می‌گردد و بعضی‌ها هر چه بچه داشته باشند باز هم قانع نمی‌شوند. گروه اول بر ایده تک‌فرزندی پافشاری می‌کنند، چون باور دارند که زندگی با کودکی یکدانه راحت‌‌تر و جذاب‌تر است‌؛ گروه دوم نیز خانواده‌ای شلوغ را می‌پسندند که در آن بچه‌ها از سر و کول هم بالا بروند و خانه یک لحظه روی آرامش به خود نبیند. اما لزوما نه اینها درست می‌گویند و نه آنها‌؛ حرف هیچ‌کدامشان نیز لزوما غلط نیست و با توجه به شرایط متعدد تبیین می‌شود، اما نوع انتخاب هر کدام از این دو گروه پیامدهایی دارد که همواره خانواده را با آن درگیر می‌کند.

زنجیره‌ ای انسانی در خانه

وقتی سفره‌ها در خانه‌های پرجمعیت پهن می‌شود از یک طرف اتاق شروع می‌شود و بعد از چند پیچ و خم تا آن سوی اتاق امتداد پیدا می‌کند. سفره‌های این خانه‌ها چند متر کش می‌آید، چون پدر و مادر خانواده ترجیح داده‌اند با تولد فرزندان متعدد، خانواده‌ ای پرجمعیت تشکیل دهند که وقتی کنار هم می‌ایستند مانند زنجیره‌ای انسانی به نظر برسند. شلوغی، ویژگی همیشگی این خانه‌ هاست. صدای هیاهو و داد و فریاد تا پاسی از شب از این خانه‌ها بلند می‌شود. هنگام خرید اگر بودجه خانواده کفاف هزینه‌ها را ندهد هر فرزند در نوبت‌گرفتن خدمات می‌ماند و دستش تا زمانی که بودجه‌ای جدید به خانواده تزریق نشود به مایحتاجش نمی‌رسد.

فرزندان خانواده‌ های پرجمعیت هم خودشان را خوشبخت می‌دانند و هم نمی‌دانند. آنها می‌گویند خوشبخت هستند. چون برادران و خواهرانی دارند که تنهایی‌شان را پر می‌کنند و روزی که به کمک نیاز دارند همدیگر را تنها نمی‌گذارند. آنها در عین حال می‌گویند گاهی احساس خوشبختی نمی‌کنند، چون آنقدر خانواده‌شان شلوغ است که محبت و توجه پدر و مادر به طور یکسان شامل حالشان نمی‌شود.

آنها از شلوغی خانه، نبود امکانات کافی و مساوی میان بچه‌ها و قضاوت‌های مردم در مورد خانواده پرجمعیت‌شان نیز ناراحتند، چون می‌گویند وقتی کم‌سن و سال هستند همکلاسی‌هایشان طعنه شلوغی خانواده را به آنها می‌زنند و وقتی نوبت به ازدواجشان می‌رسد خانواده عروس و داماد برای جواب بله دادن دودل می‌شوند، چون می‌ترسند که ورود به خانواده‌ای پرتراکم برایشان دردسر درست کند.

با این حال بچه‌های خانواده‌های شلوغ با این‌که مصایب و محدودیت‌های این نوع زندگی را خوب می‌دانند، ولی این شرایط را به تنها بودن ترجیح می‌دهند‌؛ هرچند که وقتی خودشان خانواده‌ای مستقل تشکیل بدهند معمولا ترجیح می‌دهند که شمار فرزندانشان از دو یا سه بیشتر نشود.

دلواپسی‌ های مادرانه – پدرانه

پدر و مادرهای تک‌فرزند ها همیشه دلشان هزار راه می‌رود. آنها نگرانند که مبادا برای فرزند یکدانه‌ شان اتفاقی بیفتد و آسیب ببینند. آنها درست مثل سایه، حتی نزدیک‌تر از سایه پشت سر فرزندشان راه می‌افتند و از او حمایت می‌کنند تا آب در دل او تکان نخورد. عجیب نیست اگر مادری روزی چند بار به اتاق کودکش سر بزند و از حالش جویا شود، غریب نیست اگر پدری حتی اجازه ندهد فرزندش تا حیاط خانه یا کوچه تنها برود، دور از ذهن نیست اگر فرزند حتی وقتی بزرگ شد و به سن مدرسه رسید باز هم پدر ومادر نخواهند او را تنها به مدرسه بفرستند و… .

اما این فقط پدر و مادرها نیستند که تاوان تک‌فرزندی را پس می‌دهند، بلکه تک‌فرزندهای خانواده نیز از این شرایط رنج می‌برند. آنها دوستانی دارند که آزادانه در کوچه و خیابان بازی می‌کنند و به اردو می‌روند و اتفاقات مختلف را تجربه می‌کنند بدون این‌که کسی از به خطر افتادن آنها دچار کابوس شود. این بچه‌ها کابوس‌های پدر و مادرشان را از بچه‌های همسن و سال خود مخفی می‌کنند، چون می‌دانند از نگاه دوستانشان چنین پدر و مادری اسباب خنده و طعنه شنیدن‌ هستند. این شرایط تا بزرگسالی تک‌فرزندها نیز ادامه پیدا می‌کند چون پدر و مادرها نمی‌خواهند دست از حمایت‌های همه‌جانبه‌شان بردارند. آنها حتی پس از ازدواج نیز با تمام توان، کمر به حمایت از تنها فرزندشان می‌بندند، چون معتقدند حالا که فرزند از آنها جدا شده باید باشدت و حدت بیشتر، عشق‌شان را نثار او کنند.

این نثار عشق و فداکاری همان احساس تلخی است که به مذاق همسر تک‌فرزندها خوش نمی‌آید. همسران این افراد دوست دارند با زن یا مردی مستقل زندگی کنند، اما ورود بی‌محابای والدین همسر این تمایل آنها را سرکوب می‌کند تا آنجا که ممکن است روزی برسد که همسر تک‌فرزندها به این وضع اعتراض کند و ابرهای تیره را بر آسمان زندگی مشترک بنشاند.

نویسنده: آوید طالبیان

پیاده سازی و سئو توسط: 'GoGseo