ترویج شادی در زندگی
ترویج شادی در زندگی
ترویج شادی در زندگی وقتی به زندگی خودتان نگاه میکنید، متوجه میشوید که زمان چقدر سریع گذشته و هیچ نظری راجع به موقعیت حال حاضرتان ندارید. ممکن است به این فکر کنید که در زمانهای گذشته دلتان میخواست در این سن کجا باشید و حالا چقدر از آن موقعیت فاصله دارید.
ترویج شادی در زندگی، یکی از رویاهای کاملاً دست یافتنی در
زندگی محسوب میشود. فقط کافیست که اندکی تلاش کنید.
کاری را انجام دهید که به زندگی شما معنا ببخشد
ویکتور فرانکل در این باره می گوید: «وقتی انسان نتواند احساس عمیق معنا را در زندگی اش
پیدا کند، سعی می کند که حواس خودش را با خوشی های زودگذر پرت کند.» بسیاری از افراد
موفق که در زندگی از پول و احترام و شهرت هیچ چیزی کم ندارند، ادعا می کنند که اصلاً
خوشحال نیستند. این مسئله، یک دلیل بزرگ دارد: خوشحالی ما از احساس معنا
در زندگی سرچشمه میگیرد.
فرانکل در طول عمرش، سعی کرد با روشی به اسم لوگوتراپی، معنا را در زندگی
بیمارانش تزریق کند. پس از خودکشی های بسیار زیادی که در ونیز اتفاق افتاد، او برای مدیریت
دپارتمان سلامت روانی انتخاب شد تا بتواند چاره ای برای این وضعیت بیندیشد. تمرینهای او
باعث شد که دهها هزار نفر از خودکشی اجتناب کنند و به زندگی ادامه دهند. تنها کاری که
فرانکل کرد این بود که معنا را در زندگی بیمارانش تزریق کرد.
یک فضای امن برای یافتن خویش و از بین بردن احساس شرم ایجاد کنید
وقتی احساس فهمیده شده یا دوست داشته شدن نداشته باشیم، به هیچ وجه نمیتوانیم
خوشحال باشیم. یکی از موانع بزرگی که بر سر راه «شبیه خودمان بودن» قرار دارد، شرم و خجالت است.
یادگیری این که چطور می توانیم با خودمان روراست باشیم و خود واقعی مان باشیم، می تواند به
خوشحالی طولانی مدت ما منجر شود.
دکتر برن براون یکی از محققین امر آسیب پذیری است. او در یکی از سخنرانی هایش این سوال
را مطرح کرد که: در چه مواقعی بیشتر از همه احساس آسیب پذیری دارید؟ چه چیزی به شما
احساس آسیب پذیر بودن می دهد؟
در طول یک ساعت و نیم، او 150 جواب متنوع دریافت کرد که بیشتر آن ها،
شامل چنین محتواهایی می شدند: این که در طول دوران مریض بودنم، از شوهرم بخواهم که
کمکم کند، چرا که به تازگی ازدواج کردیم.
- آغاز رابطهی جنسی با شوهر یا همسرم.
- نادیده گرفته شدن.
- موقعی که از یک نفر بخواهم که با من بیرون بیاید.
- وقتی منتظر تماس دکتر هستم.
- وقتی اخراج میشوم.
- وقتی میخواهم کسی را اخراج کنم.
مواقعی مثل این لحظات، می توانند احساس شرم را در ما به وجود بیاورند. یادگیری روش های
مدیریت شرم می تواند به ریکاوری کردن شما کمک کند.
برای ترویج شادی در زندگی آسیب پذیری را تمرین کنید. به خودتان در آینه نگاه کنید و
بگویید: «من کامل نیستم، اما از همین سطح هم راضی ام».
دکتر براون در این باره میگوید: «هر وقت که احساس شرم کردید، با خودتان همان طوری صحبت کنید
که انگار با یکی از دوست داشتنیترین افراد زندگی تان صحبت می کنید.»
به طور منظم مدیتیشن کنید
آگاهی از خود، مهارتی است که میتواند فواید بی نظیر و بی شماری به شما هدیه کند و سبب
به ترویج شادی در زندگی تان شود، این مهارت با مدیتیشن منظم قابل یادگیری است.
برای یک لحظه تصور کنید که از تمام افکار و احساسات سمی دور و برتان خلاصی یافته اید. قطعا در
این لحظه احساس شادی بر شما غلبه خواهد کرد. مدیتیشن میتواند مواد داخل هیپوکامپوس را
افزایش دهد، قسمتی از مغز که با حافظه، یادگیری و احساسات در ارتباط است. همچنین میتواند
مواد داخل آمیگدال را کاهش دهد، قسمتی از مغز که با استرس و اضطراب در ارتباط است.
عادت های بهتری را بسازید
یکی از بزرگترین تفاوتهایی که بین افراد شاد و ناراحت وجود دارد، در عادات این دو است. بالغ بر 40
درصد از اوقات روز ما، نتایج عادات ماست، نه تصمیماتی که می گیریم!
حقیقتی که در رابطه با سختی شکستن عادات وجود دارد، این است که عادات، تبدیل به روزمرگی ما
می شوند. انسان ها، موجوداتی وابسته به عادت و روتین هستند. چارلز داهیگ در کتاب خود تحت
عنوان «قدرت عادت» توضیح می دهد که عادت بر سه پایهی ماشه، روتین و پاداش ساخته شده است.
برای مثال، استرس همانند سیگار کشیدن عمل می کند، و پاداش شما این است که به علت وجود
نیکوتین، استرستان از بین می رود. داهیگ در این کتاب به ما یاد میدهد که چگونه میتوانیم عادات
بد را به عادات خوب تغییر دهیم. مثلاً به جای سیگار کشیدن، می توانیم از مدیتیشن یا قدم زدن
برای رفع استرس استفاده کنیم.
شما باید عادتی نو برای خودتان بسازید، عادتی که طبق آن، احساس شادی را شناسایی خواهید کرد.
برای مثال، وقتی احساس غم و اندوه دارید، باید به سادگی و وضوح به خودتان بگویید که
«در حاضر من احساس ناراحتی می کنم». به محض این که چنین جمله ای را به خودتان بگویید
و بر روی احساساتتان اسم بگذارید، موفق به شناسایی یک احساس شدید و آن را تعریف کردید.
با این کار، اجازه نمیدهید که آن احساس خاص هویت و رفتار شما را شرح و شکل دهد.
این یک پروسه و روند کاملاً ساده برای سوار شدن بر روی موج احساسات است. این چنین است
که شما می توانید کنترل احساسات و رفتار خودتان را داشته باشید.
پس دفعهی بعدی که احساس ناراحتی کردید، به خودتان اجازهی احساس و بروز و تخلیه را بدهید.
اجازه ندهید که ترس شما از درد و سوگواری، بهانهای برای اجتناب از این بروز و تخلیه را بدهد.
دقیقاً مثل یک ترن هوایی که در دور اول، از ارتفاع و چرخش هایش میترسید. اما بعد از گذشت
دور اول، ترس شما تبدیل به لذتی وافر و احساس شادی می شود.
باید اجازه بدهید که این اتفاق بیفتد، باید اجازه بدهید که غم به سراغ شما بیاید و خودش را
معرفی کند. بعد از تجربه ی کاملش، فرصت این را دارید که دوباره به زندگی عادی برگردید.
مهمترین بخش بروز یا تخلیه ی ناراحتی و غم و اندوه، این است که از حد و حدودها تجاوز نکنید.
بر طبق علم و یافتههای دانشمندان، هر انسانی باید به خودش اجازهی بروز و تخلیهی احساسات را بدهد.
اما طوری نشود که خودتان را مغلوب آن احساس خاص کنید و از آن احساس به عنوان راهی برای
قربانی جلوه دادن خودتان استفاده کنید. اجازه بدهید که احساس غم و اندوه وارد قلب شما بشود،
کار خودش را بکند و نهایتاً برود.
ما انسان ها اصولاً تا مرحله ی دوم را به خوبی انجام می دهیم، اما در مرحلهی آخر، اجازه ی
رفتن را به این احساس غم و اندوه نمی دهیم. یادتان باشد همان طور که به آنها اجازهی ورود دادید،
اجازهی خروجش را هم بدهید تا بتوانید به احساس شادی دست پیدا کنید.
منبع: lifehack