انواع بیماری مولتیپل اسکلروزیس
انواع بیماری مولتیپل اسکلروزیس
بیماری مولتیپل اسکلروزیس گرچه ئنمود های مختلفی ممکن است داشته باشد ولی بنا بر نظر هریسون (۲۰۰۸)در مجموع آن را می توان به چهار دسته اصلی تقسيم كرد:
عود کننده- فروکش یابنده : این نوع مولتیپل اسکلروزیس با دورههای عود مشخص می شود که در این مرحله نشانههای جدید ممکن است ظاهر شوند و نشانههای قدیمی دوباره ایجاد و یا بدتر شوند. در این نوع، شخص بطور کامل یا نسبی بهبود مییابد. عودها میتوانند روزها، هفتهها، و یا ماه ها ادامه یابند و می تواند بسیار خفیف یا برعکس بسیار شدید باشد و بهبود می تواند به صورت آهسته، تدریجی و یا ناگهانی اتفاق بیفتد، اکثریت افراد در ابتدا با این نوع بیماری شان تشخیص داده می شوند زمانی که بین 20 تا 30 سال هستند. و در فواصل بین حملات، بیماری پیشرفت نمی کند. در حدود دو سوم موارد، بیماران عود کننده پیشرونده به نوع پیشرونده ثانویه تبدیل می شوند.
پیشرونده اولیه : در این نوع، پیشرفت تدریجی بیماری از زمان شروع آن همراه با سیر ثابت و بهبودی مینور و گذرا وجود دارد و هیچ دورهای از بهبودی کامل مشهود نیست. در این دوره بیماران حالتهای عود یا فروکش ندارند و از همان ابتدای شروع بیماری تدریجاً بر میزان ناتوانی افزوده می شود. این نوع در مردان بیشتر دیده می شود و در اغلب موارد سن شروع بیماری بالا می باشد.
پیشرونده ثانویه : بعد از چندین سال افرادی که در مرحله پیشرونده عودکننده بودند وارد مرحله پیشرونده ثانویه خواهند شد. در این مرحله دوره هایی از عود و بهبودی بیماری وجود دارد. در اوایل این مرحله شخص احتمالاً مقداری حمله را تجربه می کند که در فواصل بین حملات، بیماری پیشرفت می کند. در این دوره بیماران روزها یا هفته های خوب یا بدی دارند. بهبود، واقعی نیست و حملاتی را دوباره به دنبال خواهد داشت. بعد از 10 سال، 50% از افرادی که در مرحله عود کننده – فروکش کننده هستند (نوع اول) وارد دوره پیشرفت ثانویه (نوع سوم) می شوند. زمانی که لازم است تا شخص بهاین مرحله برسد از شخصی به شخص دیگر متفاوت است.
پیشرونده- عودکننده: این نوع اماس، با پیشرفت بیماری از زمان شروع آن، به همراه حملات عود مشخص می شود که دوره بهبودی بلافاصله بعد از حملات وجود دارد، اما در فواصل بین حملات، بیماری پیشرفت می کند و نوع نادری از مولتیپل اسکلروزیس است (هریسون ، 2008).
به طور کلی دفعات عود در طی اولین سالهای شروع بیماری بیشتر است و با گذشت زمان، این میزان کاهش می یابد. حدود 15 درصد بیماران هرگز عود مجدد را تجربه نمی کنند (برادلی، داروف، فنیچل، جانکوویک ، 2004).
سبب شناسی بیماری مولتیپل اسکلروزیس
گرچه علت اصلی و مشخصی برای این بیماری نمیتوان معین کرد. با این وجودبیشتر متخصصان بر این مساله توافق دارند که احتمالاً مولتیپل اسکلروزیس از تغییر در سیستم ایمنی، یا تماس با عوامل محیطی (عوامل عفونی) یا هر دو ایجاد می شود. واندن و هولند در سال 1999 و بورکس و جانسون در سال 2000 نشان دادند که سیستم ایمنی نقش مهمی در پیدایش مولتیپل اسکلروزیس دارد (فرگوسن ، 2008).
سایر مطالعه ها بر عوامل محیطی، بعنوان مثال یک یا چند ویروس تاکید دارند (ماری ، 2004).
فرضیهای در مورد دخالت عوامل عفونی مطرح شده، بدین صورت که، پس از آلوده شدن به یک ویروس یا عامل عفونی، ممکن است با دخالت سیستم ایمنی بدن، تخریب میلین و آسیب فیبرهای عصبی ایجاد گردد، و انتقال پیام های عصبی مختل یا مسدود شود. کهاین جریان سبب بروز علائم مولتیپل اسکلروزیس در فرد می گردد. البته هنوز هیچ عامل ویروسی یا عفونی بطور ثابت و پایدار در محل ضایعات افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شناسایی و جدا نشده است(سیمون ، 2007).
علائم مطرح شده جز نشانه های اولیه اماس،، یعنی پیامد مستقیم تخریب میلین و فیبرهای عصبی هستند. نشانه ثانویه مولتیپل اسکلروزیس از نشانه های اولیه ناشی می شود.
بطور مثال، عدم فعالیت و تحرک، موجب کاهش انقباض ماهیچه ها و ضعیف شدن آنها می گردد سومین نوع نشانه ها مرتبط با نشانه های اولیه و ثانویه می گردد. که شامل عوارض اجتماعی، شغلی، تغییرات هیجانی و خلقی می باشد(اسکپیرو ،2003).
این بیماری گستره وسیعی از علائم شامل اختلال در تعادل و هماهنگی، اختلال در عملکرد روده و مثانه، اختلالات بینایی، اختلالات حسی مثل بی حسی یا مور مور شدن، اشکال در گفتار، درد، اختلال در کارکردهای شناختی (شامل: اختلال در حافظه، توجه و حل مسئله) اختلال در عملکرد جنسی، افسردگی و تغییرات خلقی ایجاد می کند (مور، مک لود، بارنس، لانگدن ، 2006، رینگلد، لینم، گلاس ، 2005).
علائم عصبی در بیماران مولتیپل اسکلروزیس بخاطر درگیری قسمت های مختلف دستگاه عصبی مرکزی متنوع می باشد، به صورتی که مولتیپل اسکلروزیس را بیماری هزار چهره نامیده اند. بخاطر ماهیت بیماری و درگیری قسمتهای مختلف دستگاه عصبی مرکزی و نیز دخالت عوامل جغرافیایی در چگونگی تظاهر بیماری، علائم بخصوص اولین علامت شروع بیماری، متنوع و شدت آن نیز متغیر خواهد بود.
بنابراین هیچگاه نمی توان فرم کلاسیکی از بیماری را در نظر گرفت. با این وجود در این بیماری ساختمان های خاصی مثل عصب بینایی، ساقه مغز، مخچه و نخاع بیشتر درگیر می شوند و تظاهرات بالینی ناشی از این ضایعات می تواند کلید تشخیصی در برخورد با این بیماران باشد. در 45 درصد موارد، بیماری با یک علامت شروع می شود، در صورتی که 55 درصد بیماران، شروع بیماری با چندین علامت پراکنده می باشد. در اکثر مطالعات کشورهای غربی شایع ترین علامت را در شروع بیماری ضعف و بی قوتی در اندامها و یا علائم حسی ذکر کرده اند (اعتمادی فرو اشتری، 1381).
آنچه در علت بیماری مولتیپل اسکلروزیس مشخص شده، این است که یک اختلال خودایمنی است و در آن سلول های Tو با مقدار کمی لنفوسیت های B به سیستم اعصاب مرکزی حمله می کنند (سادوک و سادوک ، 2005).سلول های تی براساس فعال سازی از میان سدخونی مغز عبور کرده و وارد سیستم عصبی مرکزی می شوند. پروتئین های میلین را به عنوان آنتی ژن محسوب کرده و باعث تخریب آنها می گردند. آسیب به میلین در یک واکنش التهابی مزمن به صورت خوشهای شروع می شود و درنتیجه پلاک های تخریب میلین که شامل مناطق فاقد میلین و ترکیبی از اسکار بافت نر و گلیال، تشکیل می شوند. بهرحال آنچه واضح است، این است که از دست رفتن میلین، اساس ناتوانی دائمی یا طولانی مدت را تعیین می کند و در حقیقت اعصاب مغز و نخاع قدرت انتقال سیگنالهای عصبی را از دست می دهند (گولد، موهر، هیوتینگا، فلچنکر، استرنبرگ، هسن ، 2005).بیماری مولتیپل اسکلروزیس جز بیماری های مزمن و ناتوان کننده است که دارای ابعاد روانشناختی می باشد.اغلب در بیماری های مزمن ابعاد روانشناختی چشم پوشی می شود در حالی که بیشتر بیماران با این جنبه های روانشناختی که از مشکلات مزمن پزشکی ناشی می شوند، سازگار می شوند (ترنر و کلی، 2000).
به طور کلی پذیرفته شده که 25-20 درصد بیمارانی که دارای مشکلات مزمن پزشکی هستند از نظر بالینی و بطور کلی علائم بیماری های روانشناختی را تجربه می کنند (وایت، 2001).