لطفا صبر کنید ...

135449-1200x812.jpg
18/نوامبر/2024

خداحافـــظی با عادت‌های بد

اعتیاد به یک عادت

رفتارهای عادی و همیشگی از جهات بسیاری به اعتیاد شباهت دارند و شیوه‌های  خداحافـــظی با عادت‌های بد شبیه شیوه‌های ترک اعتیاد است. دوری از کلیه افراد، مکان‌ها و چیزهایی که نیاز و میل فرد را برای انجام آن عادت ناخوشایند تشدید می‌کنند، اولین درس برای ترک یک رفتار است.

نیاز به تغییر کردن و استفاده از بهترین شیوه برای تغییر، مسلما اهمیت بسیاری دارد و در هر دو مورد (یعنی ترک اعتیاد و ترک عادت) از مهم‌ترین نکات هستند. اما یک فرق مهم بین ترک اعتیاد و ترک عادت وجود دارد. برخلاف اعتیاد، در ترک عادت وقتی که یک رفتار جدید جایگزین یک عادت قدیمی می‌شود، احتمال تکرار آن عادت قدیمی بسیار کم است؛ در حالی که در ترک اعتیاد، احتمال تکرار رفتارهای ناخوشایند قبلی بسیار زیاد است. عادت‌ها قوی‌ترین نیرو در جهان هستند. حدود ۹۰ درصد از افکار، احساسات و رفتارهای ما ناشی از عادت‌های ما هستند؛ بنابراین بسیاری از ناکامی‌ها، موفقیت‌ها، افسردگی‌ها، شادی‌ها، روابط مستحکم، روابط از هم پاشیده و بسیاری دیگر از حالات و رفتارهای ما به عادت‌های ما برمی‌گردند.

عادت‌های ما رفتارهایی هستند که مرتب بدون دخالت ذهن خود آگاه تکرار می‌شوند. در واقع وقتی شما چیزی را یاد گرفتید، مغزتان ارتباطاتی را برای ایجاد یک مسیر عصبی شروع کرده و هنگامی که آن رفتار تکرار می‌شود، مغز مسیر ویژه‌ای برای آن رفتار ایجاد می‌کند. این مسیر کار مغز را برای پردازش وظایف جدید راحت می‌کند. به عبارتی یک عادت جدید ایجاد شده است.

تکرار عادت موجب سکون می‌شود و خلاقیت و پیشرفت را از بین می‌برد.
وقتی ما کاری را بدون دقت و انگیزه کافی انجام می‌دهیم یا عقاید، عادت‌ها و تجارب خود را با تعصب زیاد در کاری اعمال می‌کنیم، کمتر به این فکر هستیم که تغییر مثبتی در روند اجرای کار به وجود آوریم و ایراد و اشکال آن را برطرف سازیم. هر فرایندی در زندگی ما می‌تواند مغلوب تکرار شود؛ مثلا با اینکه می‌دانیم شغل مناسبی نداریم، اما همچنان بدون هیچ‌گونه تغییر در شرایط و موقعیت خود به کارمان ادامه می‌دهیم. در حالی که تغییر می‌تواند ما را از وضعیت ناخوشایند موجود نجات دهد؛ اما باز هم از آن گریزانیم و تغییر را غیر ممکن می‌دانیم یا از عواقب آن هراس داریم.

ما می‌توانیم نوع نگرش و زاویه دید خود را تغییر دهیم و یا اینکه رفتارهای نادرست خود را دریابیم و آنها را ترک کنیم. برای تغییر تنها کافی است بپذیریم که وقتی به مشکلی برمی‌خوریم، برای حل آن نیاز به استفاده از روش دیگری داریم و بهتر است همیشه این جمله یادمان باشد: بدون تغییر نمی‌توان پیشرفت و زندگی کرد. اولین شرط برای تغییر پذیری، انعطاف است.

ما برای خداحافـــظی با عادت‌های بد، باید انعطاف داشته باشیم، تعصب خشک و سرسختانه نسبت به عقاید و باورهای خود نداشته باشیم و وقتی با مشکل و انتقاد یا سرزنش مواجه می‌شویم، همیشه و در همه حال آن را جدی بگیریم و در موردش تامل کنیم. بعد از انعطاف، روراستی با خودمان و پذیرش اشتباهات می‌تواند ما را در ایجاد تغییر موفق کند. اگر کسی از ما انتقادی کرد، بهتر است کمی فکر کنیم و با خودمان روراست باشیم و با پذیرش اشتباهات خود، نسبت به تغییر آنها اقدام کنیم.

برای تغییر یک عادت نابجا بهتر است از خانواده و دوستان خود کمک بگیرید؛ ولی این مساله همیشه اتفاق نمی‌افتد. گاهی اوقات عادت‌های ما روی اطرافیانمان نیز اثر می‌گذارند؛ مثلا عادت به سیگار کشیدن، نه تنها به خود ما آسیب می‌رساند، بلکه نزدیکان ما نیز از آن آسیب می‌بینند. برای تغییر یک عادت باید محیط آن را نیز تغییر داد. عامل محیطی، عامل برانگیزنده‌ای است که مغز را از ترک یک عادت و جایگزینی عادت جدید باز می‌دارد. مثلا فردی را تصور کنید که به نوشیدن قهوه عادت شدیدی دارد. او هر روز صبح پشت یک میز می‌نشیند، روزنامه می‌خواند و قهوه می‌نوشد. این فرد اگر تصمیم بگیرد عادت نوشیدن قهوه را با آب میوه عوض کند، ابتدا باید عادت روزنامه خواندن در پشت آن میز را تغییر دهد و روزنامه را به یک اتاق یا مکان دیگر منتقل کند تا این عامل او را تحریک به نوشیدن قهوه نکند.

برای آنکه عادت‌های نابجا و ناخوشایند خود را تغییر دهید، نکات زیرا را فراموش نکنید:

1- در مورد تغییر آن عادت جدی باشید؛ زیرا برای تغییر یک عادت نیاز به انرژی و تعهد است.

۲-افکار، احساسات و رفتارهای خود را در مورد عادت سابق و رفتار جدید خود یادداشت کرده و در مورد آنها فکر کنید. به مناسب‌ترین رفتار بیندیشید و آن را تمرین کنید.

۳- اگر به طور آنی متوجه شدید که دوباره در حال تکرار عادت قبلی هستید، بلافاصله خود را متوقف ساخته و رفتار جدید را انجام دهید.

۴- رفتار جدید را باید به مرور زمان و آهسته آهسته جایگزین رفتار قبلی خود کنید. در این کار نیاز به هیچ عجله‌ای نیست.

۵- حتما روی پشتیبانی و کمک دیگران حساب کنید و به آنها اطلاع دهید که مشغول کار روی این مساله هستید و از آنها توقع چه نوع کمکی دارید.

۶- از منفی‌بافی به شدت پرهیز کنید. منفی‌‌نگری موجب سردرگمی و ناامیدی خواهد شد.

۷- هرگز ناامید نشوید. اگر برای خداحافـــظی با عادت‌های بد چند روش کارساز نبود، روش‌های دیگر را امتحان کنید. در صورت ناامیدی هرگز نخواهید توانست تغییرات لازم و مورد نظرتان را به وجود آورید. عادت‌ها به سختی تغییر می‌کنند و مسلما برای این کار به صرف زمان و انرژی زیادی نیاز است. برای آنکه بتوانید از تلاش‌های خود نتیجه بگیرید، کمی برنامه‌ریزی، نظم و عزم راسخ لازم است. تلاش، تلاش و تلاش کنید. تکرار یک رفتار جدید، تنها راه جایگزین کردن آن با یک عادت قدیمی است. برای آنکه مغز خود را به انجام یک کار جدیدی عادت دهی لازم است روزها، هفته و حتی ماه‌ها آن را تکرار کنید.


10-important-things-to-do-in-extreme-anger-complications-of-nervousness.jpg
18/نوامبر/2024

عصبانیت و بداخلاقی و احساس درد

دکتر روی و همکارانش در دانشگاه مونتیل در نیویورک برای بررسی رابطه عصبانیت و بداخلاقی و احساس درد ۱۳ نفر را تحت شوک‌های الکتریکی دردناک قرار دادند. این شوک ها باعث واکنش و حرکت زانو می شد محققان توانستند میزان واکنش ها را اندازه بگیرند. به این افراد در حین شوک ها تصاویر خوشایند و یا ناخوشایند و یا خنثی نشان داده شد و همزمان با آن محققان فعالیت مغز آن ها را توسط اسکن MRI مشخص کردند.نتایج بررسی حاکی از ارتباط مستقیم احساسات و عواطف و درد است.

در نتایج این بررسی آمده است اگر می خواهید کمتر احساس درد داشته باشید به چیزهای لذت بخش فکر کنید.یافته‌ها نشان می دهد دیدن تصاویر ناخوشایند نسبت به تصاویر دلپذیر و مثبت باعث درد بیشتری می شود. این نتایج یافته های قبلی مبنی بر اثرات مثبت موسیقی کاهش ناراحتی افراد را نیز ثابت می کند.

نتایج حاکی از آن است که می توان با استفاده از روش های غیر دارویی نظیر تقویت خلق و خو توسط موسیقی لذت بخش و یا تصاویر خوشایند میزان درد را در افراد کم کرد.

عصبانیت حالت فوق نارضایتی است . وقتی از پدیده ای یا چیزی خوشمان نمی آید عصبانی می شویم و بدین وسیله ناخشنودی خود  را ابراز می کنیم و عملی را انجام دهیم که آن عمل می تواند مثبت یا منفی باشد .محققین می گویند وقتی عصبانیت طولانی می شود . تغییرات شیمیایی در بدن همچنان ادامه می یابد و موجب خستگی جسم می گردد و می تواند مشکلات  متعددی برای سلامتی فرد  به وجود آورد.


unnamed-2.jpg
18/نوامبر/2024

 بحران هویت یا از خودبیگانگى

واژه «alienation» که در زبان فارسى غالبا به «بحران هویت یا از خودبیگانگى» ترجمه شده است، در فلسفه غرب سابقه

طولانى دارد. ریشه  این اصطلاح کلمه لاتینى «alius» به معناى «دیگر» است. پسوندen در زبان لاتینى صفت ساز است.

بنابراین، «alien» به معناى منسوب به دیگرى است. از صفت alienفعل alienate ساخته شده است، به معناى «از آنِ شخص

دیگر کردن» یا به عبارت واضحتر، «انتقال به غیر». سپس از این کلمه، اسم فعل alienationبه معناى «انتقال به غیر»

(الیناسیون) ساخته شده است.

مورد استعمال اصلى آن مناسبات حقوقى است به معناى سلب حقى از یک شخص و انتقال آن به شخصى دیگر. اما با گذشت

زمان، این مفهوم آن قدر توسعه پیدا کرده، که در جامعه شناسى، روان شناسى، فلسفه و حتى روان پزشکى کاربرد دارد. در

روان شناسى و روان پزشکى، الیناسیون عبارت است از حالت ناشى از اختلال روانى یا به اصطلاح، «روانى» بودن. البته این

معنا نیز با مفهوم حقوقى کلمه ارتباط دارد؛ زیرا از یک سو بیمار روانى، شخصى است که سلامت عقل خود را از دست داده

است (عقل از او سلب شده است)، و از سوى دیگر، قانون پاره اى از حقوق چنین شخصى را سلب مى کند و به ولىّ یا وارث

او انتقال مى دهد. این همان مفهوم قضایى «حجر» است. بنابراین، «فرد الینه» از جهت قضایى معادل «محجور» خواهد بود.به

گفته مولوی:

ای که در پیکار «خود» را باخته
دیگران را تو ز «خود» نشناخته

تشبیه و تفسیر مولوی در ابیات زیر با کلام وی مطابقت دارد:

در زمین دیگران خانه مکن
کار خود کن کار بیگانه مکن
کیست بیگانه، تن خاکی تو
کز برای اوست غمناکی تو
تا تو تن را چرب و شیرین می دهی
گوهرجان را نیابی فربهی
گرمیان مشک، تن را جا شود
وقت مردن گند آن پیدا شود
مشک را بر جان بزن بر تن ممال
مشک چه بود نام پاک ذوالجلال

آیا تا به حال به این کلمه فکر کردید؟ اگر هم نکرده باشید حتما تا به حال اسم آن را شنیده اید اگر میخواهید با این مو ضوع

بیشتر آشنا بشید شما رو به خوندن این مطلب دعوت میکنم.

کسانی که ایمانی به خود ندارند، خود را باور نکرده‌ و ارزش‌های‌شان را نشناخته‌اند و نمی‌دانند کیستند، کجایند و چه می‌کنند،

به «بحران هویت یا از خودبیگانگی» مبتلا می‌شوند. می‌خواهند تصمیمی بگیرند اما چون معیارهای مورد قبولِ خود را روشن نکرده‌اند، برای اتخاذ

کوچک‌ترین تصمیمی، ‌ناتوان‌اند و اضطراب، سراپای وجودشان را فرا‌‌می‌گیرد. آنان در وادی تردید زندگی می‌کنند و به ناامیدی و

افسردگی دچار می‌شوند.

آدمی هنگامی‌که خود را پوچ و درون‌تهی ببیند و باور کند که دیروزش تباه شده‌ و دروازه‌ی فرداها نیز به رویش بسته‌است و نتواند

پاسخ شایسته‌ای برای این سؤال که «من کیستم؟» بیابد، به «بحران هویت یا از خودبیگانگی» دچار می‌شود و یأس و افسردگی، سراپای

وجودش را فراخواهد گرفت و به سستی و رکود روی‌می‌آورد یا برعکس به خودآزاری، خودکشی و دیگرآزاری می‌پردازد. بسیارند

انسان‌هایی که در اوج ثروت و مکنت، خودکشی کرده‌اند یا همه‌چیز را رها کرده، به سوی کشوری دوردست راه افتاده‌اند. اینان

همان کسانی هستند که همه‌چیز داشتند اما خود را نداشتند، خود را نشناختند و به ارزش‌های خود پی‌نبردند، ندانستند به چه

ایمان بیاورند و نفهمیدند از آن‌چه دارند، چگونه استفاده کنند و لذت ببرند.

باور کنیم که خوشبختی و بدبختی، رنج و لذت، فقر و غنا، خوبی و بدی و… همه و همه ساخته و پرداخته‌ی ذهن خود ماست.

خودباختگی، بحران هویت یا از خودبیگانگی، خودفراموشی، خودکشی و… ناشی از بحرانی‌ست که انسان‌ها به دام آن می‌افتند. بی‌هویتی،

روان را می‌فرساید و دیواره‌های روح را از درون می‌خراشد.

انسان بی‌هویت، روحیه‌اش ضعیف و متزلزل است،‌ اعتمادبه‌نفس ندارد و قدرت تشخیص را از دست داده است، بنابراین

به‌سادگی تحت تأثیر القائات شیطانی و تبلیغات منفی قرارمی‌گیرد و به هرچه او را به سوی خود بخواند، گرایش می‌یابد و

این‌چنین است که شیاطین، او را به‌راحتی به بند می‌کشند و در راستای اهداف خود، از او یک عنصر بازنده می‌سازند.

در زندگیِ همه‌ی ما، گاه لحظاتی پیش‌می‌آید که احساس ناامنی، خشم و افسردگی، حسادت و ناباوری می‌کنیم. گاه مورد

سرزنش و توهین قرارمی‌گیریم،‌ اطمینان به خود را از دست می‌دهیم،‌ تحت سلطه‌ی دیگران واقع می‌شویم و در وادی زندگی،

مبهوت می‌مانیم. در این میان، هر کسی بر مبنای نظام باورها و ارزش‌هایی که پذیرفته و هویتی که کسب کرده، عکس‌العمل

نشان‌می‌دهد.

گروهی، شخصیتی منفعل و تأثیرپذیر داشته و خیلی سریع رنگ می‌بازند. بنابراین همواره خود را در دریایی گرفتار می‌بینند که

ساحل امن سلامت، از هیچ سویی، در آن پیدا نیست.

گروهی دیگر، از شخصیتی محکم و قاطع، عزمی‌ جزم و اراده‌ای استوار برخوردارند. نه خود را به کسی یا چیزی تحمیل می‌کنند

و نه اجازه می‌دهند کسی، چیزی را بر آن‌ها و زندگی‌شان تحمیل کند چراکه خود، شرایط را می‌آفرینند و هرچه را که بخواهند،

به نفع خود،‌ تغییر می‌دهند. انسانی که دارای هویتی زیبا و مستحکم است، هیچ‌گاه اسیر جوی که بر او تحمیل شده،

نمی‌شود.

پس آن‌چه به انسان بودن تو، ارزش و به فلسفه‌ی زندگی‌ات، معنا و مفهوم می‌بخشد، هویت توست؛ این‌که تو خود را چگونه

بشناسی، چگونه ببینی و برای هر سؤالی که در عرصه‌ی حیات از خود می‌پرسی، چه پاسخی داشته باشی، این‌که در درونت،

تلاطمی‌ست و دائم با خود در جنگ و ستیزی یا همه‌ی تضادها و تعارضات، در تو به تفاهم رسیده‌اند، سوء‌تفاهمات برطرف

شده‌اند و همه‌ی ترس‌ها و شکست‌ها، جای خود را به آرامش و پیروزی داده‌اند، همه و همه به هویت تو بستگی دارد.


8144608_161.jpg
18/نوامبر/2024

تنفس صحیح و تاثیر آن بر افزایش تمرکز

شما ممکن نیست کتابی در زمینه تمرکز حواس و آرامش ذهن پیدا کنید که در آن فصلی به تنفس صحیح و تاثیر آن بر افزایش

تمرکز اختصاص داده نشده باشد. در یوگا تنفس آن قدر مهم است که خیلی ها تصور می کنند یوگا به تمام معنا یعنی تنفس !

در مقدمه گلستان سعدی، اولین نعمت خداوندی که سپاس گفته شده، تنفس است : “. . . هر نفسی که فرو می رود مُمّدِ

حیات است و چون بر می آید مفرح ذات.” و این خود نشانه اهمیت تنفس است .

فواید تنفس عمیق – طول عمر و سلامتی

کسانی که تنفس عمیق دارند از طول عمر بیشتری برخوردار می شوند. تنفس عمیق باعث می شود که تعداد دم و بازدم در

یک دقیقه کمتر شود. معمولاً افرادی که در یک دقیقه ۱۶ بار نفس می کشند  عمر متوسطی دارند. اما هرکس بیش از این در دقیقه

نفس بکشد، مسلماً تنفسهایی سطحی خواهد داشت که دم و بازدم عمیق را به همراه ندارد. طول عمر چنین افرادی از حد

متوسط و معمول کمتر است .

اگر می گویند هیجانهای عصبی مانند ترس، اضطراب، خشم، کینه، انتقام و حسادت، بیماری می آورد و از طول عمر می کاهد

به این خاطر است که تمام هیجانهای عصبی اولین تأثیر خود را بر تنفس می گذارند. شما از این به بعد به کسانی که عصبی و

خشمگین و یا مضطربند با دقت نگاه کنید و ببینید که چقدر تنفس آنها در این مواقع سطحی می شود . گاهی اوقات در هنگام

خشم، تنفس به سی بار در دقیقه و حتی بیشتر می رسد. حالا خودتان حساب کنید که کسانی که مدام در هیجانهای عصبی

به سر می برند و در خشم و اضطراب غوطه ورند با تنفس سطحی خود چه بلایی بر سر سلامتی و طول عمر خویش می آورند.

در عوض، کسانی که از آرامش برخوردارند و خود را به هنگام خشم کنترل می کنند، چنان از تنفس عمیق و ژرفی برخوردار

می شوند که مسلماً سلامتی آنها را مداومتر و طول عمرشان را بیشتر می کند .

اخیراً در یکی از مجله های علمی، از تحقیقات مشترک دانشمندان ژاپنی و آمریکایی گزارشی ارائه شد. این دانشمندان به این

نتیجه جالب رسیده اند که اگر انسان بتواند تعداد تنفس خود را در یک دقیقه از ۱۶ به ۱۲ کاهش دهد، چیزی حدود ۵۰ سال به

عمر خود اضافه کرده است. ورزش برای سلامت قلب و جسم و به دنبال آن طول عمر را به همراه دارد که بر سیستم تنفسی

اثر می گذارد. ورزشکاران با پیگیری مستمر ورزش در زندگی، کم کم بر حجم تنفسی خود می افزایند و از تعداد تنفس خود در

دقیقه می کاهند و به همین دلیل از سلامتی و طول عمر برخوردار می شوند. در عوض سیگاریها با سیگار کشیدن به سرعت از

حجم تنفسی خود می کاهند و بر تعداد تنفس خود می افزایند، ضمن آن که تنفسشان را مسموم نیز می کنند و در نتیجه

سلامتی خود را از دست می دهند و طول عمرشان کاهش پیدا می کند .

به هر ترتیب، باید دقت کنید که ضمن انجام تمرینات تنفس – که به زودی آن را کاملاً شرح می دهیم – از هر عاملی که در شما

تنفس سطحی ایجاد می کند و حجم تنفسی شما را کاهش می دهد اجتناب کنید و از هر برنامه ای که تنفس شما را عمیق

تر می کند و بر حجم تنفسی شما می افزاید استقبال کنید .

فواید تنفس عمیق – کنترل هیجانهای عصبی

گفتیم که هیجانهای عصبی منفی و به ویژه خشم و اضطراب، تنفس شما را بد و سطحی می کنند و شما باید مراقب باشید

که این هیجانها را در خود کنترل کنید تا در نهایت سلامتی و طول عمر خود را حفظ کرده باشید. خوشبختانه تنفس صحیح و

عمیق، خود عاملی باز دارنده برای این هیجانهاست. شاید خود شما هم بارها تجربه کرده باشید. وقتی عصبانی و خشمگین

می شوید، اگر در حرکتید، بایستید؛ اگر ایستاده اید، بنشینید؛ اگر نشسته اید، دراز بکشید و بعد چند نفس عمیق بکشید.

خیلی سریع خشم شما فروکش می کند و مسلماً شما با آرامش، بهتر و عاقلانه تر فکر می کنید و تصمیم می گیرید .

هر هیجان منفی دیگری را که در خود احساس می کنید، می توانید با این روش از بین ببرید و حتماً این کار را بکنید. فراموش

نکنید که شما به هیچ عنوان نمی توانید با این هیجانهای عصبی و این تنفسهای بد، از آرامش و به ویژه از تمرکز حواس برخوردار

شوید. توجه داشته باشید که پیاده روی همراه با تنفس عمیق، همواره یکی از راههای کسب آرامش بوده است .

فواید تنفس عمیق – آرامش

شاید مهمترین تأثیر تنفس عمیق که خیلی سریع هم به چشم می آید، آرامش است. با هر نفس عمیقی که می کشید هم

ذهن شما آسوده تر می شود و هم جسمتان، به ویژه در بازدمهای عمیق بدن شل و ریلکس و منبسط می شود .

اساساً بین تنفس و انقباض عضلانی همیشه رابطه ای وجود دارد. هیجانهای عصبی منفی، تنفس را سطحی می کند و تنفس

سطحی انقباض و گرفتگی عضلانی را موجب می شود که شما دندانها را به هم می فشارید و دستها را مشت می کنید و

ابروها را در هم می کشید. حتی ثابت شده است که در این حالت جدار معده شما جمع شدگی و کلیه شما چروک خوردگی

پیدا می کند .

لوییزهی” روان شناس ِ بنام در کتاب معروف خود “شفای زندگی” می نویسد: “زخم معده و سنگ کلیه بازتابهای هیجان

خشمند، در عوض تنفس عمیق و آرام، انبساط و آرامش عضلات را موجب می شود. همین طور به خاطر ارتباط تنگاتنگ جسم و

ذهن، آرامش عضلانی، آسودگی ذهن را به دنبال دارد و انقباض عضلانی، آشفتگی فکر را. این همان اصلی بود که ما در فصل

پیش بر آن تکیه کردیم .

مهمترین و اساسی ترین عامل مؤثر در تمرکز فکر، همین آرامش جسم و ذهن است که رهاوردی از تنفس عمیق هم هست .

فواید تنفس عمیق – کنترل عواطف

همانطور که از تنفس صحیح و تاثیر آن بر افزایش تمرکز آگاهید. عواطف و احساسهای شما هم بر تنفس شما تأثیر می گذارد.

کسانی که احساسی تر باشند، تنفس سطحی تری دارند.

کنترل احساسات به نوعی کنترل انرژی ذهنی و کنترل مغناطیس شخصی است. ما به کسانی که خیلی احساساتی هستند

توصیه می کنیم تنفس عمیق را تجربه کنند . با چند تنفس عمیق و آهسته، خیلی سریع از شدت احساس و عاطفه کاسته

می شود. البته ما نمی خواهیم جلوی هر احساسی را بگیریم. برخی از احساسها را حتی باید دامن زد و گستراند .

شما باید توجه داشته باشید که احساس و عاطفه شما همسو و هم جهت با ارزشهای فکری و اهداف شما هستند یا نه. اگر

هستند و در شما واکنشهای مثبت در جهت رسیدن به هدف ایجاد می کنند، از آنها استقبال کنید و دوستشان بدارید؛ اما اگر

شما را به واکنشهای منفی وا می دارند، مثلاً به زیر پا گذاشتن ارزشها و منحرف شدن از مسیر اهداف، حتماً باید آنها را تعدیل

و کنترل کنید تا بعداً دچار پشیمانی و احساس گناه نشوید. تنفس عمیق و تفکر مثبت، دو بازوی اصلی کنترل عواطف منفی

هستند .

فواید تنفس عمیق – خلأ و رهایی

آنچه که پیش از این درباره “رهایی” گفتیم، با تنفس عمیق به آسانی به دست می آید . شما با رهایی، از هر گونه وابستگی

ذهنی فاصله می گیرید و با تنفس عمیق، خیلی آسان به این رهایی می رسید. یوگیها تنفس عمیق را راه مؤثر رهایی می

دانند. شما هم می بینید که بخش عظیمی از یوگا به معنی هماهنگی و تعادل روح بر عهده تنفس است .

فواید تنفس عمیق – کنترل میل جن*سی

پیشاپیش تأکید می کنیم که کنترل به معنی “سرکوب” نیست. میل جن*سی یکی از موهبتهای الهی و از نعمتهای خدادادی

شماست برای تنازع بقا. حتی میل جن*سی را یکی از نیروهای درونی و حیاتی بشر می دانند که اگر کنترل و تعدیل شود، یک

رکن موفقیت به حساب می آید .

ناپلئون هیل” روان شناس مشهور در کتاب معروف خود “بیندیشید و ثروتمند شوید ، میل جن*سی را یکی از سه ضلع

موفقیت می داند. آنچه ما در صدد کنترل آن هستیم، میلی است که هدفدار نیست و در جهت مثبت قرار ندارد. همه امیال،

مثبت و مفیدند. همه امیال، موهبت الهی اند اما به شرط آن که مهارشان کنیم و به کنترلشان در آوریم و از آنها درست استفاده

کنیم. افراط در ارضای میل جن*سی و کنترل نکردن آن، هم تعادل عصبی شما را برهم می زند و هم از بخش عظیمی از

نیروهای حیاتی و قوای مغیاطیسی شما می کاهد. جالب این که میل جن*سی تنفس را تند و سطحی می کند .

هر بار که میل جن*سی، نه در جهت مثبت و درست، در شما طغیان کرد، یک شیوه کنترل، آن است که مکان و وضعیت خود را

تغییر دهید و چند نفس عمیق بکشید. ما “پیاده روی تند همراه با تنفسهای عمیق” را در این مواقع به شما توصیه می کنیم .

فواید تنفس عمیق – خلاقیت

با تنفس عمیق، شما به لایه های عمیق تر مغز و منشأ فکر می رسید. آنجا که خلاقیت، افکار نو، تصمیمهای تازه و حتی الهام

و شهود شماست، تنفس عمیق یعنی ارتباط با منشأ فکر و شعور خلاق. با تنفس عمیق، هم فکرتان بهتر و عمیق تر می شود

و هم تمرکز حواس بیشتری پیدا می کنید. درباره ارتباط بیشتر و بهتر با منشأ فکر به مقاله “مدیتیشن مراجعه کنید .

تکنیک تنفس عمیق

تنفس عمیق، شامل سه مرحله است :

۱ . دم عمیق

۲ . نگهداری نفس

۳ . بازدم عمیق

دم عمیق

فرو بردن هوا به ریه ها یعنی دم، مطلوب ما نیست مگر آن که این شرایط را داشته باشد :

الف- آهسته و آرام باشد. دم شتاب آمیز هرگز نمی تواند ریه ها را به طور کامل پر کند یعنی شما هر چقدر سعی کنید که نفس

عمیق بکشید اما این کار را با شتاب انجام دهید، ریه های شما به طور کامل پر نمی شود. باید آهسته ریه ها را از هوا پر کنید .

ب- نفس عمیق باید شکمی باشد. ابتدای دم عمیق، قسمتهای فوقانی قفسه سینه از هوا پر می شود که در تنفس سطحی

هم چنین چیزی رخ می دهد. آنچه مطلوب ماست، پر شدن قسمتهای تحتانی قفسه سینه و حبابچه های هواست. سعی

کنید با قسمت شکم خود نفس بکشید . وقتی به آرامی ریه ها را از هوا پر می کنید، در آخرین لحظات، یک فشار و درد اندکی

را در قسمت فوقانی شکم (دیافراگم) خود حس می کنید. اما چرا می خواهیم چنین حالتی ایجاد شود؟

سلولهای بدن ما با خون ارتباط مستقیم ندارند بلکه این ارتیاط را لنف یا آب میان بافتی ایجاد می کند. لنف مواد غذایی را از خون

می گیرد و در اختیار سلول قرار می دهد و از طرفی مواد زاید را از سلول می گیرد و به خون باز می گرداند. هرچه لنف این تبادل

را سریعتر و بهتر انجام دهد سلامت سلول و شادابی آن بیشتر می شود. به طور کلی سلامت سلول به دو عامل وابسته

است: شتاب و سلامت خون، شتاب و سرعت لنف .

سرعت گردش خون عمدتاً به قلب وابسته است اما سرعت لنف به حرکت عضله بالای شکم یعنی دیافراگم بستگی دارد.

تنفس عمیق و شکمی، دیافراگم را حرکت می دهد و این حرکت، در حفره شکمی خلأیی ایجاد می کند که شتاب لنف را پانزده

برابر می کند. سلامتی و جوانی شما اساساً به دو عامل وابسته است: عمق تنفسی و گردش خون .

با تنفسهای عمیقی که انجام می دهید، سرعت لنف را فزونی می بخشید و در نتیجه متابولیسم سلولی شما بهتر انجام می

شود و شما شادابی، سر زندگی و انرژی فراوانی را احساس می کنید .

نگهداری نفس

شاید مهمترین قسمت تنفس، همین نگهداری باشد. وقتی شما هوا را در ریه ی خود نگه می دارید، به کیسه های هوایی خود

فرصت می دهید که تبادل اکسیژن و دی اکسید کربن را کامل انجام دهند. در تنفسهای تند و سطحی، این تبادل خوب صورت

نمی گیرد چون شما به ریه های خود فرصت کافی نمی دهید .

بازدم عمیق

در بازدمهای سطحی و معمولی، ریه ها از مواد مسموم و عمدتاً دی اکسید کربن، به طور کامل خالی نمی شوند. بازدم هم

باید دو شرط ویژه داشته باشد: اول آن که آهسته و آرام انجام گیرد. دوم آن که از راه بینی باشد. اما در آخرین لحظات، دهان را

باز کنید و هوای باقی مانده را با فشار و صدای “هه” بیرون دهید .

در بازدمهای سطحی، حدود ۱۳۰۰ تا ۱۵۰۰ میلی لیتر از هوای بازدمی ریه ها خالی نمی شود. این هوای باقی مانده، یکی از

مهمترین علل پیری شناخته شده است. بازدمهای عمیق را تجربه کنید و ریه های خود را از آخرین هوای مسموم نیز خالی کنید .

آگاهی بر تنفس

یکی از مهمترین عوامل مؤثر در تمرکز حواس، توجه کردن به تنفس است. از لحظه ای که دم عمیق را شروع می کنید تا آخرین

لحظه ای که هوا را بیرون می کنید، به فرآیند تنفس و صدای تنفس خود توجه کنید. به صدای نفس خود گوش بسپارید و تمام

توجه خود را به آن معطوف سازید .

شمارش تنفس

یکی از راههای آگاهی بر تنفس، شمارش آن است. برای همین امروزه فرمولهایی برای شمارش تنفس ارائه شده است که

شما می توانید با استفاده از آنها بر تنفس خود آگاهی پیدا کنید .

جدیدترین و معمولترین فرمول تنفسی، فرمول “۲ – ۴ – ۱″ است. یعنی اگر شما تا یک شماره دم عمیق می کشید، چهار برابر

آن هوا را در ریه نگه می دارید و دو برابر آن، یعنی نصف زمان نگهداری، هوا را از ریه ها خارج می کنید. این فرمول تنفسی، بر

اساس ظرفیت تنفسی شما می تواند افزایش یابد که میزان افزایش برای افراد مختلف متفاوت است. مثلاً اگر دم عمیق شما

سه شماره طول می کشد، باید با ۱۲ شماره نفس خود را نگه دارید و سپس با شش شماره هوا را از ریه های خود خارج کنید.

منظور ما عمدتاً آگاهی بر تنفس است و شما می توانید فرمول را کمی تغییر هم بدهید به شرط آن که “طولانی تر بودن زمان

نگهداری نفس” را جدی بگیرید .

می توانید نفس را با انگشت، شمارش کنید و یا این که در ذهن خود بشمارید. هر شماره الزاماً معادل یک ثانیه نیست. به

آرامی و هر طور که دوست دارید یک ریتم شمارش را در نظر بگیرید و برای خود بشمارید .

دکتر “لوئیس پروتو” در کتاب خود “طریقت آلفا و رسیدن به آرامش” از “آگاهی بر تنفس و توجه به صدای نفس کشیدن” به عنوان

یکی از مؤثرترین روشهای آرامش و ریلکسیشن صحبت کرده است .

درشبانه روز دست کم سه بار و هر بار ده مرتبه تنفس “۲ – ۴ – ۱″ را با همه شرایط لازم برای یک تنفس صحیح و عمیق انجام

دهید .

پرانا

یوگیهای هندی از گذشته اعتقاد داشتند که در هوای پیرامون ما، ماده ای حیاتی و انرژی بخش وجود دارد که “پرانا” نامیده می

شود. ما “پرانا” را به درون ریه خود فرو می بریم، در ریه ها حبس می کنیم، پرانا مواد زاید را نابود می کند و ما با بازدم عمیق

خود این مواد را خارج می کنیم .

امروزه ما نام این ماده حیات بخش را “اکسیژن” و نام ماده زاید را “دی اکسید کربن” گذاشته ایم اما به خاطر آن که جنبه های

بسیار حیاتی و جادویی تنفس را که تاکنون تصور نمی کرده اید احساس کنید، توصیه می کنیم که کماکان به پرانا فکر کنید .

در دم عمیق احساس کنید انرژی هستی و پرانا را به وجود خود راه می دهید و آلودگیها را در بازدم عمیق خود بیرون می رانید.

در تمام کتابهایی که درباره یوگاست، تنفس پرانا به شدت تأکید شده است.

با اگاهی از تنفس صحیح و تاثیر آن بر افزایش تمرکز میتوان از آن در زندگی روزمره استفاده کرد.


1623200190.jpg
18/نوامبر/2024

خانم ها و خرید

تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از مردان از رفتن به مغازه و خرید کردن متنفر هستند و برعکس بین خانم ها و خرید کردن رابطه ای وجود دارد.

به نقل از خبرگزاری روسیه؛ طی مقالات منتشر شده در مجله علمی مردان از خرید کردن و به مغازه رفتن تنفر دارند و بطور واقعی این کار را دوست ندارند.

بنابراین گزارش؛ خانمها بهتر و شایسته تر از آقایان خرید می کنند دانشمندان آمریکایی از دانشگاه سانتا باربارای کالیفرنیا و دانشگاه ای یلسکا طی تحقیقات خود دریافتند در طول 1000 سال و در جریان فعالیت و اشتغال خانمها مشخص شد آقایان توانایی رفتن به مغازه را بیشتر برای خرید غذا و خوراکی دارند و بیشتر مواد خوراکی و غذا می خرند.
محققان این نتایج را طی گفتگو با مسئول بازار خواربار و روی 45 مرد و 41 زن انجام دادند و در پایان آزمایشات دریافتند در کدام قسمت از بازار داده کدام پیشخوان مواد غذایی بیشتری قرار دارد.

این گزارش می افزاید:‌پیشخوان مربوطو به خرید آقایان بیشتر مواد غذایی و خوراکی را به خود اختصاص می داد.
همچنین زنها نه فقط بهتر از مردان به مغازه رفتن و خرید کردن واقف هستند که به خریدهای بهتری در پیشخوان های مربوط به زن ها مشاهده شد.


exceptional-Children3-1200x800.jpg
18/نوامبر/2024

چندتوصیه به والدین کودکان استثنایی

ما قصد داریم چندتوصیه به والدین کودکان استثنایی داشته باشیم و با ما همراه باشید.

اولین توصیه اینکه سعی کنید خانواده‌ای را که دارای فرزند استثنایی هستند پیدا کرده و از آنها کمک و راهنمایی بگیرید.

توصیه دوم اینکه با همسر، خانواده و وابستگان نزدیک و مهم خود در این مورد صحبت کنید. اکثراً دیده می‌شود که والدین در

مورد احساسات خود راجع به مشکلات فرزندانشان صحبت نمی‌کنند. گاهی یکی از والدین نگران است که نمی‌تواند منبع

تسکین و یا قدرتی برای همسرش باشد. هرچه پدر و مادر در مواقع حساس مانند مواجه با مشکلات فرزندان خود با یکدیگر

صحبت کنند، بهتر می‌توانند روحیة یکدیگر را تقویت کرده و هر دو از قدرت بیشتری برخوردار شوند. البته باید توجه داشت که هر

یک از والدین ممکن است نقطه نظرات مخصوص به خود را داشته باشد و آنچه که یکی از طرفین حس کرده و یا به آن عکس

العمل نشان داده ضرورتاً نباید مانند همسرش باشد. سعی کنید احساسات خود را برای همسرتان توضیح دهید، سعی کنید در

مواردی که مشاهدات شما یکسان نیست یکدیگر را درک کنید.

اگر فرزندان دیگری در خانواده هستند، با آنها هم صحبت کنید و از احتیاجات آنها هم آگاه شوید. اگر در موقعیتی قرار دارید که

قادر به صحبت کردن با آنها و جواب دادن به احتیاجات روحی آنها نیستید، فرد یا افراد دیگری از فامیل را که قادر به برقراری یک

رابطة خوب با فرزندانتان هستند انتخاب کنید که آنها این ارتباط لازم را برقرار کنند. با افراد دیگری که در زندگی شما نقش مهمی

دارند، مانند یک دوست خوب و یا حتی والدین خودتان صحبت کنید. پدر و مادرهایی که با چنین بحرانی مواجه می‌شوند گرایش

زیادی به انزوا طلبی پیدا کرده و معمولاً دوست ندارند که در مورد مشکلشان با دیگران صحبت کنند. اما داشتن دوستان قابل

اعتمادی که بتوانند بار سنگین روحی شما را سبک کنند بسیار سودمند می‌باشد.

توصیة سوم اینکه بیشتر بر جنبه‌های مثبت زندگی خود تکیه کنید. هر فردی ممکن است با مراجعه به افراد مختلف بتواند قوای

مثبت خود را افزایش بخشد. یک نفر با رفتن نزدیک فرد روحانی، دیگری با دیدار و صحبت با یک دوست و فرد دیگر با مراجعه به

مشاور خانوادگی. اگر هر کدام از این افراد قبلاً در زندگی باعث تسکین روحی برای شما بوده‌اند، به آنها مراجعه کنید و حتی

شاید لازم باشد که منابع جدیدی برای خود بیابید. یک مشاور بسیار مجرب دستورالعملی برای زندگی در موارد بحرانی به من

داد: ” هر روز صبح که برمی‌خیزی و خود را در قبال وضعیتی که داری ناتوان احساس می‌کنی، مشکلت را به درگاه خداوند ببر،

چه که او را می‌شناسی و درک می‌کنی، پس آنگاه روزت را آغاز کن.” هر وقت دچار احساسات دردناک و غم انگیز شدید، باید با

یک نفر تماس بگیرید. می‌توانید به کسی تلفن کنید، نامه بنویسید و یا حتی وسیله‌ای پیدا کنید و به منزل آن شخص معین رفته

و حتماً با او در مورد درد خود صحبت کنید. دردی که در موردش صحبت شود مانند آن است که تقسیم شود و سنگینی آن هرگز

به اندازه تحمل آن به تنهایی نخواهد بود. گاهی مشاوره های روانپزشکی تجویز می‌شود و اگر این در مورد شما صدق می کند،

این راه کمک را به روی خود نبندید.

توصیه چهارم آنکه هر روز را برای همان روز زندگی کنید. ترس و نگرانی از آینده می تواند انسان را فلج کند. اگر شما جملاتی

مانند: ” بعد چه خواهد شد؟ ” و یا ” چطور خواهد شد اگر . . . ” را در مورد آینده کنار بگذارید، می توانید واقعیت روز را در نظر

گرفته و سعی در برطرف کردن مشکلات همان روز کنید. با اینکه باورش مشکل به نظر می‌رسد، اما هر روزه اتفاقات خوبی هم

می‌افتد که باعث دلخوشی انسان می‌شود و نگرانی در مورد آینده فقط قوای محدود انسان را تحلیل می‌برد. سعی کنید که هر

روز را برای خود آن روز زندگی کنید و از خوبی هایش لذت ببرید.

توصیه دیگر آنکه اصطلاحات مربوط به مسائل فرزندتان را یاد بگیرید. اگر کسی در مورد فرزندتان اصطلاح خاصی را بکار برد که

شما معنی آنرا نمی‌فهمید، خجالت نکشید و معنی آنرا بپرسید. حتی صحبت طرف را قطع کنید و در مورد معنی آن اصطلاح

خاص سؤال کنید و توضیح کافی بگیرید.

ششمین توصیه اینکه تا می‌توانید در رابطه با مشکل فرزندتان اطلاعات جمع‌آوری کنید. بعضی از والدین اطلاعات زیادی جمع

می‌کنند و بعضی دیگر نسبت به این موضوع بی‌توجه می مانند. نکتة مهم این است که شما در پی اطلاعات صحیح و دقیق

باشید. از سؤال کردن نترسید زیرا این اولین قدم به سوی درک بیشتر از موقعیت فرزندتان می‌باشد. یادگیری نحوة جمع‌آوری

اطلاعات می‌تواند در آینده خیلی برای شما مفید باشد. یک روش خوب اینست که قبل از رفتن پیش پزشک و یا قبل از رفتن به

جلسه‌ای سوالات خود را روی صفحه بنویسید و در ضمن صحبت در نزد پزشک و یا در جلسه هم اگر سؤالات دیگری برایتان

مطرح شد، آنها را هم روی کاغذ بیاورید. به این ترتیب هیچ سؤالی را فراموش نخواهید کرد و برای تمام سئوالاتتان هم می‌توانید

جوابی بگیرید. بخاطر داشته باشید که گزارشهای تشخیص بیماری، گزارش پیشرفت مداوا و گزارش ارزیابی‌ها را بخواهید و

نگهداری کنید. تمام اوراق مربوط به کودک را که از طرف پزشک، معلم و یا تراپیست به شما داده شده است مرتب نگه دارید.

برای اینکار می‌توانید از یک کلاسور استفاده کنید. این اطلاعات و اوراق در آینده می‌توانند برای کودک شما بسیار مفید باشند.

اگر شما ذاتاً آدم مرتبی نیستید، حداقل همة اوراق را در یک جعبة مخصوص نگه‌دارید که در موقع لزوم به آنها دسترسی داشته

باشید.

توصیه دیگر اینکه نترسید و خجالت نکشید. بسیاری از والدین در برابر افراد متخصص مانند پزشک، معلم و یا متخصصین دیگر

احساس کفایت لازم برای پرسش و تحقیق در مورد وضعیت فرزندشان را نمی‌کنند. شما نباید برای گرفتن اطلاعات از آنها

عذرخواهی کنید و احساس کنید که با سؤالات خود مزاحم آنها شده‌اید. یادتان باشد که مسأله فرزند شما مطرح می‌باشد و

موقعیت او تأثیر زیادی در زندگی ‌شما و خود او دارد. بنابراین مهم است که در حد امکان در مورد موقعیت خود و فرزندتان بدانید.

از بروز احساسات خود وحشت نداشته باشید. خیلی از والدین مخصوصاً پدرها از بروز احساسات خود جلوگیری می‌کنند زیرا

عقیده دارند که نشان دادن عواطف دلیل بر ضعف آن‌هاست. قویترین پدرانی که دارای کودکان استثنائی هستند آنهایی هستند

که از بروز احساسات و عواطفشان ترس و شرم ندارند.

یاد بگیرید که با عصبانیت و تلخکامی های خود که بطور طبیعی به شما دست می‌دهند روبرو شوید. اگر خوب دقت کنید متوجه

می شوید که به علت استثنائی بودن فرزندتان باید تجدید نظر کلی در آرزوهای خود برای این کودک کرده و این مسأله خود می

تواند باعث عصبانیت و تلخکامی در شما بشود. شما باید یاد بگیرید که با آنها کنار بیایید و حتی اگر لازم باشد از متخصصین در

این زمینه کمک بگیرید. با اینکه تجسم آیندة بهتر در این مرحله برای شما مشکل است، ولی بدانید که روزی خواهد آمد که

زندگی شما بهتر خواهد شد و روزی خواهد آمد که شما با دید مثبت به زندگی نگاه کنید. با تشخیص احساسات منفی خود،

بهتر می‌توانید خود را برای مبارزات آتی تجهیز کنید و دیگر مرارت و عصبانیت، از نیرو و قدرت ابتکار شما نمی‌کاهد.

به هر چیزی از دید مثبت نگاه کنید. تمرکز بر جنبه‌های مثبت ، ارزش نکات منفی را کم کرده و انسان می‌تواند راحت‌تر با زندگی

کنار بیاید. روحیة مثبت یکی از باارزش‌ترین سلاحها در مواجهه با مشکلات است. بدانید که همیشه نکتة مثبتی در مورد هر

آن‌چه که اتفاق می‌افتد وجود دارد. مثلاً خانمی گفته است که: “در ضمن تشخیص استثنایی بودن فرزندم، به من گفتند که این

بچه از سلامتی جسمی فوق‌العاده‌ای برخوردار است. هنوز هم او بچة بسیار سالمی است و نداشتن مشکل جسمانی او

نعمتی برای من محسوب شده است.”

همیشه واقع بین باشید. واقع بین بودن و در تماس دائمی بودن با واقعیت، یعنی پذیرش زندگی آنطور که هست. یعنی

تشخیص اینکه بعضی چیزها را در زندگی می توان تغییر داد و بعضی دیگر قابل تغییر نیستند. کار مهم در زندگی همة ما اینست

که یاد بگیریم چه چیزهایی را ما می‌توانیم تغییر دهیم و بعد تمام سعی خود را در این راه بکار بگیریم.

یادتان باشد که زمان در دست شماست. زمان مرهم خیلی از زخمهاست، البته این بدان معنا نیست که تربیت کردن و زندگی

کردن با یک کودک استثنایی کار آسانیست. اما به مرور زمان با انجام اقدامات مختلف می‌توان بار این مشکل را سبک‌تر کرد.

برای فرزند خود برنامه‌ریزی کنید، با استفاده از کلاسهای مختلف آموزشی، ورزشی و تفریحی می‌توانید مقداری از وقت کودک

خود را پر کنید. اینکار هم برای کودک مفید است و هم به والدین فرصتی می‌دهد که در این فاصله به کارهای ضروری خود

بپردازند. حتی در خانه هم می توان به طرق مختلف برنامه‌هایی برای کودکان ترتیب داد که در ساعات بخصوصی سرگرم باشند

و بیشتر موجبات آسایش پدر و مادر فراهم آید.به این امید که این چندتوصیه به والدین کودکان استثنایی برای شما مفید باشد.


zeaq4daqudth.jpeg
18/نوامبر/2024

باور های درست و غلط در باره افسردگی

همیشه باور های غلط غم و اندوه همواره در بین مردم وجود داشته است و جنبه فرهنگی در یادگیری این باورها معمولا بسیار مهم است و تاثیرات خود را می‌گذارد اما متاسفانه این باورها نه تنها به روند بهبودی و التیام یافتن شما از رنج عاطفی ناشی از فقدان کمکی نمی‌کند بلکه باعث مزمن شدن غم و اندوه می‌شود و بازگشت به روند عادی زندگی‌تان را با تاخیر مواجه می‌سازد. در اینجا به تعدادی از باور های درست و غلط در باره افسردگی اشاره میکنیم.

باور های درست و غلط در باره افسردگی

1. غلبه کار شدید بر افسردگی

افسردگی در مقطعی از زندگی حدود یک ششم از افراد تاثیر می گذارد، از اینرو راه حل های بومی و نیمه واقعی فراوانی در مورد این بیماری همگانی وجود دارد. یکی از عقاید چنین است : خودتان را درگیر کار کنید و احساس بهتری داشته باشید. برای نیمی از افسردگی ها ممکن است براستی کمک کننده باشد، اما افسردگی جانور متفاوتی است. پرکاری در واقع می تواند نشانه ای از افسردگی بالینی باشد، به خصوص در مردان.

2. این یک بیماری واقعی نیست

افسردگی یک بیماری جدی پزشکی و عامل عمده ناتوانی در بزرگسالان آمریکایی است. اما هنوز با یک غم و اندوه معمولی اشتباه گرفته میشود. شواهد بیولوژیکی این بیماری را می توان در اسکن مغز دید که نشان دهنده غیر طبیعی بودن سطح فعالیت است. مواد شیمیایی مهم مغز، که سیگنال های بین اعصاب را حمل میکند نیز به نظر می رسد در افراد افسرده، خارج از تعادل باشد.

3. حقیقت : مردان زیر رادار پرواز میکنند

ممکن است معشوقه و حتی دکتر، پی به افسردگی یک مرد نبرند. دلیلش این است که مردان کمتر از زنان، در مورد احساسات خود صحبت میکنند — و بعضی از مردان افسرده، غمگین و ناراحت به نظر نمی رسند. در عوض ، مردان ممکن است تحریک پذیر ، خشمگین ، و یا بی قرار باشند. حتی ممکن است با برخی افراد، درگیر شوند. بعضی از مردان سعی میکنند تا از طریق رفتار بی پروا ، مشروب ، یا مواد مخدر، با افسردگی کنار بیایند.

4. افسردگی فقط خود- دلسوزی است

فرهنگ ما، قدرت اراده و توان روانی را تشویق میکند و به کسی که به پشت افتاده و ناله میکند به سرعت برچسب میزند. اما افرادی که افسردگی بالینی دارند، تنبل نیستند و یا به سادگی برای خود دلسوزی نمیکنند. و نه توان آنرا دارند که افسردگی را دور کنند. افسردگی یک بیماری پزشکی است – یک مشکل بهداشتی که با تغییرات در مغز مرتبط است. مانند بیماری های دیگر، معمولا با درمان مناسب بهبود می یابد.

5. حقیقت : هر کسی می تواند افسرده شود

شاعر یا فوتبالیست ، خجالتی یا خوش مشرب ، هر کس با زمینه هر قومیتی میتواند دچار افسردگی شود. این بیماری در زنان دو باربر شایعتر از مردان است ، اما این احتمال وجود دارد که زنان بیشتر به دنبال کمک باشند. اغلب برای اولین بار در اواخر نوجوانی یا دهه 20 عمر مورد توجه قرار میگیرد، اما یک بخشی از آن می تواند در هر سنی بروز کند. اگرچه تجربه های شخصی می تواند محرک افسردگی یا بطور ناگهانی سبب بروز آن شود.

6. حقیقت : افسردگی میتواند به آرامی وارد شود

افسردگی می تواند به تدریج بروز کند، که تشخیص آن را نسبت به یک بیماری ناگهانی، سختر میکند. روز بد به یک روز کسل کننده تبدیل میشود و شما شروع میکنید به فرار از کار ، مدرسه ، و یا مناسبت های اجتماعی. به یک نوع از آن، dysthymia گفته می شود، می تواند برای سالها به عنوان یک بیماری دائمی و در سطح پائین باقی بماند– یک بی قراری بیصدا که مسیر زندگی و حرفه ای و روابط شما را تضعیف می کند. یا می تواند یک وضعیت شدید و عاجز کننده ای شود. با درمان آن، تسکین قابل توجهی در طول 4-6 هفته احساس میشود.

7.  برای ادامه زندگی از دارو کمک بگیرید

با وجود پچ پچ های موجود در مورد کتاب “”Prozac Nation ، دارو تنها ابزار مورد استفاده برای رفع افسردگی است. و درخواست کمک به این معنا نیست که برای استفاده از داروهای تجویزی، تحت فشار خواهید بود. در واقع ، مطالعات نشان می دهد که “گفتار” درمانی مانند داروها، برای افسردگی خفیف تا متوسط کارائی دارد. حتی اگر شما مجبور باشید از داروهای ضد افسردگی استفاده کنید، احتمالا برای تمام طول زندگی نخواهد بود. دکتر شما کمک خواهد کرد که تا در زمان مناسبی داروهایتان را متوقف کنید.

8.  افراد افسرده زیاد گریه میکنند

نه همیشه. بعضی از مردم هنگامیکه افسرده هستند، گریه نمی کنند و یا حتی عمل خیلی اندوهناکی انجام نمی دهند. در عوض آنها از لحاظ احساسی “تهی بودن” و ممکن است احساس بی ارزش و یا بی فایده بودن داشته باشند. حتی بدون علائم شدید ، افسردگی درمان نشده، مانع از زندگی پویا برای رسیدن به کمال و باعث خساراتی در خانواده میشود.

9. حقیقت : تاریخچه خانواده سرنوشت نیست

اگر افسردگی در شجره نامه شما وجود داشته باشد، امکان بالایی برای خطر ابتلا وجود دارد. اما این بدان معنا نیست که شما حتما به این اختلال دچار خواهید شد. افرادی که دارای سابقه خانوادگی هستند، می توانند به علایم اولیه افسردگی پی ببرند و بی درنگ اقدامات مثبتی انجام دهند—اعم از کاهش استرس ، ورزش بیشتر ، مشاوره و یا سایر درمانهای حرفه ای.

10. افسردگی بخشی از پیری است

یکی از اکثر افراد مسن چالش های پیری بدون افسردگی را بسر میبرند. اما هنگامی که رخ دهد ، ممکن است نادیده گرفته شود. سالمندان ممکن است غم و اندوه خود را پنهان کنند و یا نشانه های مبهم و متفاوتی داشته باشند، مانند اینکه : غذاها دیگرطعم خوبی نداشته باشند، دردها افزایش پیدا کنند، یا تغییر در الگوی خواب بوجود بیاید. مشکلات پزشکی ممکن است باعث افسردگی در سالمندان شود و افسردگی می تواند روند بهبودی حمله قلبی و یا عمل جراحی را آهسته کند.

11. حقیقت : افسردگی از زوال عقل ناشی میشود

در بزرگسالان مسن تر ، افسردگی می تواند ریشه اصلی مشکلات حافظه ، گیجی ، و در برخی موارد هذیان باشد. مراقبین و پزشکان، ممکن است به اشتباه این مشکلات را نشانه های زوال عقل ، و یا کاهش حافظه وابسته به سن بدانند. انجام درمان در اکثر افراد مسن مبتلا به افسردگی، مشکلات را برطرف میکند. روان درمانی به خصوص برای کسانی که نمی توانند یا نمی خواهند دارو مصرف کنند، مفید است.

12.صحبت کردن کارها را بدتر میکند

هرگز به افراد توصیه نشده است با صحبت کردن در باره مشکلات، موضوع را کش ندهند. امروزه ، شواهدی وجود دارد که با بحث های هدایت شونده توسط یک متخصص می توان کارها را بهتر ساخت. انواع مختلف روان درمانی با پرداختن به الگوهای تفکر منفی ، احساسات ناخودآگاه ، یا مشکلات رابطه، به درمان افسردگی کمک میکند. قدم اول صحبت کردن با یک متخصص اعصاب و روان است.

13. حقیقت : افکار مثبت ممکن است کمک کند

نصیحت قدیمی “به نکات مثبت هر چیزی تکیه کن” تبدیل به یک عملی شده است که می تواند مشکل افسردگی را آسان کند. به آن درمان شناختی – رفتاری گفته میشود (CBT). مردم راههای جدید تفکر و رفتار را یاد میگیرند. رفتار و خیالات منفی شناسایی و افکار خوش بینانه و خلق و خوی مثبت جایگزین میشود. استفاده تنها از CBT، یا بهمراه دارو میتواند برای بسیاری از مردم کارائی داشته باشد.

14.  ناخشنودی نوجوانان از روی سرشت

اگر چه بسیاری از نوجوانان بی حوصله و اهل بحث و جدل هستند ، و توسط فیلم “نیمه پنهان” اغوا میشوند، غصه داربودن یا تحریک پذیری طولانی برای نوجوانان طبیعی نیست. هنگامی که ناخشنودی بیش از دو هفته طول می کشد ، ممکن است نشانه افسردگی باشد — که در حدود یک نفر از هر 11 نوجوانان دچار میشوند. علائم دیگری که ممکن است نوجوان نیاز به کمک داشته باشد عبارتند از : غمگینی یا تحریک پذیری مداوم حتی با دوستان ، نداشتن هیچ لذتی از فعالیت های مورد علاقه ، یا افت ناگهانی در نمرات.

15. حقیقت : ورزش پزشک خوبی است

اکنون مطالعات خیلی خوب نشان می دهد که ورزش منظم و نسبتا شدید می تواند علائم افسردگی را بهبود ببخشد و مانند برخی از داروها، برای افراد مبتلا به افسردگی خفیف تا متوسط موثر باشد. یکی دیگر از تقویت کننده خلق و خوی، ورزش کردن با یک گروه یا یک دوست خوب است که به حمایت های اجتماعی او افزوده میشود.

16. درمان افسردگی سخت است

حقیقت اینست که بسیاری از افرادی که اقدام به برطرف کردن افسردگی میکنند، موفق میشوند. در یک مطالعه بزرگ توسط موسسه ملی بهداشت روان ، نشانه های افسردگی 70 ٪ از مردم از طریق مصرف دارو از بین میرود — اگرچه نه همیشه با یک بار مصرف دارو. مطالعات دیگری نشان می دهد که ادغام مصرف دارو و گفتار درمانی، حتی بیشتر موثر است.

17. حقیقت : افسردگی همیشگی نیست

برخی از وقایع زندگی باعث ناراحتی یا ناامیدی میشود ، اما منجر به افسردگی بالینی نمی شود. غم و اندوه پس از مرگ ، طلاق ، از دست دادن شغل ، یا تشخیص یک بیماری جدی طبیعی است. یکی از نشانه های نیاز به درمان : غم مستمر هر روزه، در بیشتر اوقات روز. وقتی افراد بطور منطقی سختی های دوران را پشت سر میگذارند، معمولا می توانند آشفته و یا برای مدت زمان کوتاهی شاد شوند.

18. حقیقت : امید به روزهای بهتر واقعیت دارد

در اعماق افسردگی ، ممکن است مردم فکر کنند که هیچ امیدی برای زندگی بهتر وجود ندارد. این ناامیدی بخشی از بیماری است، نه یک حقیقت. با درمان ، به تدریج تفکر مثبت جایگزین افکار منفی میشود. همزمان با پیشرفت خلق افسرده، خواب و اشتها معمولا افزایش میابد. و افرادی که برای گفتار درمانی به یک مشاور مراجعه میکنند، ممکن است مهارت مقابله ای بهتری در برابر تنشهای زمین گیر کننده زندگی و درمورد باور های درست و غلط در باره افسردگی بیشتر اطلاعات کسب میکنند.


Body-deformity-disorder-large-banooyeshahr-1-1200x646.jpg
18/نوامبر/2024

وسواس بدشکلی

دانشمندان آمریکایی دریافتند عملکرد نادرست برخی از فرایندهای مغزی در دیدن چهره موجب وسواس زشت

بودن در افرادی می‌شود که از بیماری “بد ریخت هراسی” یا وسواس بدشکلی رنج می‌برند.

حدود دو درصد از مردم دنیا از بیماری “اختلال بد ریختی بدنی” و یا “بد ریخت هراسی” رنج می‌برند. این افراد

زمانی که در مقابل آینه می‌ایستند خود را بسیار زشت و بد ریخت می‌بینند و به تدریج نسبت به اینکه در آینه نگاه

کنند دچار وسواس و ترس می‌شوند. حدود یک چهارم از افراد مبتلا به این بیماری در اثر رنجی که از دیدن چهره

خود در آینه می‌برند اقدام به خودکشی می‌کنند. بسیاری دیگر از آنها نیز تصور می‌کنند که واقعا در چهره و بدن

دچار نقص هستند و بنابراین بارها تحت عمل جراحی زیبایی قرار می‌گیرند اما هرگز احساس خوبی از چهره خود

ندارند. migna.ir

اکنون گروهی از محققان مدرسه پزشکی دانشگاه لس آنجلس کشف کردند که مغز این بیماران تصور چهره آنها را

به روشی غیرواقعی پردازش می‌کند. فعالیت مغز این افراد هم در مراکز بصری و هم در سیستم جسم مخطط در

لب پیشانی تغییر کرده است. این محققان کشف کردند که مورد اشتباهی در مغز این افراد وجود دارد که می‌تواند

دلیل این باشد که این افراد خود را زشت ببینند.

مغز

17 فرد “بد ریخت هراس” و 17 فرد سالم برای درک بهتر این موضوع با کمک رزونانس مغناطیسی مورد بررسی

قرار گرفتند درحالی که تمام این افراد به عکسی از چهره خود و یا عکس یک هنرپیشه معروف نگاه می‌کردند. به

این ترتیب این دانشمندان مشاهده کردند که در مغز “بدریخت هراس ها” فضاهای مختلف نورونی لب پیشانی به

روشی ناهنجار و غیرعادی روشن می‌شوند. نتایج این تحقیقات می‌تواند به درک بهتر اینکه آیا این اختلال ذاتی و یا

اکتسابی است کمک کند.

اینکه یک فرد تصورخوبی از ظاهر خود نداشته باشد، گاهی به حدی شدید می‌شود که روان‌پزشکان به آن «اختلال

بدشکلی بدنی» می‌گویند. تعجب نکنید این عنوان موضوعی حیرت‌آور و تازه نیست بلکه یک جور بیماری است که

بسیاری را درگیر کرده که حتی خودشان هم از ابتلا به آن بی‌خبرند.


index.jpg
18/نوامبر/2024

آیا مطیع و زود باورید

آیا مطیع و زود باورید ؟ که با خـوش خیالی اجـازه مـی دهید دیگران به آسانی از شما بـهره کشـی کـنـند؟ اگـر دوستـان یـا همکارانتان به عنوان فـردی میـانـجی گـر یـا فـردی کـه هـیـچ وقـت بـرای کسـی مشـکل یـا ناراحتی ایجاد نمی کند یا هیچ وقت به کسی “نـه” نمی گوید شما را می شناسند، شاید دیگر زمانش رسیده باشد که تغییر کنید.

ببـیـنید وقـتـی شخـصـی در کـار مهمی که مشغول انجام دادنـش هسـتـید وقفه ایجاد می کند یا وقتی بعد از مدت زیــادی که در صف ایستاده اید، از عقب آمده و غذای خود را سـفـارش مـی دهـد، چــه واکنشی دارید. ممکن است بـگویـیـد کـه این چیزها باعث رنجش شما نمی شود، اما شـاید این فقط برای حفظ ظاهر باشد. و این محرومیت ها روی سلامتیتان تاثیر بد بگذارد، بدون اینکه خودتان متوجه باشید.
تصور کنید که هر سال مسئولیت ترتیب دادن به کارهای استخر به گردن شما می افتد. در ظاهر کار ساده ای به نظر می آید، اما اگر با خود فکر کنید که با این کار به دیگران اجازه می دهید که از شما سوء استفاده کنند، از این کار متنفر خواهید شد. در مورد کارتان چه؟  مدیران شرکت ها همیشه روی کار گروهی و مشارکت کردن در کارها تاکید دارند، اما در آخر این خودشان هستند که باید تصمیمات را بگیرند. تردید را کنار گذاشته و مسئولیتی را بر عهده بگیرید.
خیلی خوب است که در نظر دیگران انسان خوبی باشیم، اما اگر ایجاد این تصویر در ذهن دیگران به از دست دادن اعتماد به نفس، سلامت جسمی، اهداف کاری و موفقیت روابط خصوصی زندگیتان می انجامد، باید تغییر کنید.
با اعمالتان به بقیه نشان می دهید که با شما چطور رفتار کنند. در اینجا می خواهیم نکاتی را بیان کنیم که به شما کمک می کند که از قالب فردی مطیع و زودباور بیرون بیایید.

اهدافتان را بشناسید

ممکن است اصلاً دلتان نخواهد که فردی مطیع و زودباور باشید، اما به این رفتار عادت کرده اید و نمی دانید که در زندگی به دنبال چه هستید.
سعی کنید قطعیت بیشتری در رفتارها و اعمالتان داشته باشید تا بتوانید کارهای زیر را انجام دهید:
حقوق خود را شناخته و اجازه ندهید دیگران سوارتان شوند.
احترام خود را دوباره به دست آورید و اجازه ندهید دیگران از شما سوء استفاده کنند.
دید دیگران را در مورد خودتان از فردی ضعیف به فردی قاطع تبدیل کنید.
اعتماد به نفس و حس غرور را در خود تقویت کنید.
حال که اهدافتان را می دانید، زمانش رسیده است که آنها را به انجام برسانید. این 7 قدم به شما کمک می کند از فردی که دیگران سوارش می شوند به فردی قاطع که روی پاهای خود ایستاده است تبدیل شوید.

1- افکارتان را بیان کنید

به احساساتتان توجه داشته باشید. اگر می بینید که چیزی اذیتتان می کند یا فکر می کنید اشتباهی انجام داده اید، بهترین کار این است که همان موقع در موردش صحبت کنید. البته این به کمی تمرین نیاز دارد.
اگر همان موقع فرصت را از دست دادید و نتوانستید صحبت کنید، بعدها در موقعیتی مناسب باز این مسئله را به میان بکشید.
قرار ملاقاتی با همکارتان گذاشته و با او در مورد کم کاری هایش صحبت کنید. به نامزدتان بگویید که وقتی آن شب سر میز شام در مورد زندگی عشقی خود صحبت می کرد، از دستش دلخور شده اید. شما نیاز دارید که صحبت کنید. همه این مسائل را با آرامش مطرح کنید، بدون اینکه بخواهید به آنها تهمت بزنید، و کم کم فشار خودتان نیز کاهش پیدا می کند و رفتار دیگران نیز با شما تغییر
خواهد کرد.

2-  سازگار و موافق بودن را کنار بگذارید

هر چقدر هم که تلاش کنید، باز موفق نخواهید شد که همیشه، همه را راضی کنید. وقتی بی میلی و نا رضایتی شما در خدشه دار کردن عواطف و احساسات دیگران باعث می شود که سلامتی خودتان به خطر بیافتد، وقتش رسیده است که کمی هم به خودتان توجه کنید و مطیع و زود باور نباشید.
اگر دوست دخترتان سر مسائل احمقانه دعوا راه می اندازد و شما هم برای جلوگیری از دعوا معذرت خواهی می کنید و حق را به او می دهید، ممکن است او اصلاً از این رفتارهای شما خوشش نیاید و بخواهد که تغییرتان دهد تا بتوانید شما هم روی حق خودتان پافشاری کنید. افکار و عقایدتان را به زبان بیاورید و هر از چند گاهی هم به دیگران “نه ” بگویید. اگر رابطه تان ارزش داشته باشد، او نه برای مطیع و بی عرضه بودنتان، بلکه برای اعتماد به نفس و قطعیتتان به شما احترام خواهد گذاشت.

3-  برای گرفتن حقتان مبارزه کنید

قطعیت تازه به دست آمده تان را در مقابل افراد خطرناک تمرین نکنید، چون در این حالت ضربه شدیدتری خواهید خورد. همیشه برای “نه” گفتن به رئیستان خوب فکر کنید، چون ممکن است به قیمت از دست دادن شغلتان تمام شود. در مقابل افرادی که از نظر روانی حالت عادی ندارند هم بسیار محتاط باشید.
اگر همسرتان همیشه ماشین خوب را بر می دارد و شما باید با ماشین قدیمیتان بیرون روید، سعی کنید این موضوع را با او در میان گذاشته و مصالحه کنید. اجازه ندهید که مسائل ساده اینچنینی به دعوا و مشاجره اعصاب خورد کن تبدیل شود.

4-  از کارهای کوچک شروع کنید

آسان تر خواهد بود تا برای به دست آوردن حقتان با غریبه ها شروع کنید، چون دوستان و افراد خانواده شما را با روحیه ای ضعیف می شناسند.
شما که همیشه عادت داشته اید که نیازهای خود را در آخرین مرحله قرار دهید، وقتش رسیده است که با این تفکر مبارزه کنید. اگر پزشکتان قصد دارد که آزمایشاتی رویتان انجام دهد، از او ضرورت این کار را سوال کنید. و بدون اینکه کاملاً از عواقب و نتایج یک کار درمانی آگاه نشده اید، آن
را نپذیرید.

5-  ثبات قدم داشته باشید

در مواجهاتتان، همیشه دوست دارید که عکس العملی متعادل و قاطع داشته باشید. به طور واضح خواسته ها، نیازها و انتظاراتتان را بیان کنید. باید یک الگوی رفتاری جدید برای خود ایجاد کنید تا مردم نیز رفتارشان را با شما تتغییر دهند. اگر آنها سعی در چاپلوسی و تملق گفتن شما را دارند، اسیر دست حرفهایشان نشوید.
اگر هم اتاقیتان همیشه دوستانش را به خانه دعوت می کند به صورتی که شما احساس می کنید که در خانه خودتان یک مهمان هستید، این موضوع را با او مطرح کرده و از حق خود دفاع کنید. اگر شما افکار و احساساتتان را با دیگران در میان نگذارید، نمی توانید انتظار داشته باشید که آنها رفتارشان را با شما تغییر دهند.

6-  استوار اما در عین حال قابل انعطاف باشید

ترک کردن رفتارهای گذشته تان یک شبه مقدور نیست. باید مداوماً این مسائل را به خود گوشزد کنید تا بتوانید راهتان را عوض کنید. افراد دور و برتان خواهند دید که شما به طور ناگهانی طریقه زندگیتان را تغییر داده اید. اگر چه مدت زیادی بوده که به این مسائل فکر می کرده اید، اما هیچگاه سعی نکرده اید که آنها را بیان کنید. اجازه ندهید که تعجب آنها از این تغییر ناگهانی شما را از رسیدن به اهدافتان باز دارد. وقتی مدت مدیدی سر قرار برای دوست دخترتان منتظر می مانید، از این مسئله به راحتی نگذرید، با او مطرح کنید تا او یاد بگیرد که برای وقت شما ارزش قائل شود.
به یاد داشته باشید که علاوه بر تغییر خودتان، شما باید رفتار دیگران را نیز با خودتان تغییر دهید. این کار ساده ای نیست اما اگر به اهمیتی که این مسئله برای سلامتی روحی و جسمیتان دارد توجه کنید، خواهید دید که ارزشش را دارد.

7-  محیط اطرافتان را تغییر دهید

به عنوان قدم آخر، سعی کنید که دوستان و اطرافیانتان را تغییر دهید، به روابط ناسالمتان پایان داده و کار جدیدی پیدا کنید.
اگر می بینید که اطرافیانتان نمی خواهند این تغییر شما را قبول کنند چون همیشه شما را به عنوان فردی مطیع و ضعیف می شناخته اند، این رابطه ارزش ادامه دادن ندارد.
وقتی با افراد تازه ای روبه رو می شوید، همه چیز را از نو شروع کنید. حال که از تفاوت بین فردی مطیع و فردی قاطع آگاه شدهاید، می توانید روابط بهتر و سالمتری ایجاد کنید.

به خودتان هم فکر کنید

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر قبول کنید که برای همیشه فردی مطیع باشید، هیچگاه کسی شما را جدی تلقی نخواهد کرد. هنوز هم می توانید دوستی مهربان و همکاری دلسوز باقی بمانید. اما فقط به یاد داشته باشید که خودتان نباید فراموش شوید.
معمولاً انسانها احساسشان نسبت به خود را واقعیت تلقی می کنند. اما وقتی متوجه می شوند که بین آن واقعیت و احساس دیگران نسبت به آنها همخوانی نیست، باعث روشن شدن  و گاهاً رنجش آنها میشود.
این ناهمخوانی و عدم توافق بی ضرر نیست—می تواند باعث بیشتر شدن عادت های اشتباه و ناقص شما شود، تشخیص خصوصیات شخصیتی زیان بخش را آسان میکند، و باعث می شود تا احساس منفی دیگران نسبت به فرد افزایش یابد.
برای تطبیق دادن این شکاف و یکجور کردن آن احساسات اشتباه با واقعیت، شما باید بتوانید رفتار ناشی شده مردم از احساسشان نسبت به شما را تشخیص دهید. باید بتوانید احساس خودتان را زیر میکروسکوپ ببرید و اگر دیدید احساس اشتباه دیگران در مورد شما تا اندازه ای صحت دارد، اقدام کنید.
وقتی اینکار انجام گرفت، باید برای از بین بردن این شکاف و فاصله قدم بردارید و به
دیگران خودِ واقعیتان را نشان دهید.

آنطور که دیگران شما را میبینند

وقتی چانه تان را بالا نگاه دارید و راه بروید، خودتان را روی صندلی کافه بیندازید و با یک نخ مسخره در دستتان بازی کنید، 6 انگشتر در یک انگشت بیندازید، یا در آنِ واحد چندین کار انجام دهید یا هیچ کاری
انجام ندهید؛ هر کاری که انجام دهید در احساس دیگران نسبت به شما تاثیر گذار خواهد بود. مردم معمولاً برحسب دیدگاه و تجربه خودشان و گاهی کاملاً مستقل از شما، در موردتان قضاوت می کنند. چه درست چه غلط، آنها رفتارها، عملکردها، زبان بدن، مکالمات لفظی، و حتی صورت ظاهری شما را به آنچه خود استنباط میکنند، ترجمه می نمایند.

عملکردهای شما

اگر برای راهنمایی و مشاوره همیشه فقط دنبال یک نفر خاص باشید، دیگران تصور خواهند کرد که اعتمادی به سایرین ندارید.
اگر ماشینی زیبا داشته باشید، برخی تصور خواهند کرد فردی متکبر و اصراف گر هستید. اگر در نمایشگاه های هنری و اپراها شرکت کنید، و تلاش کنید تا دیگران این مسئله را بفهمند، به نظر آنها فردی ظاهرساز و دورو تلقی خواهید شد.

زبان بدن شما

اگر در میتینگ ها و جلسات قوز کرده و سر خود را پایین بگیرید، رئیستان تصور خوهد کرد که حوصله تان سر رفته است و توجهی به جلسه ندارید. اگر در مکالمه ی خود با پدرِ دوست نامزدتان، از نگاه کردن در چشمان او تفره بروید، او تصور خواهد کرد که فردی حیله گر هستید و چیزی را پنهان می کنید. درکافه های شلوغ ممکن است به خانمی نزدیک شده و به حرفهای او گوش بدهید، اما او تصور خواهد کرد که به حریم خصوصی او تجاوز کرده اید و فردی غیر قابل تحمل هستید.

مکالمات کلامی شما

اگر هنگام سخنرانی مداوم از صداهای “آه” یا “اوم” استفاده کنید، دیگران تصور خواهند کرد فردی آشفته و درهم ریخته هستید. اگر عادت داشته باشید که با صدایی بلند صحبت کنید، دیگران فکر خواهند کرد که فردی مضر و در جستجوی توجه هستید. اگر در عروسی ها با ساقدوش زیبای عروس با کلماتی پنج و شش سیلابی صحبت کنید، او تصور خواهد کرد که فردی پرادعا و ناامید
هستید.

ظاهر شما

اگر برحسب تصادف یک روز صبح موهایتان را آرایش نکنید، یک همکار جدید تصور خواهد کرد که فردی تنبل و بی اعتنا هستید. اما اگر همیشه لباسهایی فاخر تن کنید، افراد تصور خواهند کرد که فردی پوچ، سست و خودپسند هستید.

آنطور که شما خودتان را میبینید

نقاط ضعف و قدرت خود را با یک انعکاس صادق تشخیص دهید. به آن دسته از نقاط ضعفتان که باعث از بین بردن نقاط قوتتان میشود، توجهی خاص مبذول دارید—این نقاط ضعف می توانند یکی از دلایل احساس نادرست دیگران درمورد شما باشد.
شما برای کارتان و محل کارتان ارزش زیادی قائل هستید، اما متاسفانه به میزان کافی نظافت خود را انجام نمی دهید. اگر کمی آشفته به نظر بیایید، مردم شما را فردی درهم ریخته و کثیف تلقی خواهندکرد.
شما احساس می کنید فردی آسان گیر هستید و جنبه ی انتقاد دارید؛ اما، وقتی کسی از شما انتقاد میکند، با ابروهای درهم کشیده، دست به سینه در جایتان می نشینید. البته ممکن است این فقط اول کار باشد و شما انتقاد را بپذیریدف اما مردم تصور خواهند کرد که فردی غیر قابل انعطاف، تدافعی و
ناسازگار هستید.
شما اعتماد به نفس خوبی دارید و فکر میکنید خوب از خودتان دفاع می کنید، اما نرم و ملایم سخن میگویید. چیزی که دیگران می بینند فردی خجالتی و خوددار است که از ترس جالت صحبت نمی کند.
شما از نظر بهداشتی و نظافت توجه زیادی به خود دارید اما از آنجا که عادت دارید صبح ها دیر از خواب بلند شوید، وقتی برای اصلاح ندارید و همچنین چون وقتی برای اتو زدن لباسی جدید ندارید، همان بلوز کهنه را بر تن می کنید. مردم لکه های روی لباستان را نشان تنبلی و بی احساسی و بی اعتنایی به خودتان و دیگران تلقی می کنند.

هماهنگ شدن احساس شما بادیگران

وقتی فهمیدید که احساس شما نسبت به خودتان تا چه اندازه با احساس دیگران نسبت به شما متفاوت است، باید تلاش کنید تا با کنترل تصویر خودتان، این فاصله و شکاف را پر کنید. باید بتوانید تا نقاط ضعفی را که باعث از بین بردن نقاط قوتتان می شود را نابود سازید.
تلاش کنید تا محل کارتان را مرتب و تمییز نگاه دارید تا احترام خود را برای سایرین، کارتان و خودتان نشان دهید.
با تعدیل کردن زبان بدنتان در مواجهه با انتقادهای دیگران، نشان دهید که فردی انتقاد پذیر و قابل انعطاف هستید.
اعتماد به نفستان را با صحبت کردن در مورد مسائلی که به آن علاقه دارید، نشان دهید.
عزت نفس خود را با ظاهرتان هماهنگ کنید.
اتو کردن لباسها را جزء برنامه آخر هفته ی خود بگذارید و شب ها قبل از اینکه به خواب بروید کار اصلاح صورتتان را انجام دهید.

خودِ واقعیتان را نشان دهید

البته نمی توانید امیدوار باشید تا همهی احساسات غلط و منفی دیگران نسبت به خودتان را از بین ببرید، و همیچگاه نباید برای راضی کردن دیگران، شان و مقام خودتان را پایین بیاورید.
منظور از هماهنگ کردن خودتان با نظر دیگران در رابطه با شما این نیست که سعی کنید آنچه آنها می خواهند باشید، منظور این است که خود واقعیتان را به آنها نشان دهید نه اینکه سعی کنید چیزی باشید که نیستید.
برای ایجاد باورهای مثبت باید دقیق تصمیم بگیرید که در آینده به کجا می خواهید برسید. هرچه در مورد نتیجه ای که می خواهید در آینده به دست آورید واضح تر تصمیم گیری کنید، برایتان آسان تر خواهد بود که عملکردها و رفتارهای خود را در کوتاه مدت تغییر دهید. و این درعوض به شما
اطمینان خواهد داد که در بلند مدت به آنچه میخواستید برسید.
وقتی خیلی دقیق تصمیم گرفتید که چه نوع آدمی می خواهید باشید، اولین گام بزرگ برای ایجاد باورهای جدید را برداشته اید.
برای ادغام باورهای جدیدتان با زندگیتان، باید برای خود مقرراتی تعیین کنید که در همه ی زمینه ها مثل آن فرد رفتار کنید. اگر شروع به رفتار کردن مثل آن فرد موفقی که دوست دارید بشوید کنید، به تدریج ارزشها، کیفیات و خصوصیات شخصیتی او را اتخاذ خواهید کرد و این خصوصیات کم کم جزء شخصیت شما خواهند شد.
اگر بتوانید هر روز و در همه ی موقعیت ها مثل آن فرد رفتار کنید، واکنشی زنجیره ای خواهد داشت. گرایشات و حالت هایتان تغییر خواهد کرد و مثبت تر خواهد شد. همین مسئله باعث ایجاد باورهایی نیرومندتر و مثبت تر خواهد شد. و این باورهایتان بعدها تاثیری مثبت بر روی ارزشهایتان خواهد
گذارد.
شما هیچ محدودیتی در توانایی هایتان ندارید، مگر آنهایی که خودتان به آن اعتقاد دارید. افراد موفق افرادی غیرعادی و خاص نیستند. هیچ فرقی با شما ندارند، تنها تفاوت آنها این است که باور دارند که قادر به انجام هر کاری هستند. شما خوب هستید. و از امروز به بعد خود را به بهترین شکل ممکن
بینید
و هیچ محدودیتی برای امکانات و توانایی هایتان قائل نشوید. وقتی چنین باور و اعتمادی را در خود ایجاد کردید، و برطبق باورهایتان رفتار کردید، آینده تان نیز نامحدود خواهد بود.

photo-1599999904650-eec3c4311622.jpg
18/نوامبر/2024

تاثیر داروهای ضدافسردگی

داروهای ضدافسردگی در هر بیمار افسرده‌ای موثر نیستند. برای بسیاری ازافراد دچار افسردگی ملایم، به نظر می‌رسد تاثیر داروهای ضدافسردگی قابل توجه نباشد.با این حال برای افراد دارای افسردگی شدید، داروهای ضدافسردگی اغلب تاثیر قابل‌توجهی در بهبود حال فرد دارد.

گرچه این داروها عموما بر افسردگی ملایم موثر نیستند، این امر به معنای آن نیست که این داروها هرگز کمک‌کننده نیستند.

افسردگی بر هر فردی به طور متفاوت اثر می‌گذارد. اگر یک داروی ضدافسردگی علائم شما را برطرف می‌کند، ممکن است گزینه خوبی برای درمان شما باشد. اگرافسردگی ملایمی دارید، و داروی ضدافسردگی باعث بهبود شما نشده است، بدون مشورت با دکتر آن را قطع نکنید.

در بسیاری از افراد مشاوره روانی یا روان‌درمانی ممکن است به همان اندازه مصرف دارو موثر باشد.

تغییرات سبک زندگی- مانند کاهش استرس و ورزش منظم- نیز ممکن است در بهبودیشما نقش داشته باشند. بسیاری از بیماران از ترکیبی از روش‌ها سود می‌برند.

اگر علائم و نشانه‌های افسردگی در شما ظاهر شده است، آنها را نادیدهنگیرید. حتی افسردگی ملایم ممکن است بر لذت بردن شما از زندگی، کارکرددرسی یا شغلی شما و رابطه شما با افراد دیگر اثر بگذارد.

با دکترتان در مورد گزینه‌های درمانی در دسترس مشورت کنید تا شیوه‌ای که برای شما بهتر از همه است مشخخص شود.


پیاده سازی و سئو توسط: 'GoGseo