لطفا صبر کنید ...

pexels-photo-4889819.jpeg
19/نوامبر/2024

پیش‌بینی وقوع خودکشی

خودکشی عمل یا رفتاری آگاهانه (عامدانه) است که انسان برای مردن انجام می‌دهد. اغلب خودکشی‌ها در اثر ناامیدی یا

قرارگیری در شرایط اختلال ذهنی مانند افسردگی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، اعتیاد به الکل یا مواد مخدرروی می‌دهند.

مشکل‌های مالی، اشکال‌ها در روابط اجتماعی و دیگر شرایط نامطلوب نقش مهمی در این باره دارند. ما برای پیش‌بینی وقوع

خودکشی به شما کمک میکنیم.

هر ساله بیش از یک میلیون انسان در جهان خودکشی می‌کنند. خودکشی یکی از علت‌های مهم مرگ در نوجوانان و جوانان زیر۳۵ سال است.میزان خودکشی در مردان بیش از زنان است بر اساس یک تخمین هر ساله حدود ۱۰ تا ۲۰ میلیون خودکشی

ناموفق وجود دارد

قضاوت در مورد خودکشی تحت تأثیر دیدگاه‌های فرهنگی مرتبط با موضوع‌های هستی‌گرایانه مانند دین، شرافت و معنای زندگی

است. در ادیان ابراهیمی خودکشی گناه (ضدیت با خدا) محسوب می‌شود، چون بنا به باور مذهبی، زندگی مقدس است.

برعکس در ژاپن در دورۀ سامورایی‌ها، خودکشی (هاراکیری)، به عنوان جبران شکست یا نوعی اعتراض، محترم شمرده

می‌شد. در قرن بیستم، خودکشی به صورت قربانی کردن خود، شکلی از اعتراض، و خودکشی کامیکازی و خودکشی انتحاری

شکلی از تاکتیک‌های نظامی یا تروریستی است. در مراسم خاکسپاری هندوها، بر اساس سنتی ساتی زن بیوه به خواست

خود یا تحت فشار اقوام شوهرش در مراسم سوزاندن جسد همسرش قربانی می‌شود

هم اکنون، خودکشی پزشکی (اوتانازی، یا حق مردن) یک موضوع اخلاقی بحث برانگیز در رابطه با کسانی است که همواره

بیمارند، درد بیش از حد دارند، یا کیفیت زندگی آنها در طی آسیب یا بیماری به پایین‌ترین حد خود رسیده است.

فدا کردن خود با هدف نجات دیگری و نه کشتن خود، در نظر دیگران خودکشی نیست، با این حال نظریۀ امیل دورکیم چنین

عملی را “خودکشی نوع دوستانه” می‌داند

خودکشی دهمین عامل مرگ در جهان استدر حدود یک میلیون نفر بطور سالانه بر اثر خودکشی می‌میرند بر اساس اطلاعات

سال ۲۰۰۷ خودکشی در سال ۲۰۰۷ با افزونی یافتن بر تعداد قتل تقریباً نزدیک به 2 به 1 و به عنوان یازدهمین عامل مرگ جلوتر

از بیماری‌های کبدی و پارکینسون قرار گرفت نرخ خودکشی در سراسر جهان، عمدتاً در کشورهای در حال توسعه، در پنجاه

سال اخیر ۶۰ درصد افزایش داشته است. مقدار نامتناسبی از خودکشی در جهان در قاره‌ی آسیا اتفاق می‌افتد، به طوری که در

حدود ۶۰ درصد کل خودکشی‌ها را در بر می‌گیرد. بر اساس گزارش WHOچین، هند و ژاپن د ر حدود ۴۰ درصد کل خودکشی‌های

جهان را شامل می‌شونددر آمریکا، نرخ خودکشی برای اولین بار در یک دهه رو به افزایش است. افزایش کلی میزان خودکشی

در بین سال‌های ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۵ به طور عمده مرتبط به افزایش خودکشی در بین سفید پوستان ۴۰ تا ۶۴ ساله است.

 جنسیت و خودکشی

در جهان غرب مردها به مقدار بیشتری از زن‌ها بوسیله‌ی خودکشی می‌میرند، در حالیکه زن‌ها به مقدار بیشتری اقدام به

خودکشی می‌کنند. بعضی از باورهای حرفه‌ای پزشکی معتقدند که ریشه‌ی این مسئله از این واقعیت منشأ می‌گیرد که مردان

بیشتر علاقمندند تا با وسایل مؤثر و خشونت‌آمیز به زندگی خود پایان دهند، در حالیکه زن‌ها به طور اولیه از روش‌های با شدت

کمتر مثل مصرف بیش از حد دارو استفاده می‌کنند. در بیشتر کشورها، خودکشی در اثر مصرف بیش از حد داروها در دو سوم

خودکشی‌های زنان و یک سوم خودکشی‌های مردان دیده می‌شود

الکل و مصرف دارو

درایالات متحده 16.5 درصد خودکشی‌ها مرتبط با الکل است.الکلی‌ها پنج تا بیست برابر بیشتر تمایل به خوکشی دارند. در

حالیکه سوء مصرف سایر داروها ریسک را 10 تا 20 بار افزایش می‌دهند. در حدود 15 درصد الکلی‌ها خودکشی می‌کنند و 33

درصدخودکشی‌هایی که در سن زیر 35 سال اتفاق می‌افتد مرتبط با سوء مصرف الکل یا سایر داروهاست. بالاتر از 50 درصد

خودکشی‌ها مرتبط با الکل و داروهاست. در جوانی سو مصرف الکل و داروها تا حد 70 درصد در خودکشی ها نقش دارد

نرخ ملی خودکشی به طور مشخصی بین کشورها و در بین نژادها و قوم‌ها در یک کشور متفاوت استبرای مثال در ایالات متحده

در نژاد سفید غیر لاتین (non-Hispanic Caucasians ) نزدیک به 2.5 برابر تمایل به خودکشی نسبت به نژاد افریقایی آمریکایی یا

اسپانیایی (African Americans or Hispanics)دارند در بریتانیا میزان خودکشی در دو قسمت مختلف کشور بسیار متفاوت

است. برای مثال در اسکاتلند میزان خودکشی دو برابر انگلستان است

آمار خودکشی در جهان

 

مؤسسه آمار Nationmaster براساس اطلاعات سازمان ملل متحدCIAو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه بیشترین آمار

خودکشی در بین افراد ۱۵ تا ۲۴ ساله را مربوط به کشورهای: نیوزلند با آمار ۲۶.۷ نفر در هر ۱۰۰٬۰۰۰ نفر در سال رتبه اول٬

فنلاند با ۲۲.۸ نفر رتبه دوم٬ سوئیس با ۱۷،۹ نفر رتبه سوم، کانادا با ۱۵ نفر رتبه چهارم و ایالات متحده با ۱۳.۷ نفر رتبه ششم

را دارا می‌باشند. منبع شورای بهداشت ملی آمریکا نیز خودکشی را ششمین عامل مرگ در این کشور اعلام کرده‌است

خودکشی در ایران

در ایران خودکشی به عنوان پنجمین علت سال‌های از دست رفته عمر رتبه بندی می‌شود و خودسوزی سومین رتبه سال‌های

از دست رفته عمر در بین زنان، پس از حوادث طبیعی مانند زلزله و سرطان پستان را به خود اختصاص داده است. شیوع

خودکشی حدود ۶٫۴۲ در هر ۱۰۰٬۰۰۰ نفر در سال در ایران بوده است. بر اساس داده‌های بدست آمده مربوط به سال ۱۳۸۲ از

مجموع ۴۲۶۷ مورد خودکشی در ایران، ۳۴٫۲٪ بوسیله به دار آویختن، ۲۷٪ بوسیله خودسوزی(که ۷۱٪ آن متعلق به زنان و با

متوسط سنّ ۲۹ سال است و میزان آن در بخش‌های حاشیه نشین و استان‌های مرزی کشور بالاتر است.)، ۱۸٫۸٪ بوسیله

مسموم کردن خود با سم یا داروهای شیمیایی، ۴٫۶٪ بوسیله سوء مصرف دارو و مواد مخدر، ۳٫۴٪ بوسیله شلیک گلوله، ۰٫۷٪

بوسیله غرق کردن خود، ۰٫۳٪ بوسیله سقوط و ۱۰٫۹٪ با سایر روش‌ها بوده است. برپایه نظر متخصصین صاحب نظر در ای

رشته، خودسوزی مهمترین روش قابل پیشگیری در ایران می‌باشد.

در مطالعه‌ی گسترش و بررسی ریسک فاکتورهای خودکشی با استفاده از پرسش‌نامه Supre-miss سازمان بهداشت جهانی،

در شهر کرج که در میان ۵۰۰ زن که به طور تصادفی انتخاب شده بودند انجام شده است، گسترش تفکر، نقشه و تلاش برای

خودکشی در طول زندگی در میان این جمعیت را به ترتیب ۱۴٪، ۶٫۶٪ و ۴٫۱٪ گزارش نموده است .تعداد مصرف کنندگان تنباکو و

مبتلایان به ناتوانی‌های جسمی و روحی مزمن به طور مشخصی در میان اقدام کنندگان به خودکشی بالاتر بوده‌اند. این مطالعه

سن پایین، مصرف تنباکو و ناتوانی مزمن جسمی و روحی را عوامل خطر اقدام به خودکشی می‌داند

پیش‌بینی وقوع خودکشی

خودکشی، ناشی از شبکه‌ی پیچیده‌ای از علل و عوامل مزمن است که به مدل تئوری چند فاکتوری ای برای پیش گویی موارد

آینده احتیاج دارد. همچنین نیازمند مداخله‌های همه جانبه ای برای کاهش استرسزاهای فردی و اجتماعی است. هرگونه

اقدامی در راستای پیشگیری و درمان خودکشی باید کاملا مبتنی بر ریسک فاکتورها و علل خودکشی باشدمطالعه ای در میان

جمعیت 15 تا 55 سال نشان میدهد که زنان، افرادی که در گذشته ازدواج کرده اند، افراد جوانتر از 25 سال، افراد با تحصیلات

پایین و کسانی که سابقه ی یک یا چند اختلال روانی DSM ШR داشته اند با احتمال بیشتری از همتایانشان انگاره پردازی

خودکشی را عنوان میکنندریسک فاکتورهای زیادی مانند جنس، سن، طبقه ی اجتماعی پایین، نداشتن تحصیلات، اختلالات

مغزی، مشکل‌های پزشکی واسترس شدید، برای خودکشی در نظر گرفته شده اند. از هم پاشیده بودن خانواده که با شاخص

هایی مانند جدایی، دعواهای خانوادگی، استرس، طلاق یا مشکل‌های قانونی والدین مشخص میشود نیز با خودکشی مرتبط

دانسته شده است20 سال قبل فاربرو و مک کینون مطالعه ای بر 54 بیماری که خودکشی نموده بودند و مقایسه ی آنها با گروه

کنترل را انجام دادند. نتایج نشان میداد که احتمال اقدام مجدد این افراد به خودکشی 5 برابر جمعیت کنترل بوده است. اما با

توجه به اینکه احتمال اقدام به خودکشی در جامعه بسیار پایین است، احتمال ذکر شده برای خودکشی بسیار پایین تر از آن

است که لازم باشد اقدام درمانی برای چنین افرادی در نظر گرفته شود. علی رغم ناتوانی ما برای پیشگویی دقیق اینکه چه

کسی خودکشی خواهد کرد تعدادی نمای بالینی وجود دارد که با افزایش احتمال خودکشی همراه است . بک چند مورد از آنان

را ذکر کرده است که شامل: بیان افکار خودکشی، دارا بودن بیماری روان خصوصا افسردگی واسکیزوفرنی، الکل و سوء مصرف

مواد، بیماریهای جسمی، انزوای اجتماعی و در دسترس بودن وسائل خودکشی میباشدیافته های اتوپسی روانی آمریکا و اروپا

نشان میدهد که بیش از 90% خودکشی های کامل در میان بالغین با اختلال‌های سایکوتیک یا اختلالات اعتیادی مرتبط بوده

است . متاآنالیز در سال 1966 نشان داد که از میان 44 اختلال شایع شناخته شده ذهنی، 36 تا ریسک خودکشی را

مشخصا بالا میبرند، تنها استثنا عقب ماندگی ذهنی و دمانس است. ریسک خودکشی برای اختلالات فانکشنال بیشتر و در

اختلالات ارگانیک کمتر بود، اختلال سوء مصرف مواد در میانه ی این دو گروه قرار داردپزشکان کارآزموده نسبت به مطلبی که

پیش درآمد خودکشی است آگاه اند. این مطلب توسط مورگان با عبارت زیبای” غریبه شدن بدخیم نهایی”، که دنباله ایست

ازعودهای مکرر بیماری و عدم پاسخ به درمان اشاره دارد. رخ دادن چنین وقایعی باعث میشود فرد عمیقا احساس کند که

خانواده و درمانگر دیگر با وی همدردی نمیکنند و از وی منزجر اند این واقعیت که بعضی از این یافته های بالینی “فاکتورهای

مرتبط با زمان” اند نیز توسط فاوسل تایید شده است. مثلا احتمال خودکشی طی سال اولِ ابتلا به افسردگی ماژور با وجود

حمله ی هراس، اختلالات اضطرابی همراه، اختلال تمرکز، بی خوابی، مصرف متوسط الکل و بی میلی زیاد میشود در حالی که

احتمال خودکشی در این بیماران بعد از 1 سال در صورت وجود عواملی مانند افسردگی ماژور، ناامیدی شدید، انگاره پردازی

خودکشی و سابقه ی خودکشی قبلی افزایش مییابد در مطالعه ای که به مقایسه ی بیماری های روانشناختی با عوامل خطر

اجتماعی و رفتاری در بروز رفتار خودکشی در میان 50465 مرد جوان در حال خدمت سربازی می پردازد. این نتیجه ذکر شده

است که تشخیص روانشناسی منجر به بستری، قویترین عامل پیش گویی کننده ی خودکشی میباشد. تشخیص روانشناسی

بدون نیاز به بستری رابطه ی مستقیمی با افزایش احتمال خودکشی ندارد. مواردی مانند پس زمینه ی اجتماعی ضعیف،

رفتارهای منحرف، مصرف مواد و روابط بین فردی شکست خورده، حتی بعد از کنترل بیماری روانی باعث افزایش قابل توجه در

ریسک خودکشی میشوند.

روانشناسی رفتار خودکشی

فروید اولین کسی بود که به خودکشی نگاهی روانکاوانه و روانشناسانه انداخت.او خودکشی را نوعی خشم فرو خورده می

دانست که مجال بروز نداشته است. جستجو برای یافتن متغیرهای روانی مرتبط با رفتار خودکشی تاریخی طولانی دارد. ویژگی

هایی مانند رفتار تکانشی، تفکر سیاه-سفید، حل مسئله، حافظه ی ثبت کننده ی خود-زندگینامه و ناامیدی با خودکشی مرتبط

دانسته شده اند.

رفتار تکانشی

رفتار تکانشی یکی از مهمترین خصوصیاتی است که باعث بروز رفتار های خود تخریبی میشود. مطالعه ای نشان میدهد که

بیش از 50% اقدام‌های به خودکشی غیر مرگ آور ناشی از رفتاری تکانشی بوده اند، افراد تحت بررسی در این مطالعه ذکر

کرده اند که تنها در حدود یک ساعت قبل از اقدام به خود کشی به فکر آن افتاده بوده اند . آمار مبادرت به خودکشی در تیپ

های شخصیتی ضد اجتماعی و مرزی بیشتر بوده است. علت این امر در ناپایداری عاطفی، رفتارهای تکانشی، خشم،

حسادت، تحمل اندک در زمان محروم شدن و یا بی هدفی می تواند باشد.

تفکر دوبخشی

تفکر دوبخشی، به تفکر سیاه-سفید اشاره دارد. قسمت عمدۀ کار در این زمینه توسط نیرینجر انجام شده است او در دو مطالعه

به این نتیجه رسید که شیوع تفکر سیاه-سفید در بین اقدام کنندگان به خودکشی بیش از گروه کنترل است. او نتیجه گرفت که

این افراد نوعی طرز تفکر دارند که او آن را “سرحدی” نامید. این افراد تفکری خشک‌تر از افراد عادی دارند و اگر امری را در زندگی

ناخوشایند یابند، کاهش یا تغییر انتظاراتشان را امری ناممکن تصور می‌کنند. بنابراین وقتی با شرایط مشکل‌زا مواجه می‌شوند،

شرایطشان را دارای امکانات کمتری برای رهایی یا تغییر می‌یابند

حل مسئله

مطالعه ای که توسط لینهان در 1987 بر اقدام کنندگان به خودکشی انجام شد نشان داد که این افراد در حل مسئله غیرفعال و

وابسته‌تر از گروه کنترل‌اند

حافظه‌ی ثبت کننده‌ی خود-زندگی نامه

نیرینگر و لونسون به رابطه‌ی مهم بین تجربه‌های زندگی (به عنوان منبع الهام برای حل مسائل زندگی) و رفتارهای خود-تخریب

گرایانه می‌پردازند. ویلیامز در 1996 نشان داد که افراد افسرده و اقدام‌کنندگان به خودکشی در به یاد آوردن واقعه‌ای خاص که

کلید حل یک مسئله است ضعیف عمل می‌کنند. این افراد تمایل دارند که وقایع را به صورت خلاصه و کلی به یاد بیاورند. برای

مثال وقتی از آن‌ها درخواست می‌شود که واقعه‌ای خاص مرتبط با کلمه “خوشحالی” را تعریف کنند، خواهند گفت :”وقتی

تنهایی به پیاده‌روی می‌روم” این افراد واقعه‌ای کلی را به جای اشاره به واقعه‌ای مشخص مانند “وقتی در میان جنگل شمال با

پسرم در شهریور ماه قدم می‌زدم” بیان خواهند نمود. نکته‌ی مهم تأثیری است که این طرز تفکر بر حل مسئله می‌گذارد. نقص

در به یاد آوردن گذشته با عدم توانایی در “به تصویر کشیدن آینده” واضحاً مرتبط است. افراد افسرده و افراد اقدام‌کننده به

خودکشی در حل مسئله ضعیف‌اند زیرا در بازنمایی خاطره‌ای خاص ناموفق‌اند

ناامیدی

آبرامسون ناامیدی را این گونه تعریف می‌کند: انتظار آنکه شرایط مثبت اتفاق نخواهد افتاد یا اتفاق‎های بد رخ خواهد داد. در تعریف

دقیق‌تر خود می‌گوید: علامت اصلی کاهش انتظار وقوع پیشامدهای خوب خواهد بود نه پیش بینی اتفاق‌های بد.اگر فردی

احساس شکست بکند در حالی که امکان محدودی برای فرار از شرایط داشته باشد، وی بسیار آسیب پذیر می‌شود. اما

فاکتوری که چنین شرایطی را تبدیل به شرایط خودکشی می‌کند، عدم وجود هیچ‌گونه راهی برای فرار است: پیش بینی اینکه

هیچ چیز در آینده عوض نخواهد شد. از مدت‌ها قبل ناامیدی را پل رابط افسردگی و خودکشی می‌دانسته‌اند. کارهای جدیدتر

نشان می‌دهد، تفکر خشک، تفکر سیاه-سفید و ناتوانی در حل مسئله در ایجاد خودکشی نقش بازی می‌کنند. دیکسون

ناامیدی را پل واسط ناتوانی در حل مسئله و فکر خودکشی می‌داند. رفتار خودکشی: ناله‌ای از درد سال‌ها این گونه تصور

می‌شد که خودکشی منجر به مرگ و رفتارهای خودآسیب زننده‌ی غیرمرگ‌زا، احتیاج به مدل‌های متفاوتی برای توصیف دارند.

زیرا علاوه بر تفاوت در نتایج، تفاوت‌هایی در توزیع سنی، جنسی و افزایش و کاهش شیوع در دوره‌های زمانی مختلف در دو گروه

دیده می‌شود. اما آیا می‌توان از این تفاوت‌ها نتیجه گرفت که دو رفتار به دو توضیح متفاوت احتیاج دارند؟ ویلیام پیشنهاد می‌کند

که باید خودکشی را (چه منجر به مرگ بشود و چه نه) به عنوان ” فریادی از درد” در نظر بگیریم. خودکشی تلاشی است برای

فرار از بند (“پرنده‌ی زندانی” در بیان سوسیوبیولوژیک)؛ احساسی از “مغلوب شدن” به همراه “زندانی شدن”. احساس مغلوب

شدن می‌تواند ناشی از شرایط خارجی(روابط فردی مشکل‌دار، بیکاری، استرس‌های شغلی) و یا طوفان‌های غیرقابل کنترل

درونی باشد. چگونه این مدل منشأ هر دو رفتار –خودکشی مرگ‌آور و خودآسیب رسانی غیرمرگ‌آور- را توضیح می‌دهد؟ بر

اساس این تئوری فرد از اینکه چه درجه‌ای از “پتانسیل فرار” از شرایط درونی و بیرونی استرس‌زای فعلی وجود دارد آگاه است.

اگر راه فرار بسته باشد، طیفی از رفتارها سر خواهد زد که خودکشی یکی از آن‌ها است. اگر راه فرار در معرض تهدید باشد اما

هنوز کاملاً مسدود نشده باشد، فرد وارد فاز سایکوبیولوژیکی می‌شود که در آن تلاش برای فرار با خصوصیاتی مانند سطح

فعالیت بالا، خشم، “اعتراض” و “واکنش‌های برق آسای شدید” مشخص می‌شود. مرحله‌ی بعد مرحله‌ی تهدید و

“مغلوب‌شدگی” و ناامیدی است. اقدام به خودکشی مرگ‌بار و خودکشی تمام شده نشان دهنده‌ی “فریاد دردی” است از طرف

انسانی که کاملاً احساس مغلوب شدن بدون داشتن هیچ گونه راه فرار می‌کند. این رفتار بسیار مشابه پاسخ اولیه‌ی انسان‌ها

و حیواناتی است که رابطه‌ی محافظت کننده‌ای را از دست می‌دهند. مدل “فریادی از درد” بر المان‌های “واکنشی” بودن رفتار

خودکشی و شرایط معینی که منجر به آن می‌شود تأکید دارد. درحالی که مدل قدیمی‌تر “فریاد کمک خواهی” بر المان‌های

“ارتباطی” حاصل از این رفتار تأکید می‌نمود. این فریاد تنها به صورت ثانویه تلاشی برای درخواست کمک است. با وجود اینکه

کمک خواهی ناشی از آن تاثیرهای مهمی دارد. اما رفتار به منظور کمک خواهی بر انگیخته نمیشود و به آن وابسته نمیباشد.

به بیان دیگر این رفتار یک “وسیله” نیست.

افسردگی و اضطراب

4.1% جمعیت عادی (2.2% مرد و 4.1% زن) در زندگی خود اقداماتی برای خودکشی انجام خواهند داد. تنها 2 نفر از 18 نفری

که دست به این اقدام میزنند با استفاده از معیارهای DSM تشخیصی نخواهند داشت. موارد با افسردگی ماژور خالص احتمال

بارز بیشتری برای اقدام به خودکشی از موارد بدون تشخیصDSM ندارند. ولی موارد با افسردگی ماژوری که در طول زندگی

اختلال اضطرابی نیز داشته اند به طور مشخص درصد بیشتری از موارد خودکشی را شامل میشوند. این مطالعه نشان میدهد

که همراهی افسردگی و اضطراب، و نه افسردگی تنها، ریسک فاکتوری برای پیش‌بینی وقوع خودکشی میباشد

روش‌های خودکشی

روش های عمده خودکشی به طور چشمگیری در بین کشورهای مختلف متفاوت است. روش های عمده در مناطق متفاوت

شامل حلق‌آویزکردن، مسمومیت با آفت کش‌ها، و اسلحه‌ی گرم هستندیک مرور بر ۵۶ کشور در سال ۲۰۰۸ که بر اساس داده

های سازمان بهداشت جهانی (WHO)در مورد میزان مرگ و میر بود نشان داد که حلق آویز کردن شایع ترین روش خودکشی

دراغلب کشورهای جهان است  که شامل ۵۳ درصد از خودکشی مردان و ۳۹ درصد از خودکشی زنان می شود  ۳۰ درصد

خودکشی های جهانی بر اثر مسمومیت با حشره کش هاست.مقدار استفاده از این روش به طور بارزی از ۴ درصد در اروپا تا

بالای ۵۰ درصد در منطقه ی اقیانوس آرام متفاوت است.در ایالات متحده ۵۲ درصد از خودکشی ها شامل استفاده از اسلحه ی

گرم است.خفگی (برای مثال خفگی با کیسه) یا مسمومیت نیز نسبتا شایع هستند و همراه با یکدیگر حدود ۴۰ درصد

خودکشی های ایالات متحده را شامل می شوند. سایر روش ها مثل پریدن از بالای ساختمان یا پل، از پنجره به بیرون پریدن،

ایستادن در جلوی قطار، برخورد با اتومبیل، قطع رگ(قطع رگ مچ دست یا گلو)، غرق شدن عمدی، خودسوزی، خودکشی با

برق، گرسنگی عمدی، مسمومیت با داروهای خواب آور، و یا نوشیدن آب نمک بسیار غلیظ  است.افرادی نیز ممکن است به

طور عمد فرد دیگری را به اقدام مرگبار علیه خود تحریک کنند مثل خودکشی با پلیس. عبارت، درمعرض خودکشی بودن یا نبودن

عامل خطر برای اقدام به خودکشی است و میتوانیم احتمال یا پیش‌بینی وقوع خودکشی را داد. مورد اختلاف استیک مطالعه در

سال ۱۹۹۶ قادر به یافتن ارتباطی بین شیوع خودکشی در بین دوستان نشددرحالیکه مطالعه ای در سال ۱۹۸۶ دریافت که

میزان خودکشی در ادامه ی بخش تلویزیونی اخبار مرتبط با خودکشی افزایش یافت.

انواع خودکشی

  • خودکشی ناخواسته
  • خودکشی تقلیدی
  • خودکشی ترحمی
  • خودکشی اجباری
  • خودکشی اینترنتی
  • خودکشی دسته‌جمعی
  • خودکشی آیینی
  • حمله انتحاری
  • خودکشی با قرار قبلی
  • خودکشی نوجوانان
  • خودکشی به علت احساس گناه
  • خودکشی به علت ترس
  • خودکشی به علت شکست عشق
  • خودکشی ایدئولوژیکی

عوامل خطر برتی پیش‌بینی وقوع خودکشی

بیماری های ذهنی، اعتیاد و عوامل اجتماعی- اقتصادی، برخی از عوامل مرتبط با ریسک خودکشی هستند. با وجود عوامل

بیرونی مانند حوادث ناگوار که خود محرک خودکشی اند نمی توان یک عامل را بطورمستقل برای ریسک خودکشی و پیش بینی

وقوع خودکشی درنظرگرفت. موضوع خودکشی و اقدام به خودکشی در سالهای اخیر توجه زیادی را به خود معطوف کرده است.

یکی از علل عمده ی آن افزایش قابل توجه خودکشی در میان جوانان، خصوصا مردان بوده است که در بسیاری از کشورها

گزارش شده است اقدام موفق به خودکشی در میان مردان 2-3 برابر زنان است، در حالی که اکثریت اقدام کنندگان به

خودکشی های ناتمام را زنان تشکیل میدهند.

مرد بودن پیش‌بینی وقوع خودکشی موفق و زن بودن ریسک فاکتور اقدام به خودکشی محسوب میشود. در تقریبا تمام

کشورهای اروپایی اغلب کسانی که برای خودکشی تلاش کرده اند جوانان سن 15 تا 24 سال بوده اند. با این حال افزایش

علاقه به رفتارهای خودکشی در میان گروه افراد مسن نیز دیده میشود. توجه به این گروه سنی که در اکثر کشورها همچنان

بالاترین درصد خودکشی را به خود اختصاص میدهند، توجه درمانگران به سمت اهمیت افسردگی و نقش قابل درمان آن در اقدام

به خودکشی را میطلبد مطالعات فراوانی با رویکردهای روانشناسی، روانپزشکی، علوم اجتماعی، بیولوژی و ژنتیک در زمینه ی

خودکشی انجام شده است. بیشترین توجه محققان به بررسی ریسک فاکتورهای خودکشی در گروه های دموگرافیک و بیماران

خاص تخصص یافته است.


mother-daughter-love-sunset-51953.jpeg
19/نوامبر/2024

برخورد والدین ‌با اختلال‌ رفتاری ‌و روانی‌ کودکان

از مهم ترین مباحث بهداشت روان، سلامت روان کودکان و نوجوانان و برخورد والدین ‌با اختلال‌ رفتاری ‌و روانی‌ کودکاناست. از

آنجا که دوران کودکی یکی از تاثیرگذارترین و حساس ترین مراحل زندگی است، توجه به بهداشت روان در این مرحله نیز بسیار

حیاتی و با اهمیت است. زیرا شناسایی ورفع مشکلات رفتاری و شخصیتی در سنین پایین کمک بسیار بزرگی درشکل گیری

شخصیت سالم افراد دربزرگسالی محسوب میشود. این در حالی است که طبق تحقیقات بین ۱۵ تا ۲۰ درصدکودکان ونوجوانان

به نوعی از مشکلات رفتاری و روانی رنج میبرند.کودکان نیز همچون بزرگسالان دچار آشفتگی‌های روانی_رفتاری می‌شوند و این

مسئله باعث تحقیقات و مطالعات دامنه‌داری در زمینه انواع این آشفتگی‌ها و تفاوت آنها با آشفتگیهای رفتاری _ روانی

بزرگسالان و همچنین شیوه‌های درمانی این آشفتگیها شده است.برخی ار این مشکلات و آشفتگیهای رفتاری_ روانیکودکان

عبارتند از: اتیسم (Otism) ، اختلالات یادگیری، اختلالات توجه ، اختلالاتدفعی ، ناخن جویدن و … .

روش‌ برخورد والدین‌ درهنگام‌ مواجهه‌ بااختلال‌ رفتاری‌و روانی‌ کودکان ‌:

۱ – والدین‌ نباید کنترل‌ خود را ازدست‌ بدهند،زیرا از دست‌ دادن‌ کنترل‌و خونسردی‌ سبب‌ تشویق‌ و دلهره‌بیش‌ از حد آنان‌ می‌شود

که‌ خود سبب‌می‌گردد اضطراب‌ و تشویق‌ کودک‌افزایش‌ یابد.

۲ – والدین‌ نبایدیکدیگر را متهم‌کنند زیرا اتهام‌ و مقصردانستن‌یکدیگر سبب‌ ایجاد جو ناسازگاری‌درخانواده‌ می‌شود. بدیهی‌ است‌

چنین‌ جو مخربی‌ نه‌ تنها علت‌ واقعی‌ رامشخص‌نمی‌کند بلکه‌ موجب‌ تشدید این‌اختلالات‌ خواهد شد.

۳ – بعضی‌ از والدین‌ شاید جهت‌خاموش‌ نمودن‌ رفتارهای‌ ناسازگارانه‌ واختلال‌ رفتاری‌ کودک‌ متوسل‌ به‌پرخاشگری‌ و تنبیه‌ بدنی‌

و یا تحقیر وسرزنش‌ و اعمال‌ رفتارهای‌پرخاشگرانه‌ شوند، این‌ دسته‌ از والدین‌باید بدانند تنبیه‌ بدنی‌، تحقیر وسرزنش‌ نه‌ تنها در

دراز مدت‌ تأثیری‌در درمان‌ اختلال‌ رفتاری‌ کودکان‌ندارد بلکه‌ موجب‌ می‌شود رفتارهای‌ناسازگارانه‌ و اختلال‌ رفتاری‌ به

شکل‌گسترده‌تر،جدیدتر و وخیم‌تر بروزنماید.

۴ –برخورد والدین ‌با اختلال‌ رفتاری ‌و روانی‌ کودکان ‌بایستی‌ رفتارهای‌سازگارانه‌ و صحیح‌کودکان‌ خود را شناسایی‌ کنند و درهنگام‌

بروز چنین‌ رفتارهای‌ سازگارانه‌به‌ تشویق‌ آن‌ بپردازند.

۵ – والدین‌ بایستی‌ ساختارتربیتی‌خانوادگی‌، خود را دقیقا مورد بازبینی‌قرار دهند زیرا ساختار تربیتی‌خانوادگی‌ طرد کننده‌، بی‌

تفاوت‌ ومستبد موجب‌ بروز اختلال‌ رفتاری‌دوران‌ کودکی‌ می‌شود.

۶ – والدین‌ بایستی‌ علاوه‌ براقدامات‌ فوق‌ در هنگام‌ بروز اختلال‌رفتاری‌ کودکان‌ به‌ متخصص‌ مربوطخصوصا روانپزشک‌، و مشاور

خانواده‌،مراجعه‌ نمایند تا اولا علت‌ این‌اختلالات‌ دقیقا مشخص‌ شود، ثانیادرمان‌ جامع‌ و صحیح‌ انجام‌ گیرد. ثالثااز مزمن‌ شدن‌ این‌

اختلالات‌ پیشگیری‌شود.


istockphoto-72420856-170667a.jpg
19/نوامبر/2024

چطور احترام دیگران را نگه داریم

خیلی مهم است که بدانیم چطور احترام دیگران را نگه داریم و چطور با رفتارهای غیر محترمانه

برخورد کنیم.

احترام — لازم نیست برای اینکه به کسی احترام بگذاریم، او را دوست داشته باشیم. درمورد

دیگران هم همینطور است؛ آنها به شما احترام می‌گذارند اما ممکن است دوستتان نداشته باشند.

شناسایی محدودیت‌ها — همچنین باید بدانید که دیگران چطور می‌توانند با شما کنار

بیایند. اما اول باید از خودتان مطمئن شوید چون اگر از محدودیت‌های خود آگاه نباشید،

نمی‌توانید درمورد آن به دیگران بگویید. باید به وضوح بدانید که رفتارهای بی ‌ادبانه و سوء

استفاده‌ گرایانه را تحمل نمی‌کنید، اما بی ‌احترامی بدون داشتن هیچگونه دلیل مشخص اصلاً

علامت خوبی نیست. حتی اگر کسی با شما رفتار بی ‌ادبانه ‌ای کرد می‌توانید بدون اینکه به

او بی ‌احترامی کنید، موضوع را حل کنید.

پشتیبانی — اگر تصور کردید که نمی‌توانید رفتارهای غیر محترمانه و بی‌ادبانه خودتان را

کنترل کنید، می‌توانید روی حمایت خانواده و دوستانتان هم حساب کنید. حتی می‌توانید به

آنها اجازه دهید در این زمینه به شما امر و نهی کنند. حمایت دوستان و خانواده برای حل این

مشکل بسیار مفید خواهد بود.

کنترل خود — سر هر چیز عصبانی نشوید و از کوره در نروید. درعوض، محدوده ‌هایتان را

تعیین کنید و از رفت‌و‌آمد با کسانیکه به محدوده شما احترام نمی‌گذارند خودداری کنید.

عهدها — یادتان باشد، قول و وعده باید انجام شود. هیچوقت تعهداتتان و قول‌هایی که

داده‌اید را زیر پا نگذارید. اگر یاد بگیرید همیشه به عهدتان وفا کنید، اتوماتیک‌وار یاد می‌گیرید که

با محبت و احترام رفتار کنید

مشاجره — سعی کنید با هیچکس مشاجره نکنید. درعوض، سعی کنید مشکلاتتان با اهل

خانواده یا دوستان را حل کنید. وقتی عصبانی می‌شوید، قبل از اینکه عملی انجام دهید، تا 10

بشمارید و می بینید که آرام‌تر خواهید شد.

حفظ ادب — برای اینکه دیگران به شما احترام بگذارند باید به آنها احترام بگذارید. با همه

مودبانه رفتار کنید. همیشه مراقب رفتارهایتان باشید، مخصوصاً اگر قصد دارید که رفتارهای

غیرمحترمانه‌تان را ترک کنید.

جواب پس دادن — جواب پس دادن به حرف دیگران مخصوصاً افراد سالخورده بدترین شکل

بی‌احترامی است. هیچوقت به کسی جواب پس ندهید، چشمانتان را گرد نکنید و حسابی

مراقب زبان بدنتان باشید. اگر این احساسات را کنترل کنید، خیلی زود بهتر خواهید شد.

گفتگو — گفتگو رمز بسیاری از مشکلات بزرگ دنیاست. وقتی چیزی یا کسی اذیتتان

می‌کند، درموردش حرف بزنید. این باعث می‌شود بتوانید مشکلات را حل کنید. هیچ‌وقت

حرف‌هایتان را در دلتان نگه ندارید چون ممکن است یکدفعه منفجر شوند. همچنین اگر کسی

برای حرف زدن در دسترستان نبود، می‌توانید حرف‌ها و احساساتتان را در یک دفترچه

یادداشت کنید.


istockphoto-508139163-170667a.jpg
19/نوامبر/2024

قانون جذب و قوانین فیزیک

اخیرا که تعداد کسانی که فیزیک خوانده اند در مورد قانون جذب و قوانین فیزیک صحبت میکنند،

در دنیا زیاد شده و خیلی ها در همان سطح دبیرستان با مفاهیمی مثل فیزیک کوانتوم و اتم و

بسته های انرژی در داخل اتم ها آشنا شده اند. تب جدیدی دنیای موفقیت را فرا گرفته به

اسم تب تفسیر انرژی جهان هستی. به این شکل که با استفاده از قوانین فیزیک کوانتوم ،

بسیاری تلاش می کنند ثابت کنند که هر چه ذره بین خود را بزرگتر کنیم و به مواد جهان ریزتر

دقیق شویم سرانجام به اتم و فضای داخل اتم می رسیم و آنجا تازه متوجه می شویم که

دنیای مادی ما چیزی نیست جز انرژی! بعد همین افراد سعی می کنند نتیجه بگیرند که خوب

وقتی همه چیز این دنیایی که می بینیم انرژی است پس دیگر نباید تعجب کرد که فکر بتواند

به ماده تبدیل شود و شکل مادی و واقعی به خود بگیرد. یعنی این اشخاص تلاش می کنند

نهایتا نتیجه بگیرند که فکر یعنی چیزی که بیشتر به  انرژِی می ماند می تواند ماده را به

سمت خود جذب کند و حتی گامی هم جلوتر می روند و می گویند ماده جدیدی را از دل

کاینات بیرون بکشد!

این افراد که فکر را انرژی می دانند و از قوانین فیزیک  قانون جذب و کوانتوم برای اثبات ادعای

خود کمک میگیرند معتقدند که برای آنکه انسان بتواند این انرژی را کنترل کند باید چهار کار را

انجام دهد:

1-      شخص باید بداند چه می خواهد و همان را که می خواهد از کاینات درخواست کند.

(اینجا کلمه کاینات بهمعنای کل هستی  است.)

2-      شخص باید تمام فکر وذکرش را روی چیزی که می خواهد متمرکز کند و با تمام

احساس وشور و شوق و هیجانی که در خودش می تواند ایجاد کند باید آن چیزرا طلب کند.

3-      آنقدر در چیزی که می خواهد غرق شود که اصلا فکر کند قبلا به آن چیز رسیده است

الان فقط بین او و چیز مطلوبش کمی فاصله افتاده که به زودی برطرف می شود.

4-      برای در آغوش گرفتن و دریافت و گرفتن چیزی که می خواهد کاملا آماده و گوش بزنگ

باشد و هر چیزی که برای نگهداری و استفاده از آن چیز از قبل لازم است را مهیا کرده

باشد.

این شیفتگان کوانتمی قانون جذب می گویند که اگر انسان دست از منفی بافی بردارد و حتی

یک لحظه هم به یاس و ناامیدی و اندیشه های منفی اجازه رخنه در افکارش را ندهد سرانجام

کاینات تسلیم می شود و از مجراها و کانال ها و جاده هایی که حتی فکرش را هم نمی توان

کرد ، چیز طلب شده ناگهان در آغوش طالب آن قرار می گیرد.

می بینید که مدافعان کوانتمی قوانین فیزیک و قانون جذب با استفاده از  کلمات قلمبه و

سنگین و شبه علمی مثل ” فیزیک مدرن ” و “کوانتوم” و ” انرژی” سعی می کنند ، چیزی را

بگویند که خیلی های دیگر از جمله نویسنده معروف میلدرد مان در کتابش تحت عنوان “همانی

خواهی شد که باور داری” آن را در هفت مرحله زیر بیان نموده است. این نویسنده معتقد

است که برای رسیدن به چیزی که می خواهیم باید هفت مرحله را از سر بگذرانیم:

1- از اعماق وجودمان طالب و خواستار آن چیز باشیم. یعنی با وجودی که الآن به آن چیز

نرسیده ایم ، اما شوق و کشش و علاقه شدید و تمام ناشدنی برای وصال به آن چیز در تمام

وجودمان موج بزند.

2- واضح و شفاف و با جزئیات کامل و دقیقا بدانیم چه چیزی را می خواهیم.

گنگ و مبهم و گیج نباشیم که همینطوری یک چیزی را از روی هوس یا چشم و هم چشمی یا

تقلید کورکورانه بخواهیم. باید آن چیز را حتی اگر به آن نرسیده ایم بتوانیم مقابل چشم دلمان

ببینیم. مهم تر اینکه باید در اعماق وجودمان بابت خواستن این چیز دچار مشکل عذاب وجدان

نباشیم و طلب کردن این چیز با ارزش های روحی و معنوی ما ناسازگار نباشد. باید ارزش

هایی که به آنها معتقد هستیم هم این چیزی که برای رسیدن به آن لحظه شماری می کنیم

را تائید کنند و این گرفتن تائید از تک تک ارزش های درونی مان مساله بسیار مهمی است.

3- فقط به خواست باطنی خودمان اکتفا نکنیم و چیزی که طالبش هستیم را با زبان ساده

تقاضا کنیم. یعنی وقتی مطمئن شدیم و یقین پیدا کردیم که واقعا طالب آن هستیم ، با همین

زبانی که صحبت می کنیم با صدای بلند برای کاینات درخواست خودمان را دعا کنیم و به اطلاع

کاینات برسانیم.

4- باور کنیم و یقین داشته باشیم که بالاخره دیر یا زود حتما و مطمئنا به چیزی که میخواهیم

می رسیم. هم در سطح خودآگاه و هم در سطح ضمیر ناخودآگاه باید این باور و یقین رسیدن

به مقصود و مقصد را باید جا بیاندازیم.

5- برای رسیدن به چیزی که می خواهیم کاری انجام دهیم. حتی اگر اینکار یک  تلاش  کوچک

چند دقیقه ای در طول روز باشد. باید بتوانیم در تصور و خیال خودمان را ببینیم که به مطلوبمان

رسیده ایم. به جزئیات نباشد نباید کاری داشته باشیم و به اینکه کاینات چگونه می خواهد

مشکلات سرراه را بردارد و ما را به وصال برساند. بلکه برعکس باید سعی کنیم خودمان را در

حال لذت بردن از چیزی که بالاخره روزی به آن خواهیم رسید ببینیم.شک نداشته باشیم که

سرانجام یک روزی و در یک جایی و یک جورایی ما به خواسته آرمانی مان می رسیم وچیزی

که تقاضا کرده ایم را دریافت می کنیم. خودمان را در حال داشتن آن چیز و لذت بردن از آن هر

روز در تصوراتمان ببینیم و در این تصور زیبا خود را شناور سازیم.

6- سپاسگذار باشیم. همیشه باید از خدا و خالق هستی تشکر کنیم و مهم این است که این

سپاس و تشکر زبانی نباشد و در اعماق قلب و دلمان هم این سپاسگذاری را باید حس کنیم.

قدرتمند ترین دعایی که می بایست هر روز دلمان را بلرزاند باید همین دو کلمه “خدایا

متشکرم.” باشد. وقتی این کلمات را در دل خود می گردانید سعی کنید آنها را واقعا و با تمام

وجود احساس کنید. جوری تشکر کنید که انگار قبلا دریافت کرده اید و غرق در شکر و سپاس

از درگاه خالق کاینات هستید.

7- امیدوار و منتظر و چشم به راه باشید. خودتان را طوری آماده کنید که همیشه در حالت یک

نوع انتظار زیبا و یک جور چشم انتظاری توام با ذوق و شادی فراوان باشید. راهی پیدا کنید که

این انتظار توام با شوق در زندگی شما هم نشان داده شود. و

شما به طور دائم و مستمر لحظه ای هم از تصور وصال و رسیدن غافل نشوید. شاید کسی

چیزی که می خواهید را به شما بدهد و شاید هم شما راهی برای رساندن خودتان به چیزی

که طلب می کنید پیدا کنید. مهم این است که مطمئن باشید و منتظر باشید تا لحظه وصال

اتفاق بیافتد.

اگر دقت کنید می بینید که این روش هفت مرحله ای مثل روش کوانتمی به علم فیزیک و

قوانین علمی و ریاضی تکیه نمی کند و برعکس بر پایه یقین و اعتقاد و باور

استوار است. جالب اینجاست که هر دو روش یعنی هم شیوه چهار مرحله ای کوانتومی و هم

این شیوه هفت مرحله ای یقینی هر دو جواب می دهند. و این همان اعجاز شگفت آور قانون

جذب است.

البته قانون جذب منتقدان زیادی هم دارد. کسانی که می گویند این قانون اصلا پایه و اساس

علمی ندارد و هیچ تضمینی وجود ندارد که انسان بعد از طی همه مراحل

به جوابی که می خواهد حتما برسد. یعنی همانطوری که قوانین طبیعی و فیزیکی حتما به

جواب ثابتی منجر می شوند قانون جذب رسیدن حتمی به جواب را تضمین نمی کند. بعضی

دیگر هم این سوال را مطرح می کنند که اگر کاینات فقط با یک فکر و اندیشه خشک 

و خالی می تواند کلی ثروت و خوشبختی را به مردم ارزانی دارد ، پس چرا در دنیا این همه

فقر و قحطی و مرگ وجود دارد؟خیلی از منتقدان هم می گویند که قانون جذب فقط برای آدم

های خوش شانسی کار می کند که به خاطر فرهنگ و محیط خاصی که در آن قرار دارند امکان

رسیدن به آرزوها و خواسته هایشان وجود دارد و این قانون در همه جای دنیا یک جور جواب

نمی دهند. دانشمندان هم شیفتگان کوانتومی قانون جذب را به شدت مورد انتقاد قرار می

دهند و می گویند نباید از کلمه قانون برای بیان اتفاق جذب استفاده کرد چون امکان جواب

گرفتن ثابت وقابل تکرار در هر شرایط دلخواه با این قانون و امکان آزمودن درستی یا نادرستی

جواب وجود ندارد. انگار به نظر می رسد مدافعان قانون جذب اصلا نباید به سراغ قوانین علمی

برای اثبات درستی کارکرد این قانون می رفتند چون دانشمندان قرص و محکم مقابل آنها قد

علم می کنند و آنها هم چون قصد دارند با ابزارهای علمی و فیزیکی به توصیف یک پدیده متافیزیکی و غیر مادی بروند خوب طبیعتا شکست می خورند و نمی توانند به خوبی از خود

دفاع کنند. این همان خطایی بود که در فیلم راز یا

Secret صورت گرفت و بلافاصله در جلسات پرسش و پاسخ بین تماشاچیان این فیلم و

سازندگان این مجموعه روی علمی نبودن ادعاهای کوانتومی دانشمند فیلم کلی انتقاد مطرح

شد.

اما مدافعان قانون جذب اصلا به نظر دانشمندان و فیزیکدانان و اینکه آنها این قانون را تائید یا رد

کنند اهمیتی نمی دهند. آنها بر این باورند که دانشمندان کل هنرنمایی شان مربوط به آن

بخش از یخ است که روی آب شناور است و بخش عظیم کوه یخ زیر آب آن قسمتی است که

قانون جذب برایش کار می کند و صادق است.


pexels-photo-4259140.jpeg
19/نوامبر/2024

اصول مدیریت در خانواده

مدیریت در خانواده امری مهم است تا افراد بتوانند در محیطی آرام و سالم رشد کنند. به اصول مدیریت در خانواده براساس اهدافی که شرع ، علم، اخلاق و عقل حکم می کند اشاره شده است.

– برنامه ها باید جنبه های مختلف اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی را در بر گیرند.

– اجرای اصل فعالیت هر عضو خانواده به اندازه توان و استفاده از هر عضو به اندازه نیاز.

– احترام به بزرگترها و توجه به کوچکترها.

– ایجاد محیط و شرایط مناسب به منظور دستیابی به یک همکاری چند جانبه بین افراد خانواده.

– توزیع عادلانه وظایف بین افراد و آموزش فرزندان برای انجام بهتر کارها به جای انجام آن صرفاً توسط پدر یا مادر.

– توزیع عادلانه منابع مالی خانواده بین اعضاء خانواده به ویژه پدر یا مادر به طوری که زنان خانه دار نیز از درآمد سهم مساوی

دارند.

-در زندگی شخصی و خانوادگی خود برنامه سیستمی داشته باشید یعنی وقت و امکانات را برای کارکردن، تفریح، مطالعه،

عبادت و استراحت تقسیم کنید.

شیوه مدیریت خانواده

در قرون متوالی ، شیوه های متعددی برای اداره خانواده ها شکل گرفته ولی بهترین شیوه اداره خانواده «مدیریت مشارکتی»

است که در آن همه اعضاء خانواده در وضع قوانین و اداره خانواده مشارکت دارند و با انگیزه قوی آن را اجرا می نمایند. کودکان و

نوجوانان نیز در حکم انسان صاحب عقل و بینش در سرنوشت خود مؤثرند.

20 درصد درآمد خانواده را به صورت سرمایه گذاری پس انداز، 14 درصد آن را صرف هزینه خوراکی و 66 درصد آن را صرف هزینه

غیر خوراکی مثل مسکن، آموزش، پوشاک و رفاه عمومی نمایید.

ویژگی های اصول مدیریت در خانواده کارآمد و مناسب

تمامی اعضای خانواده از الگوهای مشخص زندگی استفاده می کنند که جنبه علمی و شرعی دارند.

تمامی اعضای خانواده در مسیر توسعه قرار دارند و امکانات بین فرزندان عادلانه توزیع می شود.

یاد گیری و یاد دهی بین اعضای خانواده رایج است و به افکار جدید اهمیت داده می شود.

الگوی مشخص زندگی یک خانواده

-20 درصد درآمد خانواده را به صورت سرمایه گذاری پس انداز، 14 درصد آن را صرف هزینه خوراکی و 66 درصد آن را صرف هزینه

غیر خوراکی مثل مسکن، آموزش، پوشاک و رفاه عمومی نمایید.

– بهترین ساعات خواب در شب بین ساعت 10 تا 6 صبح است.

– حداقل 20 دقیقه از وقت خود را روزانه صرف مطالعه یا آموزش نمایید.

– روزانه حداقل 6 ساعت و حداکثر 10 ساعت کار مفید انجام دهید.

– سالیانه حداقل یک بار برای انجام تفریحات سالم به مرخصی 10 روزه بروید.

– در هر شرایط زندگی، از تجزیه و تحلیل موقعیت خانواده خود غافل نباشید.

– در زندگی شخصی و خانوادگی خود برنامه سیستمی داشته باشید یعنی وقت و امکانات را برای کارکردن، تفریح، مطالعه، عبادت و استراحت تقسیم کنید.


pexels-photo-1510149.jpeg
19/نوامبر/2024

اختلال تیک حرکتی یا آوایی مزمن

اختلال تیک حرکتی یا آوایی مزمن همچون دیگر اختلال های تیک به وسیله دوره های افزایش

و کاهش و میزان زیاد شدت آن،مشخص می شود.تیک های حرکتی مرکب و ساده مزمن

شایعتر و متداول ترین نمونه های این اختلال به شمار می رود و در این نوع،بخش بزرگی از

تیک ها به ناحیه سر،گردن و اندام های فوقانی مربوط می شود.

خصوصیت اصلی این اختلال وجود تیک های حرکتی و آوایی – البته نه همراه با هم-است که

هر روز در طول دورهای بیش از یک سال روی می دهد و باعث تخریب قابل ملاحظه ای در

عملکرد اجتماعی،شغلی یا سایر زمینه های مهم می گردد.کودکانی که تیک های آنها در تنه

اندام ها ، پیش آگاهی بدتری در مقایسه با کودکانی که تیک های صوتی دارند ،

نشان می دهند.که در زیر ملاک های تشخیصی اختلال تیک مزمن حرکتی یا آوایی ارایه

شده است .  

ملاک های تشخیصی اختلال تیک حرکتی یا آوایی مزمن

الف:اختلال تیک حرکتی یا آوایی مزمن یعنی،حرکت ها یا آوا های ناگهانی سریع،عود

کننده،نا موزون و کلیشه ای )،اما نه هر دو با هم،زمانی در طول بیماری وجود داشته باشد.

ب:تیک ها بار ها در ضمن روز یا متناوباً در طول دوره ای بیش از یک سال روی می دهند و

ضمن این دوره فاصله های بدون تیک بیش از سه ماه  متوالی وجود نداشته باشند.

پ:اختلال موجب نارحتی بارز یا تخریب قابل ملاحظه ای در عملکرد اجتماعی،شغلی یا سایر

زمینه های مهم می گردد.

ت:شروع قبل از 18 سالگی.

ث:اختلال ناشی از تأثیر فیزیولوژیک مستقیم یک ماده( مثل محرک ها ) یا یک اختلال طبی

 ( همانند بیماری هانتینگون یا التهاب مغز پس از عفونت ویروسی ) نباشد.

ح:هرگز ملاک های اختلال توره مجدود نداشته باشد.

همه گیر شناسی از میزان تیک حرکتی و آوایی مزمن اطلاع چندانی در دست نیست. با این

حال شیوع آن 1تا2 درصد آن را در کودکان تخمین می زنند . در این نوع از تیک نیز پسرهای

سنین مدرسه در معرض خطر بیشتری قرار دارند. در بسیاری از موارد نشانه ها 4تا6 سال

ادامه یافته و در اوایل نوجوانی بر طرف می شوند.

سبب شناسی جای پای عوامل زیستی و ژنتیک ، در این اختلال قویتر از تیک گذرا است . پل و

کلمن ( 1988) نشان داده اند که حدود 50 درصد بستگان مذکر مبتلایان به این اختلال ، به

نوعی تیک مبتلا هستند . درمان خود به خودی  تعداد  زیادی از مبتلایان به این ا اختلال بعد

از4تا6 سالگی به تدریج با از بین رفتن آن در دوره نوجوانی رخ می دهد. عیار بالای شیوع این

اختلال در خانواده های مبتلایان ، باعث شده است سبب شناسی این اختلال نیز علل روانی ،

علل عضوی یا ترکیبی از این دو را مطرح سازد.

درمان

درمان تیک مزمن به شدت ، دامنه ، ناراحتی ذهنی مبتلا ، اثرات تیک در عملکرد تحصیلی و

شغلی ، جامعه پذیری فرد، و احتمال و جود اختلالات توأم بستگی دارد . فنون رفتارهای

بخصوص تمرین انبوه و وارونه سازی در این اختلال نتایج مناسبی فراهم ساخته است . در

وهله اول مشاهده فردی و خانوادگی برای بررسی موارد گفته شده و تقلید مشکلات هیجانی

ثانویه ضروری است .

دارو درمانی

در اختلال تیک حرکتی یا آوایی مزمن نیز به دلیل عوارض جانبی و خطر پیدایش اختلال  حرکتی دیررس توصیه نمیشود. داروهای ضد اضطراب نیز در درمان این اختلال نیز بی تأثیرند .


pexels-photo-4609049.jpeg
19/نوامبر/2024

طبیعی ترین شکل خانواده

طبیعی ترین شکل خانواده ، این است که هیچ عاملی جز مرگ نتواند پیوند زناشویی را بگسلد و میان زن و شوهر جدایی

بیفکند . کوشش مصلحان جامعه – مخصوصاً پیامبران خدا – این بوده است که نظام خانواده ، یک نظام مستحکم و پایدار باشد و

هیچ عاملی نتواند این کانون سعادت را متلاشی گرداند . به هر حال خانواده ی خوشبخت نشانه هایی دارد که ما دراینجا به

چند نمونه ی آن اشاره می کنیم . امید است که خانواده ی شما نیز برخوردار از این نشانه ها باشد.

1 – در بین اعضای خانواده جمله ” به من چه یا به تو چه ” رد و بدل نمی شود، چرا که اعضا به گفتگو و مشورت منطقی اعتقاد دارند و احساس مسئولیت می کنند.

2 – افراد به یکدیگر اعتماد دارند و از این اعتماد سوء استفاده نمی کنند و اعتماد را یکی از پایدارترین ویژگی ازدواج موفق و خانواده موفق می دانند.

3 – تا جایی که امکان دارد با هم هستند و در مهمانی ها یا کارهای مربوط به خانواده تنها نمی روند. همدلی، همکاری، همفکری، هماهنگی را بقای خانواده خوشبخت می دانند. 4

4– با هم اتحاد دارند و در مسائل مختلف ، با گفتگو و مشورت به تفاهم می رسند و سعی می کنند اگر سوء تفاهم به وجود آمد، آن را در درون خود بدون این که کسی بفهمد حل کنند.

5 – به سلیقه ها و عقاید یکدیگر آگاه بوده و به آن احترام گذاشته و عمل می کنند.

6 – نسبت به هم شرم مسموم ندارند یعنی خواسته های طبیعی خودشان را بدون نگرانی یا خشونت ابراز می کنند.

7 – به حریم یکدیگر احترام گذاشته و از حدود مشخص شده خود فراتر نمی روند.

8 – نگران سلامت روحی و جسمی یکدیگر بوده و از هم مراقبت می کنند . اگر چنانچه مشکلی به وجود آید ، سعی وافر در حل مشکل را دارند. 9

– در بیشتر اوقات لحظات خوشی را که با یکدیگر بوده اند مرور می کنند؛ دنبال خاطرات تلخ نیستند، دوست دارند همیشه در خوشی، شادی و نشاط زندگی کنند.

10 – برای فامیل ها و همسایه های خود اهمیت قائل اند و پذیرای فامیل یکدیگر هستند.

11– از امور مالی یکدیگر خبر دارند و چیزی را از یکدیگر پنهان نمی کنند . صرفه جویی و پس انداز کردن جزء برنامه های اقتصادی خانواده های خوشبخت است.

12 – برای رشد یکدیگر تلاش کرده و زمینه پیشرفت خانواده را فراهم می کنند. 13

– افراد به هم افقی نگاه می کنند نه عمودی . یعنی هیچ کس خود را برتر از دیگری و در مقام قدرت نمی بیند. دیکتاتوری ، زور و قدرت طلبی حاکم نیست.

14 – همه اعضا احساس برنده بودن، موفق بودن، امید داشتن می کنند و خودشان را در زندگی برنده می دانند.

15 – در کنار هم احساس امنیت و آرامش می کنند نه ترس و اضطراب یا تنش و درگیری.

16 – علاقه، عشق، محبت، صفا و یکدلی خود را هم در رفتار و هم در گفتار به یکدیگر ابراز می کنند.

17 – از یکدیگر انتظار بیجا و توقع نامناسب ندارند.

18 – اگر مشکلی پیش بیاید به راه حل فکر می کنند و به دنبال مقصر و گناهکار نمی گردند. دست به علت یابی و ریشه یابی آن مشکل می زنند و راه حل منطقی ارائه می دهند.

19 هریک از طرفین پیوسته به فکر خوشحال نمودن و راضی نگه داشتن یکدیگر هستند .

20 – زن و شوهر به خاطر همدیگر زندگی می کنند : اول خود بعد دیگران. زندگی آنها به خاطر بچه ها یا ترس از طلاق و حرف مردم نیست.

21 – زن و مرد می توانند هر روز به دنیای اختصاصی یکدیگر نزدیکتر شوند، کار به مسائل خصوصی و زندگی دیگران ندارند.

22 – با درخواست های یکدیگر برخوردهای مثبت و منطقی دارند.

23 – زن و مرد در کنار یکدیگر هستند نه رو در رو و رقیب یکدیگر، بلکه رفیق هم هستند و واکنش منفی از خود نشان نمی دهند.

24 – خانواده های خوشبخت تلاش دارند که بچه های خوب و خوشبختی نیز به جامعه تحویل دهند


pexels-photo-3972174.jpeg
19/نوامبر/2024

چگونه زندگی خود را پر انرژی و فعال کنیم؟

زندگی شما یک نواخت، کسل کننده و خالی از انرژی است رعایت نکات زیر می تواند به پویایی شما و اینکه چگونه زندگی خود را پر انرژی و فعال کنیم؟ کمک کند:

۱- روزانه ۱۰ تا ۳۰ دقیقه به قدم زدن بپردازید، و در این حین لبخند بزنید. این برترین داروی ضد افسردگی ست.

۲- حداقل ۱۰ دقیقه در روز با خود خلوت کنید، در صورت نیاز از قفل در غافل نشوید.

۳- با استفاده از ویدئو برنامه های تلویزیونی آخر شب و مورد علاقه تان را ضبط کنید، و خواب بیشتری کنید.

۴. صبحها که از خواب بیدار می شوید این جمله را کامل و تکرار کنید: « امروز قصد دارم….»

۵- با سه E زندگی کنید؛ Energy (انرژی)، Enthusiasm (شوق)، Empathy (فهم وهمدلی با دیگران)، و همینطور با سه F یعنی

Faith (ایمان)، Family (خانواده) و Friends (دوستان).

۶- امسال بیشتر از سال پیش به تماشای فیلمهای عمومی (مناسب برای تمام سنین)، بازی با دوستان و خواندن کتاب بپردازید.

۷- زمانی را به مراقبه و نیایش اختصاص دهید. اینها سوخت روزانه برای انجام زندگی پر مشغله مان را فراهم می کنند.

۸- با افراد بالای ۷۰ و زیر ۶ سال اوقات بیشتری صرف کنید.

۹- وقت بیداری بیشتر رویا ببینید.

۱۰- از غذاهایی که از گیاهان و درختان بار می آیند بیشتر مصرف کنید، و ازآنها که در کارخانه ها تولید می شوند کمتر.

۱۱- مقداری چای سبز و مقادیر بسیار فراوان تری آب بنوشید. ایدا اریزا (نوعی زغال اخته آبی رنگ)، غذاهای دریائی، گل کلم،

بادام و گردو و خشکبارمصرف کنید

۱۲- تلاش کنید هر روز حداقل سه نفر را به لبخند وادارید.

۱۳- از خانه گرفته تا داخل ماشین و روی میز کار همه را مرتب و تمیز کنید، بگذارید انرژی تازه ای وارد زندگیتان شود.

۱۴- انرژی پرارزشتان را بر سر شایعه سازی، هیولاهای انرژی خوار، مسائلمربوط به گذشته، افکار منفی و یا آنچه بدان کنترل

ندارید هدر ندهید. درعوض انرژیتان را صرف همین لحظه مثبت اکنون کنید.

۱۵- این را درک کنید که زندگی یک مدرسه است و شما اینجائید تا بیاموزید،تا همه امتحانهایتان را بگذرانید. مشکلات تنها

بخشی از این دوره آموزشیاند که درست مثل کلاس درس جبر می آیند و می روند، منتها درسهائی که از اینکلاس فراگرفته می

شود عمری با شما باقی خواهد ماند.

۱۶- صبحانه تان را چون یک شاه، ناهارتان را چون یک شاهزاده و شام تان را چون بچه دانشگاهی ای بخورید که کارت اعتباریش

ته کشیده باشد.

۱۷- بیشتر لبخند بزنید و بیشتر بخندید. این هیولاهای انرژی خوار را ازتان دور نگه خواهد داشت.

۱۸- زندگی چندان عادلانه به نظر نمی رسد، با این حال زیباست.

۱۹- زندگی کوتاه تر از آنیست که وقتمان را صرف تنفر از دیگران کنیم.

۲۰- خودتان را خیلی جدی نگیرید، دیگران هم اینکار را در مورد شما نمی کنند

۲۱- مجبور نیستید همه بحث ها و منازعات را به نفع خود تمام کنید. با مخالفتها موافقت کنید.

۲۲- با گذشته تان از در سازش در آئید، آنوقت دیگر اکنونتان را خراب نخواهید کرد.

۲۳- زندگی تان را با زندگی دیگران مقایسه نکنید. شما از موضوع و هدف این سفر آنها هیچ نمی دانید.

۲۴- از شمع هایتان استفاده کنید، خوشگل ترین ملافه تان را کنار نگذارید،برای روز مبادا و یا روزی خاص نگه شان ندارید، امروز

همان روز بخصوص است.

۲۵- جز شما کس دیگری مسئول خوشبختی تان نیست.

۲۶- همه باصطلاح بدبختیها را با این جمله قالب دهید: «آیا تا پنج سال آینده، هیچ اهمیتی خواهند داشت؟»

۲۷- همه را به خاطر هر چیز و همه چیز ببخشید.

۲۸- افکار مردم در مورد شما، هیچ ربطی به شما ندارند.

۲۹- زمان حلال همه مشکلات است. به همه چیز زمان دهید، زمان.

۳۰- یک موقعیت هر چقدر خوب یا بد، بالاخره تغییر می کند.

۳۱- زمان بیماری، این شغل نیست که به دردتان می رسد، دوستانتان هستند. با آنها در تماس باشید.

۳۲- از شر هر آنچه سودمند، زیبا و شادی بخش نیست، خلاص شوید.

۳۳- حسادت هدر دادن وقت است. شما الان به همه آنچه نیاز دارید رسیده اید.

۳۴- بهترینها هنوز در راه اند.

۳۵- هر حسی که می خواهید داشته باشید، بلند شوید، شیک کنید و بزنید بیرون.

۳۶- کار درست را انجام دهید!

۳۷- با خانواده در تماس باشید.

۳۸- شبها قبل از خواب این جمله را کامل و تکرار کنید: «به خاطر… ممنونم.» «امروز به … دست یافتم.»

۳۹- یادتان باشد، برکتهای زندگی آنقدر هست که استرس و نگرانی را بدان راهی نباشد.

۴۰- از سفر لذت ببر. بهترین استفاده را از آن کنید و از سفرتان لذت ببرید.

 


pexels-photo-568027.jpeg
19/نوامبر/2024

اختلال افسردگی

ویژگی اصلی افراد دارای این شخصیت صفات مادام العمر طیف افسردگی است.

این افراد بدبین ، بی لذت ، وظیفه شناس ، مردد به خود و به شیوه ای مزمن ناشاد و ناخشنودند.

این شخصیت را پیش تر شخصیت مالیخولیایی ( ملانکولیک ) می نامیدند.

شیوع اینشخصیت در مرد و زن تقریبا به یک اندازه است.

این افراد بیشتر اوقات بی کس ،جدی ، عبوس ، سلطه پذیر و بدبین هستند و خود را دست کم می گیرند.به زودیپشیمان می شوند و احساس بی کفایتی و نا امیدی می کنند.اینان اغلب موشکافاند و در جست وجوی عیوب و نقایص خود ، دیگران ، اجتماع و جهان مته بهخشخاش می گذارند.

مانند شخصیت های وسواسی – جبری کمال طلب و زیادی با وجدان اند و دائما بهکار می اندیشند.

و با شدت وحرارت احساس مسئولیت می کنند و با پیش آمدن موقعیت های جدید خیلی زود حال شان گرفته می شود.

همیشه از این می ترسند که مورد تایید دیگران قرار نگیرند.بدون این که حرفیبزنند در درون خود رنج می کشند وحتی ممکن

است خیلی زود اشک شان درآید. هرچند به طور معمول در حضور دیگران چنین کاری نمی کنند.

شک و تردید و بلا تصمیمی و احتیاط باعث می شود که احساس نا امنی ذاتی آن ها بیشتر شود.

خلق غالب معمول اینان عبارت است از اندوه ، دلتنگی ، افسردگی ، فقدان شادی و ناخشنودی.

درک شان از خود حول محور باورهایی چون بی کفایتی، بی ارزشی و عزت نفس پایین دور می زند.

نسبت به اجتماع چون خود سخت گیر و موشکاف و عیب جو هستند .

شخصیت افسرده منتقد همیشگی خود و دیگران است.

دایم در فکر و خیال بوده ومستعد و آماده ینگرانی و دچار احساس گناه شدن است .

این شخصیت بدبین و منتظر رخدادهای منفیست.
ویژگی های شخصیتی افسرده حتا تا مرز اختلال در بسیاری از مشاهیرو اندیشمندان تاریخ وجود داشته است.

خیام و کافکا و صادق هدایت و فروغ فرخزاد از این جمله اند.

معیارهای پژوهشی DSM – IV – TR برای اختلال شخصیت افسرده :

الگوی ژرف و پایدار شناخت ها و رفتارها مبتنی بر افسردگی که از آغاز بزرگسالی شروع شده و در زمینه های گوناگون وجود داشته باشد که با دست کم پنجمورد از حالات زیر مشخص می شود:

۱) ویژگی های معمول خلق افسرده ی چیره چون اندوه ، دلتنگی ، افسردگی ، نداشتن شادی ، ناخشنودی

۲) درک از خویشتن حول محور باورهای بی کفایتی ، بی ارزشی و عزت نفس پایین
دور می زند.

۳) نسبت به خود عیب جو و تحقیر کننده است و در همه حال خود را مقصر و گناه کار می داند.

۴) دایم در اندیشه و گمان و مستعد نگرانی است.

۵) منفی کار ، عیب جو و نسبت به دیگران نکته بین ، نقاد و موشکاف است.

۶) بدبین است.

۷) مستعد احساس گناه یا پشیمانی است.


istockphoto-1214479358-170667a.jpg
19/نوامبر/2024

تحمّل استرس- الگوهای وراثتی

اغلب مردم با استرس‌های زندگی امروز کنار می‌آیند. در واقع استرس در جوامع امروزی ما «عادی» تلقی می‌شود و مشکل خاصی به بار نمی‌آورد. اما ده درصد مردم نمی‌توانند خود را با آنها تطبیق دهند. دلیل این امر آن است که آنها سطح پائینی از تحمل استرس را به ارث برده‌اند. این افراد معمولاً نشانه‌های استرس بیش از حد را هنگامی که به نوجوانی و بلوغ می‌رسند نشان می‌دهند. همه می‌دانیم که این دوران، یکی از پراسترس‌ترین دوران زندگی هر کس است. بچه‌ای که سطح پائینی از تحمل استرس را به ارث برده باشد، هنگامی که به دوران بلوغ می‌رسد با خستگی، مشکلات خواب، افسردگی و اضطراب روبرو می‌شود.

در این هنگام نوجوان به نیروبخش‌ها به عنوان «دارو» روی می‌آورد تا حال خود را بهتر کند. از همین موقع، الگوی استفاده از نیروبخش‌ها(به طور مداوم یا یکباره و افراطی) شکل می‌گیرد و شخص تا پایان عمر گرفتار آن خواهد بود.

ممکن است بپرسید از کجا معلوم شده است که این یک مشکل ارثی است؟ آیا نمی‌توان این گونه استدلال کرد که اگر پدری الکلی دارای فرزندی الکلی است این بدان علت است که پسر، مصرف الکل را از پدر «یادگرفته» نه این که به ارث برده است؟

برای پاسخ به این سوالات، توجه شما را به نتایج مطالعه‌ای که در سال 1980 برروی هزاران نوزاد که به فرزندخواندگی پذیرفته شده بودند به عمل آمد، جلب می‌کنم. این نوزادان بلافاصله پس از تولد به منزلهای جدید برده شده بودند و هیچ اطلاعی از والدین واقعی خود نداشتند. موضوع این مطالعه، بررسی الگوی مصرف یکی از نیروبخش‌ها، یعنی الکل بود.

این مطالعه، یافته‌های بسیار تعجب‌آوری داشت. نخست این که درصد بسیار بالایی از فرزندانی که والدین واقعی‌شان الکلی نبودند، الکلی نشده بودند. حتی اگر پدرخوانده و مادرخوانده‌شان الکلی بودند. در نتیجه، مشخص شد که بزرگ‌ شدن در کنار افراد الکلی، دلیلی برای الکلی شدن فرزندان نیست.

از سوی دیگر، نشان داده شد که پسرانی که پدر واقعی‌‌شان الکلی بوده، 9 برابر بیشتر از دیگران احتمال الکلی شدن دارند. این نسبت برای دخترانی که مادر واقعی‌شان الکلی بوده، سه برابر است. توجه کنید که این در شرایطی است که بچه‌ها هیچ چیز از والدین واقعی‌‌شان نمی‌دانستند!

این مطالعه بدین گونه تفسیر شد که «الکلیسم» یک بیماری ارثی است. ولی آنچه که در واقع نشان داده شده این بود که «سطح پائین تحمل استرس» ارثی است. الکلیسم یک بیماری نیست، بلکه استفاده افراطی از یک نیروبخش‌ توسط کسی است که سعی دارد خود را «درمان» کند.

در سالهای گذشته مشخص نشده بود که انواع مختلف نیروبخش‌ها به گونه مشابهی عمل می‌کنند. در واقع، همه آنها به طور موقت عملکرد پیام‌آوران شادی در مغز را تقویت می‌کنند. چون این واقعیت هنوز هم برای همه روشن نشده است، از این روست که می‌شنویم مردم درباره استفاده از یک نیروبخش‌ خاص به عنوان «بیماری» یاد می‌کنند. برای مثال، مردم درباره «الکلیسم»، «اعتیاد به کار»، «قمار بازی وسواسی»، «خوردن وسواسی» و «اعتیاد به کوکائین» به عنوان بیماریهای مختلف صحبت می‌کنند.در حالی که اغلب این افراد، مشکل مشابهی دارند: استرس بیش از حد که باعث می‌شود احساس ناراحتی کنند و به منظور درمان خود، به استفاده از انواع نیروبخش‌ها روی آورند.

تحمّل استرس- الگوهای وراثتی

نیروبخش‌ها کارساز نیستند

پیش از این گفتیم که هیچکس نمی‌تواند با استفاده از نیروبخش‌ها، فعل و انفعالات شیمیایی مغز خود را دوباره به حالت تعادل برگرداند. اکنون می‌دانیم که حداقل ده درصد مردم، یعنی آنهایی که سطح پائین تحمل استرس را به ارث برده‌اند بیشترعمر خود را صرف همین کار می‌کنند. سه دلیل وجود دارد که این کار بی‌ثمر است:

عدم دقت
همان‌گونه که قبلاً گفتیم، تغییرات جزئی و ظریف در سطح فعل و انفعالات شیمیایی مغز، کاری نیست که بتوان به صورت «دستی» انجام داد. این درست مثل این است که بخواهید سطح خاک یک گلدان کوچک را به کمک یک بولدوزر صاف کنید. آنچه در انتها برایتان باقی می‌ماند، یک گلدان شکسته است!

بازگشت به وضع اول
دومین واقعیت این است که تمام نیروبخش‌ها دوره اثر موقتی دارند و وضع شما پس از خاتمه دوره اثر آنها دوباره به حالت اول برمی‌گردد. و معمولاً هر چه اثر بخشی آنها سریعتر باشد، بازگشت به وضعیت اولیه نیز به همان سرعت خواهد بود. بنابراین، کسانی که از نیروبخش‌ها استفاده می‌کنند در یک حالت الاکلنگی بین خوب و بد بسر می‌برند. یکروز شاد و سرحال و پرانرژی هستند و روز دیگر افسرده و مضطرب و خسته.

کاری که آنها باید بکنند این است که باید تلاش کنند سطح استرس‌شان را پائین بیاورند. اگر بتوانند با انجام این کار، استرس بیش از حد را از خود دور کنند، خود بدن تعادلش را برقرار خواهد ساخت.

اما اغلب کسانی که دچار استرس بیش از حد هستند هرگز به پائین آوردن سطح استرس‌شان فکر نمی‌کنند. اکثر آنها حتی باور ندارند که از استرس بیش از حد رنج می‌برند و فکر می‌کنند که دیگران نیز احساسی مشابه آنها دارند. بنابراین به بهترین کاری که می‌توانند برای خودشان بکنند روی می‌آورند و آن، چیزی نیست جز درمان خود به کمک نیروبخش‌ها و به حرکت درآوردن دوباره الاکلنگ با سرعت بیشتر.

عادت کردن
سومین مشکل استفاده از نیروبخش‌ها این است که بدن با سرعت به بسیاری از آنها عادت می‌کند. این بدان معنی است که فرد باید مقدار بیشتری از آنها را استفاده کند تا به تاثیر مورد نظرش برسد و در این حالت است که اثرات جانبی کافئین، الکل، تنباکو و مواد مخدّر بسیار جدّی و خطرناک می‌شود.

کسی که مقدار زیادی الکل مصرف می‌کند در معرض خطر مرگ در اثر تصادفات رانندگی، نارسایی کبد یا خونریزیهای داخلی قرار می‌گیرد و به دیگران نیز ممکن است آسیب برساند. مصرف زیاد تنباکو به ریه‌ها و عروق بدن آسیب جدی می‌رساند و باعث سرطان می‌گردد. کافئین زیاد، ضربان قلب را نامنظم می‌کند و مصرف زیاد مواد مخدّر به سادگی به تشنج و مرگ می‌انجامد. تمام این اثرات جانبی، استرس بیشتری به بدن وارد می‌کنند که به نوبه خود، وضعیت را بدتر می‌کند.

آرام‌بخش‌ها

همان گونه که پیش از این گفتیم، کسانی که دچار استرس بیش از حد هستند، با استفاده از نیروبخش‌ها گاهی احساس راحتی و خوبی می‌کنند ولی بیشتر اوقات اعصابشان بهم ریخته و خراب است.

چنین افرادی معمولاً هنگامی که ناراحتی‌شان تشدید می‌شود به پزشک مراجعه می‌کنند و به او می‌گویند: «تحمل این وضع دیگر بسیار سخت است. لطفاً به من چیزی بدهید که اعصابم را آرام کند و بتوانم شبها خواب راحتی بکنم.» پزشک هم به احتمال زیاد در برابر این درخواست، قرصهای آرام‌بخش تجویز خواهد کرد. آرام‌بخش‌ها داروهایی هستند که موقتاً بدن را به حالت خواب یا رخوت می‌برند.

معروفترین این نوع داروها «والیوم» است. قرصهای مشابه دیگری نیز از خانواده والیوم ولی با نامهای مختلف وجود دارند که همگی دارای اثر مشابهی هستند. از آن جمله می‌توان به ترانکسین، سراکس، زاناکس، اتیوان، سنتراکس، پاکزیپام و لیبریوم اشاره کرد. تمام داروهایی که در خانواده والیوم قرار دارند به نام «بنزودیازپین» شناخته می‌شوند. خانواده دیگری از آرام‌بخش‌ها «باربیتورات‌ها» هستند. داروهایی مانند فنورباربیتال، بوتالبیتول و سکونال.

آرام‌بخش‌ها کاری به پیام‌آوران شادی مغز ندارند و بر ناحیه‌های دیگری از مغز اثر می‌گذارند. متاسفانه‌ آرام‌بخش‌ها تنها برای یک تا سه ماه اثر بخش هستند و پس از آن، گیرنده‌های مغز به وجود آنها عادت می‌کنند. در این هنگام است که درد و خستگی دوباره به سراغ فرد می‌آید و متاسفانه برای بسیاری از مردم کنار گذاشتن آرام‌بخش‌ها غیرممکن می‌شود.خصوصاً کنار گذاشتن داروهای خانواده والیوم دارای چنان عوارض جدی است که کسانی که برای یک دوره طولانی از آنها استفاده کنند به راحتی نمی‌توانند آنها را ترک کنند، حتی اگر آن آرام‌بخش دیگر خاصیتی هم نداشته باشد!

ما می‌دانیم که هیچکس نمی‌تواند با استفاده از نیروبخش‌ها فعل و انفعالات شیمیایی مغز خود را متعادل سازد. با افزودن آرام‌بخش‌ها، آمیزه‌ای به وجود می‌آید که وضع را به مراتب بدتر و نومید کننده‌تر می‌سازد


پیاده سازی و سئو توسط: 'GoGseo