لطفا صبر کنید ...

1623200190.jpg
21/دسامبر/2024

خانم ها و خرید

تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از مردان از رفتن به مغازه و خرید کردن متنفر هستند و برعکس بین خانم ها و خرید کردن رابطه ای وجود دارد.

به نقل از خبرگزاری روسیه؛ طی مقالات منتشر شده در مجله علمی مردان از خرید کردن و به مغازه رفتن تنفر دارند و بطور واقعی این کار را دوست ندارند.

بنابراین گزارش؛ خانمها بهتر و شایسته تر از آقایان خرید می کنند دانشمندان آمریکایی از دانشگاه سانتا باربارای کالیفرنیا و دانشگاه ای یلسکا طی تحقیقات خود دریافتند در طول 1000 سال و در جریان فعالیت و اشتغال خانمها مشخص شد آقایان توانایی رفتن به مغازه را بیشتر برای خرید غذا و خوراکی دارند و بیشتر مواد خوراکی و غذا می خرند.
محققان این نتایج را طی گفتگو با مسئول بازار خواربار و روی 45 مرد و 41 زن انجام دادند و در پایان آزمایشات دریافتند در کدام قسمت از بازار داده کدام پیشخوان مواد غذایی بیشتری قرار دارد.

این گزارش می افزاید:‌پیشخوان مربوطو به خرید آقایان بیشتر مواد غذایی و خوراکی را به خود اختصاص می داد.
همچنین زنها نه فقط بهتر از مردان به مغازه رفتن و خرید کردن واقف هستند که به خریدهای بهتری در پیشخوان های مربوط به زن ها مشاهده شد.


exceptional-Children3-1200x800.jpg
21/دسامبر/2024

چندتوصیه به والدین کودکان استثنایی

ما قصد داریم چندتوصیه به والدین کودکان استثنایی داشته باشیم و با ما همراه باشید.

اولین توصیه اینکه سعی کنید خانواده‌ای را که دارای فرزند استثنایی هستند پیدا کرده و از آنها کمک و راهنمایی بگیرید.

توصیه دوم اینکه با همسر، خانواده و وابستگان نزدیک و مهم خود در این مورد صحبت کنید. اکثراً دیده می‌شود که والدین در

مورد احساسات خود راجع به مشکلات فرزندانشان صحبت نمی‌کنند. گاهی یکی از والدین نگران است که نمی‌تواند منبع

تسکین و یا قدرتی برای همسرش باشد. هرچه پدر و مادر در مواقع حساس مانند مواجه با مشکلات فرزندان خود با یکدیگر

صحبت کنند، بهتر می‌توانند روحیة یکدیگر را تقویت کرده و هر دو از قدرت بیشتری برخوردار شوند. البته باید توجه داشت که هر

یک از والدین ممکن است نقطه نظرات مخصوص به خود را داشته باشد و آنچه که یکی از طرفین حس کرده و یا به آن عکس

العمل نشان داده ضرورتاً نباید مانند همسرش باشد. سعی کنید احساسات خود را برای همسرتان توضیح دهید، سعی کنید در

مواردی که مشاهدات شما یکسان نیست یکدیگر را درک کنید.

اگر فرزندان دیگری در خانواده هستند، با آنها هم صحبت کنید و از احتیاجات آنها هم آگاه شوید. اگر در موقعیتی قرار دارید که

قادر به صحبت کردن با آنها و جواب دادن به احتیاجات روحی آنها نیستید، فرد یا افراد دیگری از فامیل را که قادر به برقراری یک

رابطة خوب با فرزندانتان هستند انتخاب کنید که آنها این ارتباط لازم را برقرار کنند. با افراد دیگری که در زندگی شما نقش مهمی

دارند، مانند یک دوست خوب و یا حتی والدین خودتان صحبت کنید. پدر و مادرهایی که با چنین بحرانی مواجه می‌شوند گرایش

زیادی به انزوا طلبی پیدا کرده و معمولاً دوست ندارند که در مورد مشکلشان با دیگران صحبت کنند. اما داشتن دوستان قابل

اعتمادی که بتوانند بار سنگین روحی شما را سبک کنند بسیار سودمند می‌باشد.

توصیة سوم اینکه بیشتر بر جنبه‌های مثبت زندگی خود تکیه کنید. هر فردی ممکن است با مراجعه به افراد مختلف بتواند قوای

مثبت خود را افزایش بخشد. یک نفر با رفتن نزدیک فرد روحانی، دیگری با دیدار و صحبت با یک دوست و فرد دیگر با مراجعه به

مشاور خانوادگی. اگر هر کدام از این افراد قبلاً در زندگی باعث تسکین روحی برای شما بوده‌اند، به آنها مراجعه کنید و حتی

شاید لازم باشد که منابع جدیدی برای خود بیابید. یک مشاور بسیار مجرب دستورالعملی برای زندگی در موارد بحرانی به من

داد: ” هر روز صبح که برمی‌خیزی و خود را در قبال وضعیتی که داری ناتوان احساس می‌کنی، مشکلت را به درگاه خداوند ببر،

چه که او را می‌شناسی و درک می‌کنی، پس آنگاه روزت را آغاز کن.” هر وقت دچار احساسات دردناک و غم انگیز شدید، باید با

یک نفر تماس بگیرید. می‌توانید به کسی تلفن کنید، نامه بنویسید و یا حتی وسیله‌ای پیدا کنید و به منزل آن شخص معین رفته

و حتماً با او در مورد درد خود صحبت کنید. دردی که در موردش صحبت شود مانند آن است که تقسیم شود و سنگینی آن هرگز

به اندازه تحمل آن به تنهایی نخواهد بود. گاهی مشاوره های روانپزشکی تجویز می‌شود و اگر این در مورد شما صدق می کند،

این راه کمک را به روی خود نبندید.

توصیه چهارم آنکه هر روز را برای همان روز زندگی کنید. ترس و نگرانی از آینده می تواند انسان را فلج کند. اگر شما جملاتی

مانند: ” بعد چه خواهد شد؟ ” و یا ” چطور خواهد شد اگر . . . ” را در مورد آینده کنار بگذارید، می توانید واقعیت روز را در نظر

گرفته و سعی در برطرف کردن مشکلات همان روز کنید. با اینکه باورش مشکل به نظر می‌رسد، اما هر روزه اتفاقات خوبی هم

می‌افتد که باعث دلخوشی انسان می‌شود و نگرانی در مورد آینده فقط قوای محدود انسان را تحلیل می‌برد. سعی کنید که هر

روز را برای خود آن روز زندگی کنید و از خوبی هایش لذت ببرید.

توصیه دیگر آنکه اصطلاحات مربوط به مسائل فرزندتان را یاد بگیرید. اگر کسی در مورد فرزندتان اصطلاح خاصی را بکار برد که

شما معنی آنرا نمی‌فهمید، خجالت نکشید و معنی آنرا بپرسید. حتی صحبت طرف را قطع کنید و در مورد معنی آن اصطلاح

خاص سؤال کنید و توضیح کافی بگیرید.

ششمین توصیه اینکه تا می‌توانید در رابطه با مشکل فرزندتان اطلاعات جمع‌آوری کنید. بعضی از والدین اطلاعات زیادی جمع

می‌کنند و بعضی دیگر نسبت به این موضوع بی‌توجه می مانند. نکتة مهم این است که شما در پی اطلاعات صحیح و دقیق

باشید. از سؤال کردن نترسید زیرا این اولین قدم به سوی درک بیشتر از موقعیت فرزندتان می‌باشد. یادگیری نحوة جمع‌آوری

اطلاعات می‌تواند در آینده خیلی برای شما مفید باشد. یک روش خوب اینست که قبل از رفتن پیش پزشک و یا قبل از رفتن به

جلسه‌ای سوالات خود را روی صفحه بنویسید و در ضمن صحبت در نزد پزشک و یا در جلسه هم اگر سؤالات دیگری برایتان

مطرح شد، آنها را هم روی کاغذ بیاورید. به این ترتیب هیچ سؤالی را فراموش نخواهید کرد و برای تمام سئوالاتتان هم می‌توانید

جوابی بگیرید. بخاطر داشته باشید که گزارشهای تشخیص بیماری، گزارش پیشرفت مداوا و گزارش ارزیابی‌ها را بخواهید و

نگهداری کنید. تمام اوراق مربوط به کودک را که از طرف پزشک، معلم و یا تراپیست به شما داده شده است مرتب نگه دارید.

برای اینکار می‌توانید از یک کلاسور استفاده کنید. این اطلاعات و اوراق در آینده می‌توانند برای کودک شما بسیار مفید باشند.

اگر شما ذاتاً آدم مرتبی نیستید، حداقل همة اوراق را در یک جعبة مخصوص نگه‌دارید که در موقع لزوم به آنها دسترسی داشته

باشید.

توصیه دیگر اینکه نترسید و خجالت نکشید. بسیاری از والدین در برابر افراد متخصص مانند پزشک، معلم و یا متخصصین دیگر

احساس کفایت لازم برای پرسش و تحقیق در مورد وضعیت فرزندشان را نمی‌کنند. شما نباید برای گرفتن اطلاعات از آنها

عذرخواهی کنید و احساس کنید که با سؤالات خود مزاحم آنها شده‌اید. یادتان باشد که مسأله فرزند شما مطرح می‌باشد و

موقعیت او تأثیر زیادی در زندگی ‌شما و خود او دارد. بنابراین مهم است که در حد امکان در مورد موقعیت خود و فرزندتان بدانید.

از بروز احساسات خود وحشت نداشته باشید. خیلی از والدین مخصوصاً پدرها از بروز احساسات خود جلوگیری می‌کنند زیرا

عقیده دارند که نشان دادن عواطف دلیل بر ضعف آن‌هاست. قویترین پدرانی که دارای کودکان استثنائی هستند آنهایی هستند

که از بروز احساسات و عواطفشان ترس و شرم ندارند.

یاد بگیرید که با عصبانیت و تلخکامی های خود که بطور طبیعی به شما دست می‌دهند روبرو شوید. اگر خوب دقت کنید متوجه

می شوید که به علت استثنائی بودن فرزندتان باید تجدید نظر کلی در آرزوهای خود برای این کودک کرده و این مسأله خود می

تواند باعث عصبانیت و تلخکامی در شما بشود. شما باید یاد بگیرید که با آنها کنار بیایید و حتی اگر لازم باشد از متخصصین در

این زمینه کمک بگیرید. با اینکه تجسم آیندة بهتر در این مرحله برای شما مشکل است، ولی بدانید که روزی خواهد آمد که

زندگی شما بهتر خواهد شد و روزی خواهد آمد که شما با دید مثبت به زندگی نگاه کنید. با تشخیص احساسات منفی خود،

بهتر می‌توانید خود را برای مبارزات آتی تجهیز کنید و دیگر مرارت و عصبانیت، از نیرو و قدرت ابتکار شما نمی‌کاهد.

به هر چیزی از دید مثبت نگاه کنید. تمرکز بر جنبه‌های مثبت ، ارزش نکات منفی را کم کرده و انسان می‌تواند راحت‌تر با زندگی

کنار بیاید. روحیة مثبت یکی از باارزش‌ترین سلاحها در مواجهه با مشکلات است. بدانید که همیشه نکتة مثبتی در مورد هر

آن‌چه که اتفاق می‌افتد وجود دارد. مثلاً خانمی گفته است که: “در ضمن تشخیص استثنایی بودن فرزندم، به من گفتند که این

بچه از سلامتی جسمی فوق‌العاده‌ای برخوردار است. هنوز هم او بچة بسیار سالمی است و نداشتن مشکل جسمانی او

نعمتی برای من محسوب شده است.”

همیشه واقع بین باشید. واقع بین بودن و در تماس دائمی بودن با واقعیت، یعنی پذیرش زندگی آنطور که هست. یعنی

تشخیص اینکه بعضی چیزها را در زندگی می توان تغییر داد و بعضی دیگر قابل تغییر نیستند. کار مهم در زندگی همة ما اینست

که یاد بگیریم چه چیزهایی را ما می‌توانیم تغییر دهیم و بعد تمام سعی خود را در این راه بکار بگیریم.

یادتان باشد که زمان در دست شماست. زمان مرهم خیلی از زخمهاست، البته این بدان معنا نیست که تربیت کردن و زندگی

کردن با یک کودک استثنایی کار آسانیست. اما به مرور زمان با انجام اقدامات مختلف می‌توان بار این مشکل را سبک‌تر کرد.

برای فرزند خود برنامه‌ریزی کنید، با استفاده از کلاسهای مختلف آموزشی، ورزشی و تفریحی می‌توانید مقداری از وقت کودک

خود را پر کنید. اینکار هم برای کودک مفید است و هم به والدین فرصتی می‌دهد که در این فاصله به کارهای ضروری خود

بپردازند. حتی در خانه هم می توان به طرق مختلف برنامه‌هایی برای کودکان ترتیب داد که در ساعات بخصوصی سرگرم باشند

و بیشتر موجبات آسایش پدر و مادر فراهم آید.به این امید که این چندتوصیه به والدین کودکان استثنایی برای شما مفید باشد.


zeaq4daqudth.jpeg
21/دسامبر/2024

باور های درست و غلط در باره افسردگی

همیشه باور های غلط غم و اندوه همواره در بین مردم وجود داشته است و جنبه فرهنگی در یادگیری این باورها معمولا بسیار مهم است و تاثیرات خود را می‌گذارد اما متاسفانه این باورها نه تنها به روند بهبودی و التیام یافتن شما از رنج عاطفی ناشی از فقدان کمکی نمی‌کند بلکه باعث مزمن شدن غم و اندوه می‌شود و بازگشت به روند عادی زندگی‌تان را با تاخیر مواجه می‌سازد. در اینجا به تعدادی از باور های درست و غلط در باره افسردگی اشاره میکنیم.

باور های درست و غلط در باره افسردگی

1. غلبه کار شدید بر افسردگی

افسردگی در مقطعی از زندگی حدود یک ششم از افراد تاثیر می گذارد، از اینرو راه حل های بومی و نیمه واقعی فراوانی در مورد این بیماری همگانی وجود دارد. یکی از عقاید چنین است : خودتان را درگیر کار کنید و احساس بهتری داشته باشید. برای نیمی از افسردگی ها ممکن است براستی کمک کننده باشد، اما افسردگی جانور متفاوتی است. پرکاری در واقع می تواند نشانه ای از افسردگی بالینی باشد، به خصوص در مردان.

2. این یک بیماری واقعی نیست

افسردگی یک بیماری جدی پزشکی و عامل عمده ناتوانی در بزرگسالان آمریکایی است. اما هنوز با یک غم و اندوه معمولی اشتباه گرفته میشود. شواهد بیولوژیکی این بیماری را می توان در اسکن مغز دید که نشان دهنده غیر طبیعی بودن سطح فعالیت است. مواد شیمیایی مهم مغز، که سیگنال های بین اعصاب را حمل میکند نیز به نظر می رسد در افراد افسرده، خارج از تعادل باشد.

3. حقیقت : مردان زیر رادار پرواز میکنند

ممکن است معشوقه و حتی دکتر، پی به افسردگی یک مرد نبرند. دلیلش این است که مردان کمتر از زنان، در مورد احساسات خود صحبت میکنند — و بعضی از مردان افسرده، غمگین و ناراحت به نظر نمی رسند. در عوض ، مردان ممکن است تحریک پذیر ، خشمگین ، و یا بی قرار باشند. حتی ممکن است با برخی افراد، درگیر شوند. بعضی از مردان سعی میکنند تا از طریق رفتار بی پروا ، مشروب ، یا مواد مخدر، با افسردگی کنار بیایند.

4. افسردگی فقط خود- دلسوزی است

فرهنگ ما، قدرت اراده و توان روانی را تشویق میکند و به کسی که به پشت افتاده و ناله میکند به سرعت برچسب میزند. اما افرادی که افسردگی بالینی دارند، تنبل نیستند و یا به سادگی برای خود دلسوزی نمیکنند. و نه توان آنرا دارند که افسردگی را دور کنند. افسردگی یک بیماری پزشکی است – یک مشکل بهداشتی که با تغییرات در مغز مرتبط است. مانند بیماری های دیگر، معمولا با درمان مناسب بهبود می یابد.

5. حقیقت : هر کسی می تواند افسرده شود

شاعر یا فوتبالیست ، خجالتی یا خوش مشرب ، هر کس با زمینه هر قومیتی میتواند دچار افسردگی شود. این بیماری در زنان دو باربر شایعتر از مردان است ، اما این احتمال وجود دارد که زنان بیشتر به دنبال کمک باشند. اغلب برای اولین بار در اواخر نوجوانی یا دهه 20 عمر مورد توجه قرار میگیرد، اما یک بخشی از آن می تواند در هر سنی بروز کند. اگرچه تجربه های شخصی می تواند محرک افسردگی یا بطور ناگهانی سبب بروز آن شود.

6. حقیقت : افسردگی میتواند به آرامی وارد شود

افسردگی می تواند به تدریج بروز کند، که تشخیص آن را نسبت به یک بیماری ناگهانی، سختر میکند. روز بد به یک روز کسل کننده تبدیل میشود و شما شروع میکنید به فرار از کار ، مدرسه ، و یا مناسبت های اجتماعی. به یک نوع از آن، dysthymia گفته می شود، می تواند برای سالها به عنوان یک بیماری دائمی و در سطح پائین باقی بماند– یک بی قراری بیصدا که مسیر زندگی و حرفه ای و روابط شما را تضعیف می کند. یا می تواند یک وضعیت شدید و عاجز کننده ای شود. با درمان آن، تسکین قابل توجهی در طول 4-6 هفته احساس میشود.

7.  برای ادامه زندگی از دارو کمک بگیرید

با وجود پچ پچ های موجود در مورد کتاب “”Prozac Nation ، دارو تنها ابزار مورد استفاده برای رفع افسردگی است. و درخواست کمک به این معنا نیست که برای استفاده از داروهای تجویزی، تحت فشار خواهید بود. در واقع ، مطالعات نشان می دهد که “گفتار” درمانی مانند داروها، برای افسردگی خفیف تا متوسط کارائی دارد. حتی اگر شما مجبور باشید از داروهای ضد افسردگی استفاده کنید، احتمالا برای تمام طول زندگی نخواهد بود. دکتر شما کمک خواهد کرد که تا در زمان مناسبی داروهایتان را متوقف کنید.

8.  افراد افسرده زیاد گریه میکنند

نه همیشه. بعضی از مردم هنگامیکه افسرده هستند، گریه نمی کنند و یا حتی عمل خیلی اندوهناکی انجام نمی دهند. در عوض آنها از لحاظ احساسی “تهی بودن” و ممکن است احساس بی ارزش و یا بی فایده بودن داشته باشند. حتی بدون علائم شدید ، افسردگی درمان نشده، مانع از زندگی پویا برای رسیدن به کمال و باعث خساراتی در خانواده میشود.

9. حقیقت : تاریخچه خانواده سرنوشت نیست

اگر افسردگی در شجره نامه شما وجود داشته باشد، امکان بالایی برای خطر ابتلا وجود دارد. اما این بدان معنا نیست که شما حتما به این اختلال دچار خواهید شد. افرادی که دارای سابقه خانوادگی هستند، می توانند به علایم اولیه افسردگی پی ببرند و بی درنگ اقدامات مثبتی انجام دهند—اعم از کاهش استرس ، ورزش بیشتر ، مشاوره و یا سایر درمانهای حرفه ای.

10. افسردگی بخشی از پیری است

یکی از اکثر افراد مسن چالش های پیری بدون افسردگی را بسر میبرند. اما هنگامی که رخ دهد ، ممکن است نادیده گرفته شود. سالمندان ممکن است غم و اندوه خود را پنهان کنند و یا نشانه های مبهم و متفاوتی داشته باشند، مانند اینکه : غذاها دیگرطعم خوبی نداشته باشند، دردها افزایش پیدا کنند، یا تغییر در الگوی خواب بوجود بیاید. مشکلات پزشکی ممکن است باعث افسردگی در سالمندان شود و افسردگی می تواند روند بهبودی حمله قلبی و یا عمل جراحی را آهسته کند.

11. حقیقت : افسردگی از زوال عقل ناشی میشود

در بزرگسالان مسن تر ، افسردگی می تواند ریشه اصلی مشکلات حافظه ، گیجی ، و در برخی موارد هذیان باشد. مراقبین و پزشکان، ممکن است به اشتباه این مشکلات را نشانه های زوال عقل ، و یا کاهش حافظه وابسته به سن بدانند. انجام درمان در اکثر افراد مسن مبتلا به افسردگی، مشکلات را برطرف میکند. روان درمانی به خصوص برای کسانی که نمی توانند یا نمی خواهند دارو مصرف کنند، مفید است.

12.صحبت کردن کارها را بدتر میکند

هرگز به افراد توصیه نشده است با صحبت کردن در باره مشکلات، موضوع را کش ندهند. امروزه ، شواهدی وجود دارد که با بحث های هدایت شونده توسط یک متخصص می توان کارها را بهتر ساخت. انواع مختلف روان درمانی با پرداختن به الگوهای تفکر منفی ، احساسات ناخودآگاه ، یا مشکلات رابطه، به درمان افسردگی کمک میکند. قدم اول صحبت کردن با یک متخصص اعصاب و روان است.

13. حقیقت : افکار مثبت ممکن است کمک کند

نصیحت قدیمی “به نکات مثبت هر چیزی تکیه کن” تبدیل به یک عملی شده است که می تواند مشکل افسردگی را آسان کند. به آن درمان شناختی – رفتاری گفته میشود (CBT). مردم راههای جدید تفکر و رفتار را یاد میگیرند. رفتار و خیالات منفی شناسایی و افکار خوش بینانه و خلق و خوی مثبت جایگزین میشود. استفاده تنها از CBT، یا بهمراه دارو میتواند برای بسیاری از مردم کارائی داشته باشد.

14.  ناخشنودی نوجوانان از روی سرشت

اگر چه بسیاری از نوجوانان بی حوصله و اهل بحث و جدل هستند ، و توسط فیلم “نیمه پنهان” اغوا میشوند، غصه داربودن یا تحریک پذیری طولانی برای نوجوانان طبیعی نیست. هنگامی که ناخشنودی بیش از دو هفته طول می کشد ، ممکن است نشانه افسردگی باشد — که در حدود یک نفر از هر 11 نوجوانان دچار میشوند. علائم دیگری که ممکن است نوجوان نیاز به کمک داشته باشد عبارتند از : غمگینی یا تحریک پذیری مداوم حتی با دوستان ، نداشتن هیچ لذتی از فعالیت های مورد علاقه ، یا افت ناگهانی در نمرات.

15. حقیقت : ورزش پزشک خوبی است

اکنون مطالعات خیلی خوب نشان می دهد که ورزش منظم و نسبتا شدید می تواند علائم افسردگی را بهبود ببخشد و مانند برخی از داروها، برای افراد مبتلا به افسردگی خفیف تا متوسط موثر باشد. یکی دیگر از تقویت کننده خلق و خوی، ورزش کردن با یک گروه یا یک دوست خوب است که به حمایت های اجتماعی او افزوده میشود.

16. درمان افسردگی سخت است

حقیقت اینست که بسیاری از افرادی که اقدام به برطرف کردن افسردگی میکنند، موفق میشوند. در یک مطالعه بزرگ توسط موسسه ملی بهداشت روان ، نشانه های افسردگی 70 ٪ از مردم از طریق مصرف دارو از بین میرود — اگرچه نه همیشه با یک بار مصرف دارو. مطالعات دیگری نشان می دهد که ادغام مصرف دارو و گفتار درمانی، حتی بیشتر موثر است.

17. حقیقت : افسردگی همیشگی نیست

برخی از وقایع زندگی باعث ناراحتی یا ناامیدی میشود ، اما منجر به افسردگی بالینی نمی شود. غم و اندوه پس از مرگ ، طلاق ، از دست دادن شغل ، یا تشخیص یک بیماری جدی طبیعی است. یکی از نشانه های نیاز به درمان : غم مستمر هر روزه، در بیشتر اوقات روز. وقتی افراد بطور منطقی سختی های دوران را پشت سر میگذارند، معمولا می توانند آشفته و یا برای مدت زمان کوتاهی شاد شوند.

18. حقیقت : امید به روزهای بهتر واقعیت دارد

در اعماق افسردگی ، ممکن است مردم فکر کنند که هیچ امیدی برای زندگی بهتر وجود ندارد. این ناامیدی بخشی از بیماری است، نه یک حقیقت. با درمان ، به تدریج تفکر مثبت جایگزین افکار منفی میشود. همزمان با پیشرفت خلق افسرده، خواب و اشتها معمولا افزایش میابد. و افرادی که برای گفتار درمانی به یک مشاور مراجعه میکنند، ممکن است مهارت مقابله ای بهتری در برابر تنشهای زمین گیر کننده زندگی و درمورد باور های درست و غلط در باره افسردگی بیشتر اطلاعات کسب میکنند.


Body-deformity-disorder-large-banooyeshahr-1-1200x646.jpg
21/دسامبر/2024

وسواس بدشکلی

دانشمندان آمریکایی دریافتند عملکرد نادرست برخی از فرایندهای مغزی در دیدن چهره موجب وسواس زشت

بودن در افرادی می‌شود که از بیماری “بد ریخت هراسی” یا وسواس بدشکلی رنج می‌برند.

حدود دو درصد از مردم دنیا از بیماری “اختلال بد ریختی بدنی” و یا “بد ریخت هراسی” رنج می‌برند. این افراد

زمانی که در مقابل آینه می‌ایستند خود را بسیار زشت و بد ریخت می‌بینند و به تدریج نسبت به اینکه در آینه نگاه

کنند دچار وسواس و ترس می‌شوند. حدود یک چهارم از افراد مبتلا به این بیماری در اثر رنجی که از دیدن چهره

خود در آینه می‌برند اقدام به خودکشی می‌کنند. بسیاری دیگر از آنها نیز تصور می‌کنند که واقعا در چهره و بدن

دچار نقص هستند و بنابراین بارها تحت عمل جراحی زیبایی قرار می‌گیرند اما هرگز احساس خوبی از چهره خود

ندارند. migna.ir

اکنون گروهی از محققان مدرسه پزشکی دانشگاه لس آنجلس کشف کردند که مغز این بیماران تصور چهره آنها را

به روشی غیرواقعی پردازش می‌کند. فعالیت مغز این افراد هم در مراکز بصری و هم در سیستم جسم مخطط در

لب پیشانی تغییر کرده است. این محققان کشف کردند که مورد اشتباهی در مغز این افراد وجود دارد که می‌تواند

دلیل این باشد که این افراد خود را زشت ببینند.

مغز

17 فرد “بد ریخت هراس” و 17 فرد سالم برای درک بهتر این موضوع با کمک رزونانس مغناطیسی مورد بررسی

قرار گرفتند درحالی که تمام این افراد به عکسی از چهره خود و یا عکس یک هنرپیشه معروف نگاه می‌کردند. به

این ترتیب این دانشمندان مشاهده کردند که در مغز “بدریخت هراس ها” فضاهای مختلف نورونی لب پیشانی به

روشی ناهنجار و غیرعادی روشن می‌شوند. نتایج این تحقیقات می‌تواند به درک بهتر اینکه آیا این اختلال ذاتی و یا

اکتسابی است کمک کند.

اینکه یک فرد تصورخوبی از ظاهر خود نداشته باشد، گاهی به حدی شدید می‌شود که روان‌پزشکان به آن «اختلال

بدشکلی بدنی» می‌گویند. تعجب نکنید این عنوان موضوعی حیرت‌آور و تازه نیست بلکه یک جور بیماری است که

بسیاری را درگیر کرده که حتی خودشان هم از ابتلا به آن بی‌خبرند.


index.jpg
21/دسامبر/2024

آیا مطیع و زود باورید

آیا مطیع و زود باورید ؟ که با خـوش خیالی اجـازه مـی دهید دیگران به آسانی از شما بـهره کشـی کـنـند؟ اگـر دوستـان یـا همکارانتان به عنوان فـردی میـانـجی گـر یـا فـردی کـه هـیـچ وقـت بـرای کسـی مشـکل یـا ناراحتی ایجاد نمی کند یا هیچ وقت به کسی “نـه” نمی گوید شما را می شناسند، شاید دیگر زمانش رسیده باشد که تغییر کنید.

ببـیـنید وقـتـی شخـصـی در کـار مهمی که مشغول انجام دادنـش هسـتـید وقفه ایجاد می کند یا وقتی بعد از مدت زیــادی که در صف ایستاده اید، از عقب آمده و غذای خود را سـفـارش مـی دهـد، چــه واکنشی دارید. ممکن است بـگویـیـد کـه این چیزها باعث رنجش شما نمی شود، اما شـاید این فقط برای حفظ ظاهر باشد. و این محرومیت ها روی سلامتیتان تاثیر بد بگذارد، بدون اینکه خودتان متوجه باشید.
تصور کنید که هر سال مسئولیت ترتیب دادن به کارهای استخر به گردن شما می افتد. در ظاهر کار ساده ای به نظر می آید، اما اگر با خود فکر کنید که با این کار به دیگران اجازه می دهید که از شما سوء استفاده کنند، از این کار متنفر خواهید شد. در مورد کارتان چه؟  مدیران شرکت ها همیشه روی کار گروهی و مشارکت کردن در کارها تاکید دارند، اما در آخر این خودشان هستند که باید تصمیمات را بگیرند. تردید را کنار گذاشته و مسئولیتی را بر عهده بگیرید.
خیلی خوب است که در نظر دیگران انسان خوبی باشیم، اما اگر ایجاد این تصویر در ذهن دیگران به از دست دادن اعتماد به نفس، سلامت جسمی، اهداف کاری و موفقیت روابط خصوصی زندگیتان می انجامد، باید تغییر کنید.
با اعمالتان به بقیه نشان می دهید که با شما چطور رفتار کنند. در اینجا می خواهیم نکاتی را بیان کنیم که به شما کمک می کند که از قالب فردی مطیع و زودباور بیرون بیایید.

اهدافتان را بشناسید

ممکن است اصلاً دلتان نخواهد که فردی مطیع و زودباور باشید، اما به این رفتار عادت کرده اید و نمی دانید که در زندگی به دنبال چه هستید.
سعی کنید قطعیت بیشتری در رفتارها و اعمالتان داشته باشید تا بتوانید کارهای زیر را انجام دهید:
حقوق خود را شناخته و اجازه ندهید دیگران سوارتان شوند.
احترام خود را دوباره به دست آورید و اجازه ندهید دیگران از شما سوء استفاده کنند.
دید دیگران را در مورد خودتان از فردی ضعیف به فردی قاطع تبدیل کنید.
اعتماد به نفس و حس غرور را در خود تقویت کنید.
حال که اهدافتان را می دانید، زمانش رسیده است که آنها را به انجام برسانید. این 7 قدم به شما کمک می کند از فردی که دیگران سوارش می شوند به فردی قاطع که روی پاهای خود ایستاده است تبدیل شوید.

1- افکارتان را بیان کنید

به احساساتتان توجه داشته باشید. اگر می بینید که چیزی اذیتتان می کند یا فکر می کنید اشتباهی انجام داده اید، بهترین کار این است که همان موقع در موردش صحبت کنید. البته این به کمی تمرین نیاز دارد.
اگر همان موقع فرصت را از دست دادید و نتوانستید صحبت کنید، بعدها در موقعیتی مناسب باز این مسئله را به میان بکشید.
قرار ملاقاتی با همکارتان گذاشته و با او در مورد کم کاری هایش صحبت کنید. به نامزدتان بگویید که وقتی آن شب سر میز شام در مورد زندگی عشقی خود صحبت می کرد، از دستش دلخور شده اید. شما نیاز دارید که صحبت کنید. همه این مسائل را با آرامش مطرح کنید، بدون اینکه بخواهید به آنها تهمت بزنید، و کم کم فشار خودتان نیز کاهش پیدا می کند و رفتار دیگران نیز با شما تغییر
خواهد کرد.

2-  سازگار و موافق بودن را کنار بگذارید

هر چقدر هم که تلاش کنید، باز موفق نخواهید شد که همیشه، همه را راضی کنید. وقتی بی میلی و نا رضایتی شما در خدشه دار کردن عواطف و احساسات دیگران باعث می شود که سلامتی خودتان به خطر بیافتد، وقتش رسیده است که کمی هم به خودتان توجه کنید و مطیع و زود باور نباشید.
اگر دوست دخترتان سر مسائل احمقانه دعوا راه می اندازد و شما هم برای جلوگیری از دعوا معذرت خواهی می کنید و حق را به او می دهید، ممکن است او اصلاً از این رفتارهای شما خوشش نیاید و بخواهد که تغییرتان دهد تا بتوانید شما هم روی حق خودتان پافشاری کنید. افکار و عقایدتان را به زبان بیاورید و هر از چند گاهی هم به دیگران “نه ” بگویید. اگر رابطه تان ارزش داشته باشد، او نه برای مطیع و بی عرضه بودنتان، بلکه برای اعتماد به نفس و قطعیتتان به شما احترام خواهد گذاشت.

3-  برای گرفتن حقتان مبارزه کنید

قطعیت تازه به دست آمده تان را در مقابل افراد خطرناک تمرین نکنید، چون در این حالت ضربه شدیدتری خواهید خورد. همیشه برای “نه” گفتن به رئیستان خوب فکر کنید، چون ممکن است به قیمت از دست دادن شغلتان تمام شود. در مقابل افرادی که از نظر روانی حالت عادی ندارند هم بسیار محتاط باشید.
اگر همسرتان همیشه ماشین خوب را بر می دارد و شما باید با ماشین قدیمیتان بیرون روید، سعی کنید این موضوع را با او در میان گذاشته و مصالحه کنید. اجازه ندهید که مسائل ساده اینچنینی به دعوا و مشاجره اعصاب خورد کن تبدیل شود.

4-  از کارهای کوچک شروع کنید

آسان تر خواهد بود تا برای به دست آوردن حقتان با غریبه ها شروع کنید، چون دوستان و افراد خانواده شما را با روحیه ای ضعیف می شناسند.
شما که همیشه عادت داشته اید که نیازهای خود را در آخرین مرحله قرار دهید، وقتش رسیده است که با این تفکر مبارزه کنید. اگر پزشکتان قصد دارد که آزمایشاتی رویتان انجام دهد، از او ضرورت این کار را سوال کنید. و بدون اینکه کاملاً از عواقب و نتایج یک کار درمانی آگاه نشده اید، آن
را نپذیرید.

5-  ثبات قدم داشته باشید

در مواجهاتتان، همیشه دوست دارید که عکس العملی متعادل و قاطع داشته باشید. به طور واضح خواسته ها، نیازها و انتظاراتتان را بیان کنید. باید یک الگوی رفتاری جدید برای خود ایجاد کنید تا مردم نیز رفتارشان را با شما تتغییر دهند. اگر آنها سعی در چاپلوسی و تملق گفتن شما را دارند، اسیر دست حرفهایشان نشوید.
اگر هم اتاقیتان همیشه دوستانش را به خانه دعوت می کند به صورتی که شما احساس می کنید که در خانه خودتان یک مهمان هستید، این موضوع را با او مطرح کرده و از حق خود دفاع کنید. اگر شما افکار و احساساتتان را با دیگران در میان نگذارید، نمی توانید انتظار داشته باشید که آنها رفتارشان را با شما تغییر دهند.

6-  استوار اما در عین حال قابل انعطاف باشید

ترک کردن رفتارهای گذشته تان یک شبه مقدور نیست. باید مداوماً این مسائل را به خود گوشزد کنید تا بتوانید راهتان را عوض کنید. افراد دور و برتان خواهند دید که شما به طور ناگهانی طریقه زندگیتان را تغییر داده اید. اگر چه مدت زیادی بوده که به این مسائل فکر می کرده اید، اما هیچگاه سعی نکرده اید که آنها را بیان کنید. اجازه ندهید که تعجب آنها از این تغییر ناگهانی شما را از رسیدن به اهدافتان باز دارد. وقتی مدت مدیدی سر قرار برای دوست دخترتان منتظر می مانید، از این مسئله به راحتی نگذرید، با او مطرح کنید تا او یاد بگیرد که برای وقت شما ارزش قائل شود.
به یاد داشته باشید که علاوه بر تغییر خودتان، شما باید رفتار دیگران را نیز با خودتان تغییر دهید. این کار ساده ای نیست اما اگر به اهمیتی که این مسئله برای سلامتی روحی و جسمیتان دارد توجه کنید، خواهید دید که ارزشش را دارد.

7-  محیط اطرافتان را تغییر دهید

به عنوان قدم آخر، سعی کنید که دوستان و اطرافیانتان را تغییر دهید، به روابط ناسالمتان پایان داده و کار جدیدی پیدا کنید.
اگر می بینید که اطرافیانتان نمی خواهند این تغییر شما را قبول کنند چون همیشه شما را به عنوان فردی مطیع و ضعیف می شناخته اند، این رابطه ارزش ادامه دادن ندارد.
وقتی با افراد تازه ای روبه رو می شوید، همه چیز را از نو شروع کنید. حال که از تفاوت بین فردی مطیع و فردی قاطع آگاه شدهاید، می توانید روابط بهتر و سالمتری ایجاد کنید.

به خودتان هم فکر کنید

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر قبول کنید که برای همیشه فردی مطیع باشید، هیچگاه کسی شما را جدی تلقی نخواهد کرد. هنوز هم می توانید دوستی مهربان و همکاری دلسوز باقی بمانید. اما فقط به یاد داشته باشید که خودتان نباید فراموش شوید.
معمولاً انسانها احساسشان نسبت به خود را واقعیت تلقی می کنند. اما وقتی متوجه می شوند که بین آن واقعیت و احساس دیگران نسبت به آنها همخوانی نیست، باعث روشن شدن  و گاهاً رنجش آنها میشود.
این ناهمخوانی و عدم توافق بی ضرر نیست—می تواند باعث بیشتر شدن عادت های اشتباه و ناقص شما شود، تشخیص خصوصیات شخصیتی زیان بخش را آسان میکند، و باعث می شود تا احساس منفی دیگران نسبت به فرد افزایش یابد.
برای تطبیق دادن این شکاف و یکجور کردن آن احساسات اشتباه با واقعیت، شما باید بتوانید رفتار ناشی شده مردم از احساسشان نسبت به شما را تشخیص دهید. باید بتوانید احساس خودتان را زیر میکروسکوپ ببرید و اگر دیدید احساس اشتباه دیگران در مورد شما تا اندازه ای صحت دارد، اقدام کنید.
وقتی اینکار انجام گرفت، باید برای از بین بردن این شکاف و فاصله قدم بردارید و به
دیگران خودِ واقعیتان را نشان دهید.

آنطور که دیگران شما را میبینند

وقتی چانه تان را بالا نگاه دارید و راه بروید، خودتان را روی صندلی کافه بیندازید و با یک نخ مسخره در دستتان بازی کنید، 6 انگشتر در یک انگشت بیندازید، یا در آنِ واحد چندین کار انجام دهید یا هیچ کاری
انجام ندهید؛ هر کاری که انجام دهید در احساس دیگران نسبت به شما تاثیر گذار خواهد بود. مردم معمولاً برحسب دیدگاه و تجربه خودشان و گاهی کاملاً مستقل از شما، در موردتان قضاوت می کنند. چه درست چه غلط، آنها رفتارها، عملکردها، زبان بدن، مکالمات لفظی، و حتی صورت ظاهری شما را به آنچه خود استنباط میکنند، ترجمه می نمایند.

عملکردهای شما

اگر برای راهنمایی و مشاوره همیشه فقط دنبال یک نفر خاص باشید، دیگران تصور خواهند کرد که اعتمادی به سایرین ندارید.
اگر ماشینی زیبا داشته باشید، برخی تصور خواهند کرد فردی متکبر و اصراف گر هستید. اگر در نمایشگاه های هنری و اپراها شرکت کنید، و تلاش کنید تا دیگران این مسئله را بفهمند، به نظر آنها فردی ظاهرساز و دورو تلقی خواهید شد.

زبان بدن شما

اگر در میتینگ ها و جلسات قوز کرده و سر خود را پایین بگیرید، رئیستان تصور خوهد کرد که حوصله تان سر رفته است و توجهی به جلسه ندارید. اگر در مکالمه ی خود با پدرِ دوست نامزدتان، از نگاه کردن در چشمان او تفره بروید، او تصور خواهد کرد که فردی حیله گر هستید و چیزی را پنهان می کنید. درکافه های شلوغ ممکن است به خانمی نزدیک شده و به حرفهای او گوش بدهید، اما او تصور خواهد کرد که به حریم خصوصی او تجاوز کرده اید و فردی غیر قابل تحمل هستید.

مکالمات کلامی شما

اگر هنگام سخنرانی مداوم از صداهای “آه” یا “اوم” استفاده کنید، دیگران تصور خواهند کرد فردی آشفته و درهم ریخته هستید. اگر عادت داشته باشید که با صدایی بلند صحبت کنید، دیگران فکر خواهند کرد که فردی مضر و در جستجوی توجه هستید. اگر در عروسی ها با ساقدوش زیبای عروس با کلماتی پنج و شش سیلابی صحبت کنید، او تصور خواهد کرد که فردی پرادعا و ناامید
هستید.

ظاهر شما

اگر برحسب تصادف یک روز صبح موهایتان را آرایش نکنید، یک همکار جدید تصور خواهد کرد که فردی تنبل و بی اعتنا هستید. اما اگر همیشه لباسهایی فاخر تن کنید، افراد تصور خواهند کرد که فردی پوچ، سست و خودپسند هستید.

آنطور که شما خودتان را میبینید

نقاط ضعف و قدرت خود را با یک انعکاس صادق تشخیص دهید. به آن دسته از نقاط ضعفتان که باعث از بین بردن نقاط قوتتان میشود، توجهی خاص مبذول دارید—این نقاط ضعف می توانند یکی از دلایل احساس نادرست دیگران درمورد شما باشد.
شما برای کارتان و محل کارتان ارزش زیادی قائل هستید، اما متاسفانه به میزان کافی نظافت خود را انجام نمی دهید. اگر کمی آشفته به نظر بیایید، مردم شما را فردی درهم ریخته و کثیف تلقی خواهندکرد.
شما احساس می کنید فردی آسان گیر هستید و جنبه ی انتقاد دارید؛ اما، وقتی کسی از شما انتقاد میکند، با ابروهای درهم کشیده، دست به سینه در جایتان می نشینید. البته ممکن است این فقط اول کار باشد و شما انتقاد را بپذیریدف اما مردم تصور خواهند کرد که فردی غیر قابل انعطاف، تدافعی و
ناسازگار هستید.
شما اعتماد به نفس خوبی دارید و فکر میکنید خوب از خودتان دفاع می کنید، اما نرم و ملایم سخن میگویید. چیزی که دیگران می بینند فردی خجالتی و خوددار است که از ترس جالت صحبت نمی کند.
شما از نظر بهداشتی و نظافت توجه زیادی به خود دارید اما از آنجا که عادت دارید صبح ها دیر از خواب بلند شوید، وقتی برای اصلاح ندارید و همچنین چون وقتی برای اتو زدن لباسی جدید ندارید، همان بلوز کهنه را بر تن می کنید. مردم لکه های روی لباستان را نشان تنبلی و بی احساسی و بی اعتنایی به خودتان و دیگران تلقی می کنند.

هماهنگ شدن احساس شما بادیگران

وقتی فهمیدید که احساس شما نسبت به خودتان تا چه اندازه با احساس دیگران نسبت به شما متفاوت است، باید تلاش کنید تا با کنترل تصویر خودتان، این فاصله و شکاف را پر کنید. باید بتوانید تا نقاط ضعفی را که باعث از بین بردن نقاط قوتتان می شود را نابود سازید.
تلاش کنید تا محل کارتان را مرتب و تمییز نگاه دارید تا احترام خود را برای سایرین، کارتان و خودتان نشان دهید.
با تعدیل کردن زبان بدنتان در مواجهه با انتقادهای دیگران، نشان دهید که فردی انتقاد پذیر و قابل انعطاف هستید.
اعتماد به نفستان را با صحبت کردن در مورد مسائلی که به آن علاقه دارید، نشان دهید.
عزت نفس خود را با ظاهرتان هماهنگ کنید.
اتو کردن لباسها را جزء برنامه آخر هفته ی خود بگذارید و شب ها قبل از اینکه به خواب بروید کار اصلاح صورتتان را انجام دهید.

خودِ واقعیتان را نشان دهید

البته نمی توانید امیدوار باشید تا همهی احساسات غلط و منفی دیگران نسبت به خودتان را از بین ببرید، و همیچگاه نباید برای راضی کردن دیگران، شان و مقام خودتان را پایین بیاورید.
منظور از هماهنگ کردن خودتان با نظر دیگران در رابطه با شما این نیست که سعی کنید آنچه آنها می خواهند باشید، منظور این است که خود واقعیتان را به آنها نشان دهید نه اینکه سعی کنید چیزی باشید که نیستید.
برای ایجاد باورهای مثبت باید دقیق تصمیم بگیرید که در آینده به کجا می خواهید برسید. هرچه در مورد نتیجه ای که می خواهید در آینده به دست آورید واضح تر تصمیم گیری کنید، برایتان آسان تر خواهد بود که عملکردها و رفتارهای خود را در کوتاه مدت تغییر دهید. و این درعوض به شما
اطمینان خواهد داد که در بلند مدت به آنچه میخواستید برسید.
وقتی خیلی دقیق تصمیم گرفتید که چه نوع آدمی می خواهید باشید، اولین گام بزرگ برای ایجاد باورهای جدید را برداشته اید.
برای ادغام باورهای جدیدتان با زندگیتان، باید برای خود مقرراتی تعیین کنید که در همه ی زمینه ها مثل آن فرد رفتار کنید. اگر شروع به رفتار کردن مثل آن فرد موفقی که دوست دارید بشوید کنید، به تدریج ارزشها، کیفیات و خصوصیات شخصیتی او را اتخاذ خواهید کرد و این خصوصیات کم کم جزء شخصیت شما خواهند شد.
اگر بتوانید هر روز و در همه ی موقعیت ها مثل آن فرد رفتار کنید، واکنشی زنجیره ای خواهد داشت. گرایشات و حالت هایتان تغییر خواهد کرد و مثبت تر خواهد شد. همین مسئله باعث ایجاد باورهایی نیرومندتر و مثبت تر خواهد شد. و این باورهایتان بعدها تاثیری مثبت بر روی ارزشهایتان خواهد
گذارد.
شما هیچ محدودیتی در توانایی هایتان ندارید، مگر آنهایی که خودتان به آن اعتقاد دارید. افراد موفق افرادی غیرعادی و خاص نیستند. هیچ فرقی با شما ندارند، تنها تفاوت آنها این است که باور دارند که قادر به انجام هر کاری هستند. شما خوب هستید. و از امروز به بعد خود را به بهترین شکل ممکن
بینید
و هیچ محدودیتی برای امکانات و توانایی هایتان قائل نشوید. وقتی چنین باور و اعتمادی را در خود ایجاد کردید، و برطبق باورهایتان رفتار کردید، آینده تان نیز نامحدود خواهد بود.

photo-1599999904650-eec3c4311622.jpg
21/دسامبر/2024

تاثیر داروهای ضدافسردگی

داروهای ضدافسردگی در هر بیمار افسرده‌ای موثر نیستند. برای بسیاری ازافراد دچار افسردگی ملایم، به نظر می‌رسد تاثیر داروهای ضدافسردگی قابل توجه نباشد.با این حال برای افراد دارای افسردگی شدید، داروهای ضدافسردگی اغلب تاثیر قابل‌توجهی در بهبود حال فرد دارد.

گرچه این داروها عموما بر افسردگی ملایم موثر نیستند، این امر به معنای آن نیست که این داروها هرگز کمک‌کننده نیستند.

افسردگی بر هر فردی به طور متفاوت اثر می‌گذارد. اگر یک داروی ضدافسردگی علائم شما را برطرف می‌کند، ممکن است گزینه خوبی برای درمان شما باشد. اگرافسردگی ملایمی دارید، و داروی ضدافسردگی باعث بهبود شما نشده است، بدون مشورت با دکتر آن را قطع نکنید.

در بسیاری از افراد مشاوره روانی یا روان‌درمانی ممکن است به همان اندازه مصرف دارو موثر باشد.

تغییرات سبک زندگی- مانند کاهش استرس و ورزش منظم- نیز ممکن است در بهبودیشما نقش داشته باشند. بسیاری از بیماران از ترکیبی از روش‌ها سود می‌برند.

اگر علائم و نشانه‌های افسردگی در شما ظاهر شده است، آنها را نادیدهنگیرید. حتی افسردگی ملایم ممکن است بر لذت بردن شما از زندگی، کارکرددرسی یا شغلی شما و رابطه شما با افراد دیگر اثر بگذارد.

با دکترتان در مورد گزینه‌های درمانی در دسترس مشورت کنید تا شیوه‌ای که برای شما بهتر از همه است مشخخص شود.


pexels-photo-4889819.jpeg
21/دسامبر/2024

پیش‌بینی وقوع خودکشی

خودکشی عمل یا رفتاری آگاهانه (عامدانه) است که انسان برای مردن انجام می‌دهد. اغلب خودکشی‌ها در اثر ناامیدی یا

قرارگیری در شرایط اختلال ذهنی مانند افسردگی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، اعتیاد به الکل یا مواد مخدرروی می‌دهند.

مشکل‌های مالی، اشکال‌ها در روابط اجتماعی و دیگر شرایط نامطلوب نقش مهمی در این باره دارند. ما برای پیش‌بینی وقوع

خودکشی به شما کمک میکنیم.

هر ساله بیش از یک میلیون انسان در جهان خودکشی می‌کنند. خودکشی یکی از علت‌های مهم مرگ در نوجوانان و جوانان زیر۳۵ سال است.میزان خودکشی در مردان بیش از زنان است بر اساس یک تخمین هر ساله حدود ۱۰ تا ۲۰ میلیون خودکشی

ناموفق وجود دارد

قضاوت در مورد خودکشی تحت تأثیر دیدگاه‌های فرهنگی مرتبط با موضوع‌های هستی‌گرایانه مانند دین، شرافت و معنای زندگی

است. در ادیان ابراهیمی خودکشی گناه (ضدیت با خدا) محسوب می‌شود، چون بنا به باور مذهبی، زندگی مقدس است.

برعکس در ژاپن در دورۀ سامورایی‌ها، خودکشی (هاراکیری)، به عنوان جبران شکست یا نوعی اعتراض، محترم شمرده

می‌شد. در قرن بیستم، خودکشی به صورت قربانی کردن خود، شکلی از اعتراض، و خودکشی کامیکازی و خودکشی انتحاری

شکلی از تاکتیک‌های نظامی یا تروریستی است. در مراسم خاکسپاری هندوها، بر اساس سنتی ساتی زن بیوه به خواست

خود یا تحت فشار اقوام شوهرش در مراسم سوزاندن جسد همسرش قربانی می‌شود

هم اکنون، خودکشی پزشکی (اوتانازی، یا حق مردن) یک موضوع اخلاقی بحث برانگیز در رابطه با کسانی است که همواره

بیمارند، درد بیش از حد دارند، یا کیفیت زندگی آنها در طی آسیب یا بیماری به پایین‌ترین حد خود رسیده است.

فدا کردن خود با هدف نجات دیگری و نه کشتن خود، در نظر دیگران خودکشی نیست، با این حال نظریۀ امیل دورکیم چنین

عملی را “خودکشی نوع دوستانه” می‌داند

خودکشی دهمین عامل مرگ در جهان استدر حدود یک میلیون نفر بطور سالانه بر اثر خودکشی می‌میرند بر اساس اطلاعات

سال ۲۰۰۷ خودکشی در سال ۲۰۰۷ با افزونی یافتن بر تعداد قتل تقریباً نزدیک به 2 به 1 و به عنوان یازدهمین عامل مرگ جلوتر

از بیماری‌های کبدی و پارکینسون قرار گرفت نرخ خودکشی در سراسر جهان، عمدتاً در کشورهای در حال توسعه، در پنجاه

سال اخیر ۶۰ درصد افزایش داشته است. مقدار نامتناسبی از خودکشی در جهان در قاره‌ی آسیا اتفاق می‌افتد، به طوری که در

حدود ۶۰ درصد کل خودکشی‌ها را در بر می‌گیرد. بر اساس گزارش WHOچین، هند و ژاپن د ر حدود ۴۰ درصد کل خودکشی‌های

جهان را شامل می‌شونددر آمریکا، نرخ خودکشی برای اولین بار در یک دهه رو به افزایش است. افزایش کلی میزان خودکشی

در بین سال‌های ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۵ به طور عمده مرتبط به افزایش خودکشی در بین سفید پوستان ۴۰ تا ۶۴ ساله است.

 جنسیت و خودکشی

در جهان غرب مردها به مقدار بیشتری از زن‌ها بوسیله‌ی خودکشی می‌میرند، در حالیکه زن‌ها به مقدار بیشتری اقدام به

خودکشی می‌کنند. بعضی از باورهای حرفه‌ای پزشکی معتقدند که ریشه‌ی این مسئله از این واقعیت منشأ می‌گیرد که مردان

بیشتر علاقمندند تا با وسایل مؤثر و خشونت‌آمیز به زندگی خود پایان دهند، در حالیکه زن‌ها به طور اولیه از روش‌های با شدت

کمتر مثل مصرف بیش از حد دارو استفاده می‌کنند. در بیشتر کشورها، خودکشی در اثر مصرف بیش از حد داروها در دو سوم

خودکشی‌های زنان و یک سوم خودکشی‌های مردان دیده می‌شود

الکل و مصرف دارو

درایالات متحده 16.5 درصد خودکشی‌ها مرتبط با الکل است.الکلی‌ها پنج تا بیست برابر بیشتر تمایل به خوکشی دارند. در

حالیکه سوء مصرف سایر داروها ریسک را 10 تا 20 بار افزایش می‌دهند. در حدود 15 درصد الکلی‌ها خودکشی می‌کنند و 33

درصدخودکشی‌هایی که در سن زیر 35 سال اتفاق می‌افتد مرتبط با سوء مصرف الکل یا سایر داروهاست. بالاتر از 50 درصد

خودکشی‌ها مرتبط با الکل و داروهاست. در جوانی سو مصرف الکل و داروها تا حد 70 درصد در خودکشی ها نقش دارد

نرخ ملی خودکشی به طور مشخصی بین کشورها و در بین نژادها و قوم‌ها در یک کشور متفاوت استبرای مثال در ایالات متحده

در نژاد سفید غیر لاتین (non-Hispanic Caucasians ) نزدیک به 2.5 برابر تمایل به خودکشی نسبت به نژاد افریقایی آمریکایی یا

اسپانیایی (African Americans or Hispanics)دارند در بریتانیا میزان خودکشی در دو قسمت مختلف کشور بسیار متفاوت

است. برای مثال در اسکاتلند میزان خودکشی دو برابر انگلستان است

آمار خودکشی در جهان

 

مؤسسه آمار Nationmaster براساس اطلاعات سازمان ملل متحدCIAو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه بیشترین آمار

خودکشی در بین افراد ۱۵ تا ۲۴ ساله را مربوط به کشورهای: نیوزلند با آمار ۲۶.۷ نفر در هر ۱۰۰٬۰۰۰ نفر در سال رتبه اول٬

فنلاند با ۲۲.۸ نفر رتبه دوم٬ سوئیس با ۱۷،۹ نفر رتبه سوم، کانادا با ۱۵ نفر رتبه چهارم و ایالات متحده با ۱۳.۷ نفر رتبه ششم

را دارا می‌باشند. منبع شورای بهداشت ملی آمریکا نیز خودکشی را ششمین عامل مرگ در این کشور اعلام کرده‌است

خودکشی در ایران

در ایران خودکشی به عنوان پنجمین علت سال‌های از دست رفته عمر رتبه بندی می‌شود و خودسوزی سومین رتبه سال‌های

از دست رفته عمر در بین زنان، پس از حوادث طبیعی مانند زلزله و سرطان پستان را به خود اختصاص داده است. شیوع

خودکشی حدود ۶٫۴۲ در هر ۱۰۰٬۰۰۰ نفر در سال در ایران بوده است. بر اساس داده‌های بدست آمده مربوط به سال ۱۳۸۲ از

مجموع ۴۲۶۷ مورد خودکشی در ایران، ۳۴٫۲٪ بوسیله به دار آویختن، ۲۷٪ بوسیله خودسوزی(که ۷۱٪ آن متعلق به زنان و با

متوسط سنّ ۲۹ سال است و میزان آن در بخش‌های حاشیه نشین و استان‌های مرزی کشور بالاتر است.)، ۱۸٫۸٪ بوسیله

مسموم کردن خود با سم یا داروهای شیمیایی، ۴٫۶٪ بوسیله سوء مصرف دارو و مواد مخدر، ۳٫۴٪ بوسیله شلیک گلوله، ۰٫۷٪

بوسیله غرق کردن خود، ۰٫۳٪ بوسیله سقوط و ۱۰٫۹٪ با سایر روش‌ها بوده است. برپایه نظر متخصصین صاحب نظر در ای

رشته، خودسوزی مهمترین روش قابل پیشگیری در ایران می‌باشد.

در مطالعه‌ی گسترش و بررسی ریسک فاکتورهای خودکشی با استفاده از پرسش‌نامه Supre-miss سازمان بهداشت جهانی،

در شهر کرج که در میان ۵۰۰ زن که به طور تصادفی انتخاب شده بودند انجام شده است، گسترش تفکر، نقشه و تلاش برای

خودکشی در طول زندگی در میان این جمعیت را به ترتیب ۱۴٪، ۶٫۶٪ و ۴٫۱٪ گزارش نموده است .تعداد مصرف کنندگان تنباکو و

مبتلایان به ناتوانی‌های جسمی و روحی مزمن به طور مشخصی در میان اقدام کنندگان به خودکشی بالاتر بوده‌اند. این مطالعه

سن پایین، مصرف تنباکو و ناتوانی مزمن جسمی و روحی را عوامل خطر اقدام به خودکشی می‌داند

پیش‌بینی وقوع خودکشی

خودکشی، ناشی از شبکه‌ی پیچیده‌ای از علل و عوامل مزمن است که به مدل تئوری چند فاکتوری ای برای پیش گویی موارد

آینده احتیاج دارد. همچنین نیازمند مداخله‌های همه جانبه ای برای کاهش استرسزاهای فردی و اجتماعی است. هرگونه

اقدامی در راستای پیشگیری و درمان خودکشی باید کاملا مبتنی بر ریسک فاکتورها و علل خودکشی باشدمطالعه ای در میان

جمعیت 15 تا 55 سال نشان میدهد که زنان، افرادی که در گذشته ازدواج کرده اند، افراد جوانتر از 25 سال، افراد با تحصیلات

پایین و کسانی که سابقه ی یک یا چند اختلال روانی DSM ШR داشته اند با احتمال بیشتری از همتایانشان انگاره پردازی

خودکشی را عنوان میکنندریسک فاکتورهای زیادی مانند جنس، سن، طبقه ی اجتماعی پایین، نداشتن تحصیلات، اختلالات

مغزی، مشکل‌های پزشکی واسترس شدید، برای خودکشی در نظر گرفته شده اند. از هم پاشیده بودن خانواده که با شاخص

هایی مانند جدایی، دعواهای خانوادگی، استرس، طلاق یا مشکل‌های قانونی والدین مشخص میشود نیز با خودکشی مرتبط

دانسته شده است20 سال قبل فاربرو و مک کینون مطالعه ای بر 54 بیماری که خودکشی نموده بودند و مقایسه ی آنها با گروه

کنترل را انجام دادند. نتایج نشان میداد که احتمال اقدام مجدد این افراد به خودکشی 5 برابر جمعیت کنترل بوده است. اما با

توجه به اینکه احتمال اقدام به خودکشی در جامعه بسیار پایین است، احتمال ذکر شده برای خودکشی بسیار پایین تر از آن

است که لازم باشد اقدام درمانی برای چنین افرادی در نظر گرفته شود. علی رغم ناتوانی ما برای پیشگویی دقیق اینکه چه

کسی خودکشی خواهد کرد تعدادی نمای بالینی وجود دارد که با افزایش احتمال خودکشی همراه است . بک چند مورد از آنان

را ذکر کرده است که شامل: بیان افکار خودکشی، دارا بودن بیماری روان خصوصا افسردگی واسکیزوفرنی، الکل و سوء مصرف

مواد، بیماریهای جسمی، انزوای اجتماعی و در دسترس بودن وسائل خودکشی میباشدیافته های اتوپسی روانی آمریکا و اروپا

نشان میدهد که بیش از 90% خودکشی های کامل در میان بالغین با اختلال‌های سایکوتیک یا اختلالات اعتیادی مرتبط بوده

است . متاآنالیز در سال 1966 نشان داد که از میان 44 اختلال شایع شناخته شده ذهنی، 36 تا ریسک خودکشی را

مشخصا بالا میبرند، تنها استثنا عقب ماندگی ذهنی و دمانس است. ریسک خودکشی برای اختلالات فانکشنال بیشتر و در

اختلالات ارگانیک کمتر بود، اختلال سوء مصرف مواد در میانه ی این دو گروه قرار داردپزشکان کارآزموده نسبت به مطلبی که

پیش درآمد خودکشی است آگاه اند. این مطلب توسط مورگان با عبارت زیبای” غریبه شدن بدخیم نهایی”، که دنباله ایست

ازعودهای مکرر بیماری و عدم پاسخ به درمان اشاره دارد. رخ دادن چنین وقایعی باعث میشود فرد عمیقا احساس کند که

خانواده و درمانگر دیگر با وی همدردی نمیکنند و از وی منزجر اند این واقعیت که بعضی از این یافته های بالینی “فاکتورهای

مرتبط با زمان” اند نیز توسط فاوسل تایید شده است. مثلا احتمال خودکشی طی سال اولِ ابتلا به افسردگی ماژور با وجود

حمله ی هراس، اختلالات اضطرابی همراه، اختلال تمرکز، بی خوابی، مصرف متوسط الکل و بی میلی زیاد میشود در حالی که

احتمال خودکشی در این بیماران بعد از 1 سال در صورت وجود عواملی مانند افسردگی ماژور، ناامیدی شدید، انگاره پردازی

خودکشی و سابقه ی خودکشی قبلی افزایش مییابد در مطالعه ای که به مقایسه ی بیماری های روانشناختی با عوامل خطر

اجتماعی و رفتاری در بروز رفتار خودکشی در میان 50465 مرد جوان در حال خدمت سربازی می پردازد. این نتیجه ذکر شده

است که تشخیص روانشناسی منجر به بستری، قویترین عامل پیش گویی کننده ی خودکشی میباشد. تشخیص روانشناسی

بدون نیاز به بستری رابطه ی مستقیمی با افزایش احتمال خودکشی ندارد. مواردی مانند پس زمینه ی اجتماعی ضعیف،

رفتارهای منحرف، مصرف مواد و روابط بین فردی شکست خورده، حتی بعد از کنترل بیماری روانی باعث افزایش قابل توجه در

ریسک خودکشی میشوند.

روانشناسی رفتار خودکشی

فروید اولین کسی بود که به خودکشی نگاهی روانکاوانه و روانشناسانه انداخت.او خودکشی را نوعی خشم فرو خورده می

دانست که مجال بروز نداشته است. جستجو برای یافتن متغیرهای روانی مرتبط با رفتار خودکشی تاریخی طولانی دارد. ویژگی

هایی مانند رفتار تکانشی، تفکر سیاه-سفید، حل مسئله، حافظه ی ثبت کننده ی خود-زندگینامه و ناامیدی با خودکشی مرتبط

دانسته شده اند.

رفتار تکانشی

رفتار تکانشی یکی از مهمترین خصوصیاتی است که باعث بروز رفتار های خود تخریبی میشود. مطالعه ای نشان میدهد که

بیش از 50% اقدام‌های به خودکشی غیر مرگ آور ناشی از رفتاری تکانشی بوده اند، افراد تحت بررسی در این مطالعه ذکر

کرده اند که تنها در حدود یک ساعت قبل از اقدام به خود کشی به فکر آن افتاده بوده اند . آمار مبادرت به خودکشی در تیپ

های شخصیتی ضد اجتماعی و مرزی بیشتر بوده است. علت این امر در ناپایداری عاطفی، رفتارهای تکانشی، خشم،

حسادت، تحمل اندک در زمان محروم شدن و یا بی هدفی می تواند باشد.

تفکر دوبخشی

تفکر دوبخشی، به تفکر سیاه-سفید اشاره دارد. قسمت عمدۀ کار در این زمینه توسط نیرینجر انجام شده است او در دو مطالعه

به این نتیجه رسید که شیوع تفکر سیاه-سفید در بین اقدام کنندگان به خودکشی بیش از گروه کنترل است. او نتیجه گرفت که

این افراد نوعی طرز تفکر دارند که او آن را “سرحدی” نامید. این افراد تفکری خشک‌تر از افراد عادی دارند و اگر امری را در زندگی

ناخوشایند یابند، کاهش یا تغییر انتظاراتشان را امری ناممکن تصور می‌کنند. بنابراین وقتی با شرایط مشکل‌زا مواجه می‌شوند،

شرایطشان را دارای امکانات کمتری برای رهایی یا تغییر می‌یابند

حل مسئله

مطالعه ای که توسط لینهان در 1987 بر اقدام کنندگان به خودکشی انجام شد نشان داد که این افراد در حل مسئله غیرفعال و

وابسته‌تر از گروه کنترل‌اند

حافظه‌ی ثبت کننده‌ی خود-زندگی نامه

نیرینگر و لونسون به رابطه‌ی مهم بین تجربه‌های زندگی (به عنوان منبع الهام برای حل مسائل زندگی) و رفتارهای خود-تخریب

گرایانه می‌پردازند. ویلیامز در 1996 نشان داد که افراد افسرده و اقدام‌کنندگان به خودکشی در به یاد آوردن واقعه‌ای خاص که

کلید حل یک مسئله است ضعیف عمل می‌کنند. این افراد تمایل دارند که وقایع را به صورت خلاصه و کلی به یاد بیاورند. برای

مثال وقتی از آن‌ها درخواست می‌شود که واقعه‌ای خاص مرتبط با کلمه “خوشحالی” را تعریف کنند، خواهند گفت :”وقتی

تنهایی به پیاده‌روی می‌روم” این افراد واقعه‌ای کلی را به جای اشاره به واقعه‌ای مشخص مانند “وقتی در میان جنگل شمال با

پسرم در شهریور ماه قدم می‌زدم” بیان خواهند نمود. نکته‌ی مهم تأثیری است که این طرز تفکر بر حل مسئله می‌گذارد. نقص

در به یاد آوردن گذشته با عدم توانایی در “به تصویر کشیدن آینده” واضحاً مرتبط است. افراد افسرده و افراد اقدام‌کننده به

خودکشی در حل مسئله ضعیف‌اند زیرا در بازنمایی خاطره‌ای خاص ناموفق‌اند

ناامیدی

آبرامسون ناامیدی را این گونه تعریف می‌کند: انتظار آنکه شرایط مثبت اتفاق نخواهد افتاد یا اتفاق‎های بد رخ خواهد داد. در تعریف

دقیق‌تر خود می‌گوید: علامت اصلی کاهش انتظار وقوع پیشامدهای خوب خواهد بود نه پیش بینی اتفاق‌های بد.اگر فردی

احساس شکست بکند در حالی که امکان محدودی برای فرار از شرایط داشته باشد، وی بسیار آسیب پذیر می‌شود. اما

فاکتوری که چنین شرایطی را تبدیل به شرایط خودکشی می‌کند، عدم وجود هیچ‌گونه راهی برای فرار است: پیش بینی اینکه

هیچ چیز در آینده عوض نخواهد شد. از مدت‌ها قبل ناامیدی را پل رابط افسردگی و خودکشی می‌دانسته‌اند. کارهای جدیدتر

نشان می‌دهد، تفکر خشک، تفکر سیاه-سفید و ناتوانی در حل مسئله در ایجاد خودکشی نقش بازی می‌کنند. دیکسون

ناامیدی را پل واسط ناتوانی در حل مسئله و فکر خودکشی می‌داند. رفتار خودکشی: ناله‌ای از درد سال‌ها این گونه تصور

می‌شد که خودکشی منجر به مرگ و رفتارهای خودآسیب زننده‌ی غیرمرگ‌زا، احتیاج به مدل‌های متفاوتی برای توصیف دارند.

زیرا علاوه بر تفاوت در نتایج، تفاوت‌هایی در توزیع سنی، جنسی و افزایش و کاهش شیوع در دوره‌های زمانی مختلف در دو گروه

دیده می‌شود. اما آیا می‌توان از این تفاوت‌ها نتیجه گرفت که دو رفتار به دو توضیح متفاوت احتیاج دارند؟ ویلیام پیشنهاد می‌کند

که باید خودکشی را (چه منجر به مرگ بشود و چه نه) به عنوان ” فریادی از درد” در نظر بگیریم. خودکشی تلاشی است برای

فرار از بند (“پرنده‌ی زندانی” در بیان سوسیوبیولوژیک)؛ احساسی از “مغلوب شدن” به همراه “زندانی شدن”. احساس مغلوب

شدن می‌تواند ناشی از شرایط خارجی(روابط فردی مشکل‌دار، بیکاری، استرس‌های شغلی) و یا طوفان‌های غیرقابل کنترل

درونی باشد. چگونه این مدل منشأ هر دو رفتار –خودکشی مرگ‌آور و خودآسیب رسانی غیرمرگ‌آور- را توضیح می‌دهد؟ بر

اساس این تئوری فرد از اینکه چه درجه‌ای از “پتانسیل فرار” از شرایط درونی و بیرونی استرس‌زای فعلی وجود دارد آگاه است.

اگر راه فرار بسته باشد، طیفی از رفتارها سر خواهد زد که خودکشی یکی از آن‌ها است. اگر راه فرار در معرض تهدید باشد اما

هنوز کاملاً مسدود نشده باشد، فرد وارد فاز سایکوبیولوژیکی می‌شود که در آن تلاش برای فرار با خصوصیاتی مانند سطح

فعالیت بالا، خشم، “اعتراض” و “واکنش‌های برق آسای شدید” مشخص می‌شود. مرحله‌ی بعد مرحله‌ی تهدید و

“مغلوب‌شدگی” و ناامیدی است. اقدام به خودکشی مرگ‌بار و خودکشی تمام شده نشان دهنده‌ی “فریاد دردی” است از طرف

انسانی که کاملاً احساس مغلوب شدن بدون داشتن هیچ گونه راه فرار می‌کند. این رفتار بسیار مشابه پاسخ اولیه‌ی انسان‌ها

و حیواناتی است که رابطه‌ی محافظت کننده‌ای را از دست می‌دهند. مدل “فریادی از درد” بر المان‌های “واکنشی” بودن رفتار

خودکشی و شرایط معینی که منجر به آن می‌شود تأکید دارد. درحالی که مدل قدیمی‌تر “فریاد کمک خواهی” بر المان‌های

“ارتباطی” حاصل از این رفتار تأکید می‌نمود. این فریاد تنها به صورت ثانویه تلاشی برای درخواست کمک است. با وجود اینکه

کمک خواهی ناشی از آن تاثیرهای مهمی دارد. اما رفتار به منظور کمک خواهی بر انگیخته نمیشود و به آن وابسته نمیباشد.

به بیان دیگر این رفتار یک “وسیله” نیست.

افسردگی و اضطراب

4.1% جمعیت عادی (2.2% مرد و 4.1% زن) در زندگی خود اقداماتی برای خودکشی انجام خواهند داد. تنها 2 نفر از 18 نفری

که دست به این اقدام میزنند با استفاده از معیارهای DSM تشخیصی نخواهند داشت. موارد با افسردگی ماژور خالص احتمال

بارز بیشتری برای اقدام به خودکشی از موارد بدون تشخیصDSM ندارند. ولی موارد با افسردگی ماژوری که در طول زندگی

اختلال اضطرابی نیز داشته اند به طور مشخص درصد بیشتری از موارد خودکشی را شامل میشوند. این مطالعه نشان میدهد

که همراهی افسردگی و اضطراب، و نه افسردگی تنها، ریسک فاکتوری برای پیش‌بینی وقوع خودکشی میباشد

روش‌های خودکشی

روش های عمده خودکشی به طور چشمگیری در بین کشورهای مختلف متفاوت است. روش های عمده در مناطق متفاوت

شامل حلق‌آویزکردن، مسمومیت با آفت کش‌ها، و اسلحه‌ی گرم هستندیک مرور بر ۵۶ کشور در سال ۲۰۰۸ که بر اساس داده

های سازمان بهداشت جهانی (WHO)در مورد میزان مرگ و میر بود نشان داد که حلق آویز کردن شایع ترین روش خودکشی

دراغلب کشورهای جهان است  که شامل ۵۳ درصد از خودکشی مردان و ۳۹ درصد از خودکشی زنان می شود  ۳۰ درصد

خودکشی های جهانی بر اثر مسمومیت با حشره کش هاست.مقدار استفاده از این روش به طور بارزی از ۴ درصد در اروپا تا

بالای ۵۰ درصد در منطقه ی اقیانوس آرام متفاوت است.در ایالات متحده ۵۲ درصد از خودکشی ها شامل استفاده از اسلحه ی

گرم است.خفگی (برای مثال خفگی با کیسه) یا مسمومیت نیز نسبتا شایع هستند و همراه با یکدیگر حدود ۴۰ درصد

خودکشی های ایالات متحده را شامل می شوند. سایر روش ها مثل پریدن از بالای ساختمان یا پل، از پنجره به بیرون پریدن،

ایستادن در جلوی قطار، برخورد با اتومبیل، قطع رگ(قطع رگ مچ دست یا گلو)، غرق شدن عمدی، خودسوزی، خودکشی با

برق، گرسنگی عمدی، مسمومیت با داروهای خواب آور، و یا نوشیدن آب نمک بسیار غلیظ  است.افرادی نیز ممکن است به

طور عمد فرد دیگری را به اقدام مرگبار علیه خود تحریک کنند مثل خودکشی با پلیس. عبارت، درمعرض خودکشی بودن یا نبودن

عامل خطر برای اقدام به خودکشی است و میتوانیم احتمال یا پیش‌بینی وقوع خودکشی را داد. مورد اختلاف استیک مطالعه در

سال ۱۹۹۶ قادر به یافتن ارتباطی بین شیوع خودکشی در بین دوستان نشددرحالیکه مطالعه ای در سال ۱۹۸۶ دریافت که

میزان خودکشی در ادامه ی بخش تلویزیونی اخبار مرتبط با خودکشی افزایش یافت.

انواع خودکشی

  • خودکشی ناخواسته
  • خودکشی تقلیدی
  • خودکشی ترحمی
  • خودکشی اجباری
  • خودکشی اینترنتی
  • خودکشی دسته‌جمعی
  • خودکشی آیینی
  • حمله انتحاری
  • خودکشی با قرار قبلی
  • خودکشی نوجوانان
  • خودکشی به علت احساس گناه
  • خودکشی به علت ترس
  • خودکشی به علت شکست عشق
  • خودکشی ایدئولوژیکی

عوامل خطر برتی پیش‌بینی وقوع خودکشی

بیماری های ذهنی، اعتیاد و عوامل اجتماعی- اقتصادی، برخی از عوامل مرتبط با ریسک خودکشی هستند. با وجود عوامل

بیرونی مانند حوادث ناگوار که خود محرک خودکشی اند نمی توان یک عامل را بطورمستقل برای ریسک خودکشی و پیش بینی

وقوع خودکشی درنظرگرفت. موضوع خودکشی و اقدام به خودکشی در سالهای اخیر توجه زیادی را به خود معطوف کرده است.

یکی از علل عمده ی آن افزایش قابل توجه خودکشی در میان جوانان، خصوصا مردان بوده است که در بسیاری از کشورها

گزارش شده است اقدام موفق به خودکشی در میان مردان 2-3 برابر زنان است، در حالی که اکثریت اقدام کنندگان به

خودکشی های ناتمام را زنان تشکیل میدهند.

مرد بودن پیش‌بینی وقوع خودکشی موفق و زن بودن ریسک فاکتور اقدام به خودکشی محسوب میشود. در تقریبا تمام

کشورهای اروپایی اغلب کسانی که برای خودکشی تلاش کرده اند جوانان سن 15 تا 24 سال بوده اند. با این حال افزایش

علاقه به رفتارهای خودکشی در میان گروه افراد مسن نیز دیده میشود. توجه به این گروه سنی که در اکثر کشورها همچنان

بالاترین درصد خودکشی را به خود اختصاص میدهند، توجه درمانگران به سمت اهمیت افسردگی و نقش قابل درمان آن در اقدام

به خودکشی را میطلبد مطالعات فراوانی با رویکردهای روانشناسی، روانپزشکی، علوم اجتماعی، بیولوژی و ژنتیک در زمینه ی

خودکشی انجام شده است. بیشترین توجه محققان به بررسی ریسک فاکتورهای خودکشی در گروه های دموگرافیک و بیماران

خاص تخصص یافته است.


mother-daughter-love-sunset-51953.jpeg
21/دسامبر/2024

برخورد والدین ‌با اختلال‌ رفتاری ‌و روانی‌ کودکان

از مهم ترین مباحث بهداشت روان، سلامت روان کودکان و نوجوانان و برخورد والدین ‌با اختلال‌ رفتاری ‌و روانی‌ کودکاناست. از

آنجا که دوران کودکی یکی از تاثیرگذارترین و حساس ترین مراحل زندگی است، توجه به بهداشت روان در این مرحله نیز بسیار

حیاتی و با اهمیت است. زیرا شناسایی ورفع مشکلات رفتاری و شخصیتی در سنین پایین کمک بسیار بزرگی درشکل گیری

شخصیت سالم افراد دربزرگسالی محسوب میشود. این در حالی است که طبق تحقیقات بین ۱۵ تا ۲۰ درصدکودکان ونوجوانان

به نوعی از مشکلات رفتاری و روانی رنج میبرند.کودکان نیز همچون بزرگسالان دچار آشفتگی‌های روانی_رفتاری می‌شوند و این

مسئله باعث تحقیقات و مطالعات دامنه‌داری در زمینه انواع این آشفتگی‌ها و تفاوت آنها با آشفتگیهای رفتاری _ روانی

بزرگسالان و همچنین شیوه‌های درمانی این آشفتگیها شده است.برخی ار این مشکلات و آشفتگیهای رفتاری_ روانیکودکان

عبارتند از: اتیسم (Otism) ، اختلالات یادگیری، اختلالات توجه ، اختلالاتدفعی ، ناخن جویدن و … .

روش‌ برخورد والدین‌ درهنگام‌ مواجهه‌ بااختلال‌ رفتاری‌و روانی‌ کودکان ‌:

۱ – والدین‌ نباید کنترل‌ خود را ازدست‌ بدهند،زیرا از دست‌ دادن‌ کنترل‌و خونسردی‌ سبب‌ تشویق‌ و دلهره‌بیش‌ از حد آنان‌ می‌شود

که‌ خود سبب‌می‌گردد اضطراب‌ و تشویق‌ کودک‌افزایش‌ یابد.

۲ – والدین‌ نبایدیکدیگر را متهم‌کنند زیرا اتهام‌ و مقصردانستن‌یکدیگر سبب‌ ایجاد جو ناسازگاری‌درخانواده‌ می‌شود. بدیهی‌ است‌

چنین‌ جو مخربی‌ نه‌ تنها علت‌ واقعی‌ رامشخص‌نمی‌کند بلکه‌ موجب‌ تشدید این‌اختلالات‌ خواهد شد.

۳ – بعضی‌ از والدین‌ شاید جهت‌خاموش‌ نمودن‌ رفتارهای‌ ناسازگارانه‌ واختلال‌ رفتاری‌ کودک‌ متوسل‌ به‌پرخاشگری‌ و تنبیه‌ بدنی‌

و یا تحقیر وسرزنش‌ و اعمال‌ رفتارهای‌پرخاشگرانه‌ شوند، این‌ دسته‌ از والدین‌باید بدانند تنبیه‌ بدنی‌، تحقیر وسرزنش‌ نه‌ تنها در

دراز مدت‌ تأثیری‌در درمان‌ اختلال‌ رفتاری‌ کودکان‌ندارد بلکه‌ موجب‌ می‌شود رفتارهای‌ناسازگارانه‌ و اختلال‌ رفتاری‌ به

شکل‌گسترده‌تر،جدیدتر و وخیم‌تر بروزنماید.

۴ –برخورد والدین ‌با اختلال‌ رفتاری ‌و روانی‌ کودکان ‌بایستی‌ رفتارهای‌سازگارانه‌ و صحیح‌کودکان‌ خود را شناسایی‌ کنند و درهنگام‌

بروز چنین‌ رفتارهای‌ سازگارانه‌به‌ تشویق‌ آن‌ بپردازند.

۵ – والدین‌ بایستی‌ ساختارتربیتی‌خانوادگی‌، خود را دقیقا مورد بازبینی‌قرار دهند زیرا ساختار تربیتی‌خانوادگی‌ طرد کننده‌، بی‌

تفاوت‌ ومستبد موجب‌ بروز اختلال‌ رفتاری‌دوران‌ کودکی‌ می‌شود.

۶ – والدین‌ بایستی‌ علاوه‌ براقدامات‌ فوق‌ در هنگام‌ بروز اختلال‌رفتاری‌ کودکان‌ به‌ متخصص‌ مربوطخصوصا روانپزشک‌، و مشاور

خانواده‌،مراجعه‌ نمایند تا اولا علت‌ این‌اختلالات‌ دقیقا مشخص‌ شود، ثانیادرمان‌ جامع‌ و صحیح‌ انجام‌ گیرد. ثالثااز مزمن‌ شدن‌ این‌

اختلالات‌ پیشگیری‌شود.


istockphoto-72420856-170667a.jpg
21/دسامبر/2024

چطور احترام دیگران را نگه داریم

خیلی مهم است که بدانیم چطور احترام دیگران را نگه داریم و چطور با رفتارهای غیر محترمانه

برخورد کنیم.

احترام — لازم نیست برای اینکه به کسی احترام بگذاریم، او را دوست داشته باشیم. درمورد

دیگران هم همینطور است؛ آنها به شما احترام می‌گذارند اما ممکن است دوستتان نداشته باشند.

شناسایی محدودیت‌ها — همچنین باید بدانید که دیگران چطور می‌توانند با شما کنار

بیایند. اما اول باید از خودتان مطمئن شوید چون اگر از محدودیت‌های خود آگاه نباشید،

نمی‌توانید درمورد آن به دیگران بگویید. باید به وضوح بدانید که رفتارهای بی ‌ادبانه و سوء

استفاده‌ گرایانه را تحمل نمی‌کنید، اما بی ‌احترامی بدون داشتن هیچگونه دلیل مشخص اصلاً

علامت خوبی نیست. حتی اگر کسی با شما رفتار بی ‌ادبانه ‌ای کرد می‌توانید بدون اینکه به

او بی ‌احترامی کنید، موضوع را حل کنید.

پشتیبانی — اگر تصور کردید که نمی‌توانید رفتارهای غیر محترمانه و بی‌ادبانه خودتان را

کنترل کنید، می‌توانید روی حمایت خانواده و دوستانتان هم حساب کنید. حتی می‌توانید به

آنها اجازه دهید در این زمینه به شما امر و نهی کنند. حمایت دوستان و خانواده برای حل این

مشکل بسیار مفید خواهد بود.

کنترل خود — سر هر چیز عصبانی نشوید و از کوره در نروید. درعوض، محدوده ‌هایتان را

تعیین کنید و از رفت‌و‌آمد با کسانیکه به محدوده شما احترام نمی‌گذارند خودداری کنید.

عهدها — یادتان باشد، قول و وعده باید انجام شود. هیچوقت تعهداتتان و قول‌هایی که

داده‌اید را زیر پا نگذارید. اگر یاد بگیرید همیشه به عهدتان وفا کنید، اتوماتیک‌وار یاد می‌گیرید که

با محبت و احترام رفتار کنید

مشاجره — سعی کنید با هیچکس مشاجره نکنید. درعوض، سعی کنید مشکلاتتان با اهل

خانواده یا دوستان را حل کنید. وقتی عصبانی می‌شوید، قبل از اینکه عملی انجام دهید، تا 10

بشمارید و می بینید که آرام‌تر خواهید شد.

حفظ ادب — برای اینکه دیگران به شما احترام بگذارند باید به آنها احترام بگذارید. با همه

مودبانه رفتار کنید. همیشه مراقب رفتارهایتان باشید، مخصوصاً اگر قصد دارید که رفتارهای

غیرمحترمانه‌تان را ترک کنید.

جواب پس دادن — جواب پس دادن به حرف دیگران مخصوصاً افراد سالخورده بدترین شکل

بی‌احترامی است. هیچوقت به کسی جواب پس ندهید، چشمانتان را گرد نکنید و حسابی

مراقب زبان بدنتان باشید. اگر این احساسات را کنترل کنید، خیلی زود بهتر خواهید شد.

گفتگو — گفتگو رمز بسیاری از مشکلات بزرگ دنیاست. وقتی چیزی یا کسی اذیتتان

می‌کند، درموردش حرف بزنید. این باعث می‌شود بتوانید مشکلات را حل کنید. هیچ‌وقت

حرف‌هایتان را در دلتان نگه ندارید چون ممکن است یکدفعه منفجر شوند. همچنین اگر کسی

برای حرف زدن در دسترستان نبود، می‌توانید حرف‌ها و احساساتتان را در یک دفترچه

یادداشت کنید.


istockphoto-508139163-170667a.jpg
21/دسامبر/2024

قانون جذب و قوانین فیزیک

اخیرا که تعداد کسانی که فیزیک خوانده اند در مورد قانون جذب و قوانین فیزیک صحبت میکنند،

در دنیا زیاد شده و خیلی ها در همان سطح دبیرستان با مفاهیمی مثل فیزیک کوانتوم و اتم و

بسته های انرژی در داخل اتم ها آشنا شده اند. تب جدیدی دنیای موفقیت را فرا گرفته به

اسم تب تفسیر انرژی جهان هستی. به این شکل که با استفاده از قوانین فیزیک کوانتوم ،

بسیاری تلاش می کنند ثابت کنند که هر چه ذره بین خود را بزرگتر کنیم و به مواد جهان ریزتر

دقیق شویم سرانجام به اتم و فضای داخل اتم می رسیم و آنجا تازه متوجه می شویم که

دنیای مادی ما چیزی نیست جز انرژی! بعد همین افراد سعی می کنند نتیجه بگیرند که خوب

وقتی همه چیز این دنیایی که می بینیم انرژی است پس دیگر نباید تعجب کرد که فکر بتواند

به ماده تبدیل شود و شکل مادی و واقعی به خود بگیرد. یعنی این اشخاص تلاش می کنند

نهایتا نتیجه بگیرند که فکر یعنی چیزی که بیشتر به  انرژِی می ماند می تواند ماده را به

سمت خود جذب کند و حتی گامی هم جلوتر می روند و می گویند ماده جدیدی را از دل

کاینات بیرون بکشد!

این افراد که فکر را انرژی می دانند و از قوانین فیزیک  قانون جذب و کوانتوم برای اثبات ادعای

خود کمک میگیرند معتقدند که برای آنکه انسان بتواند این انرژی را کنترل کند باید چهار کار را

انجام دهد:

1-      شخص باید بداند چه می خواهد و همان را که می خواهد از کاینات درخواست کند.

(اینجا کلمه کاینات بهمعنای کل هستی  است.)

2-      شخص باید تمام فکر وذکرش را روی چیزی که می خواهد متمرکز کند و با تمام

احساس وشور و شوق و هیجانی که در خودش می تواند ایجاد کند باید آن چیزرا طلب کند.

3-      آنقدر در چیزی که می خواهد غرق شود که اصلا فکر کند قبلا به آن چیز رسیده است

الان فقط بین او و چیز مطلوبش کمی فاصله افتاده که به زودی برطرف می شود.

4-      برای در آغوش گرفتن و دریافت و گرفتن چیزی که می خواهد کاملا آماده و گوش بزنگ

باشد و هر چیزی که برای نگهداری و استفاده از آن چیز از قبل لازم است را مهیا کرده

باشد.

این شیفتگان کوانتمی قانون جذب می گویند که اگر انسان دست از منفی بافی بردارد و حتی

یک لحظه هم به یاس و ناامیدی و اندیشه های منفی اجازه رخنه در افکارش را ندهد سرانجام

کاینات تسلیم می شود و از مجراها و کانال ها و جاده هایی که حتی فکرش را هم نمی توان

کرد ، چیز طلب شده ناگهان در آغوش طالب آن قرار می گیرد.

می بینید که مدافعان کوانتمی قوانین فیزیک و قانون جذب با استفاده از  کلمات قلمبه و

سنگین و شبه علمی مثل ” فیزیک مدرن ” و “کوانتوم” و ” انرژی” سعی می کنند ، چیزی را

بگویند که خیلی های دیگر از جمله نویسنده معروف میلدرد مان در کتابش تحت عنوان “همانی

خواهی شد که باور داری” آن را در هفت مرحله زیر بیان نموده است. این نویسنده معتقد

است که برای رسیدن به چیزی که می خواهیم باید هفت مرحله را از سر بگذرانیم:

1- از اعماق وجودمان طالب و خواستار آن چیز باشیم. یعنی با وجودی که الآن به آن چیز

نرسیده ایم ، اما شوق و کشش و علاقه شدید و تمام ناشدنی برای وصال به آن چیز در تمام

وجودمان موج بزند.

2- واضح و شفاف و با جزئیات کامل و دقیقا بدانیم چه چیزی را می خواهیم.

گنگ و مبهم و گیج نباشیم که همینطوری یک چیزی را از روی هوس یا چشم و هم چشمی یا

تقلید کورکورانه بخواهیم. باید آن چیز را حتی اگر به آن نرسیده ایم بتوانیم مقابل چشم دلمان

ببینیم. مهم تر اینکه باید در اعماق وجودمان بابت خواستن این چیز دچار مشکل عذاب وجدان

نباشیم و طلب کردن این چیز با ارزش های روحی و معنوی ما ناسازگار نباشد. باید ارزش

هایی که به آنها معتقد هستیم هم این چیزی که برای رسیدن به آن لحظه شماری می کنیم

را تائید کنند و این گرفتن تائید از تک تک ارزش های درونی مان مساله بسیار مهمی است.

3- فقط به خواست باطنی خودمان اکتفا نکنیم و چیزی که طالبش هستیم را با زبان ساده

تقاضا کنیم. یعنی وقتی مطمئن شدیم و یقین پیدا کردیم که واقعا طالب آن هستیم ، با همین

زبانی که صحبت می کنیم با صدای بلند برای کاینات درخواست خودمان را دعا کنیم و به اطلاع

کاینات برسانیم.

4- باور کنیم و یقین داشته باشیم که بالاخره دیر یا زود حتما و مطمئنا به چیزی که میخواهیم

می رسیم. هم در سطح خودآگاه و هم در سطح ضمیر ناخودآگاه باید این باور و یقین رسیدن

به مقصود و مقصد را باید جا بیاندازیم.

5- برای رسیدن به چیزی که می خواهیم کاری انجام دهیم. حتی اگر اینکار یک  تلاش  کوچک

چند دقیقه ای در طول روز باشد. باید بتوانیم در تصور و خیال خودمان را ببینیم که به مطلوبمان

رسیده ایم. به جزئیات نباشد نباید کاری داشته باشیم و به اینکه کاینات چگونه می خواهد

مشکلات سرراه را بردارد و ما را به وصال برساند. بلکه برعکس باید سعی کنیم خودمان را در

حال لذت بردن از چیزی که بالاخره روزی به آن خواهیم رسید ببینیم.شک نداشته باشیم که

سرانجام یک روزی و در یک جایی و یک جورایی ما به خواسته آرمانی مان می رسیم وچیزی

که تقاضا کرده ایم را دریافت می کنیم. خودمان را در حال داشتن آن چیز و لذت بردن از آن هر

روز در تصوراتمان ببینیم و در این تصور زیبا خود را شناور سازیم.

6- سپاسگذار باشیم. همیشه باید از خدا و خالق هستی تشکر کنیم و مهم این است که این

سپاس و تشکر زبانی نباشد و در اعماق قلب و دلمان هم این سپاسگذاری را باید حس کنیم.

قدرتمند ترین دعایی که می بایست هر روز دلمان را بلرزاند باید همین دو کلمه “خدایا

متشکرم.” باشد. وقتی این کلمات را در دل خود می گردانید سعی کنید آنها را واقعا و با تمام

وجود احساس کنید. جوری تشکر کنید که انگار قبلا دریافت کرده اید و غرق در شکر و سپاس

از درگاه خالق کاینات هستید.

7- امیدوار و منتظر و چشم به راه باشید. خودتان را طوری آماده کنید که همیشه در حالت یک

نوع انتظار زیبا و یک جور چشم انتظاری توام با ذوق و شادی فراوان باشید. راهی پیدا کنید که

این انتظار توام با شوق در زندگی شما هم نشان داده شود. و

شما به طور دائم و مستمر لحظه ای هم از تصور وصال و رسیدن غافل نشوید. شاید کسی

چیزی که می خواهید را به شما بدهد و شاید هم شما راهی برای رساندن خودتان به چیزی

که طلب می کنید پیدا کنید. مهم این است که مطمئن باشید و منتظر باشید تا لحظه وصال

اتفاق بیافتد.

اگر دقت کنید می بینید که این روش هفت مرحله ای مثل روش کوانتمی به علم فیزیک و

قوانین علمی و ریاضی تکیه نمی کند و برعکس بر پایه یقین و اعتقاد و باور

استوار است. جالب اینجاست که هر دو روش یعنی هم شیوه چهار مرحله ای کوانتومی و هم

این شیوه هفت مرحله ای یقینی هر دو جواب می دهند. و این همان اعجاز شگفت آور قانون

جذب است.

البته قانون جذب منتقدان زیادی هم دارد. کسانی که می گویند این قانون اصلا پایه و اساس

علمی ندارد و هیچ تضمینی وجود ندارد که انسان بعد از طی همه مراحل

به جوابی که می خواهد حتما برسد. یعنی همانطوری که قوانین طبیعی و فیزیکی حتما به

جواب ثابتی منجر می شوند قانون جذب رسیدن حتمی به جواب را تضمین نمی کند. بعضی

دیگر هم این سوال را مطرح می کنند که اگر کاینات فقط با یک فکر و اندیشه خشک 

و خالی می تواند کلی ثروت و خوشبختی را به مردم ارزانی دارد ، پس چرا در دنیا این همه

فقر و قحطی و مرگ وجود دارد؟خیلی از منتقدان هم می گویند که قانون جذب فقط برای آدم

های خوش شانسی کار می کند که به خاطر فرهنگ و محیط خاصی که در آن قرار دارند امکان

رسیدن به آرزوها و خواسته هایشان وجود دارد و این قانون در همه جای دنیا یک جور جواب

نمی دهند. دانشمندان هم شیفتگان کوانتومی قانون جذب را به شدت مورد انتقاد قرار می

دهند و می گویند نباید از کلمه قانون برای بیان اتفاق جذب استفاده کرد چون امکان جواب

گرفتن ثابت وقابل تکرار در هر شرایط دلخواه با این قانون و امکان آزمودن درستی یا نادرستی

جواب وجود ندارد. انگار به نظر می رسد مدافعان قانون جذب اصلا نباید به سراغ قوانین علمی

برای اثبات درستی کارکرد این قانون می رفتند چون دانشمندان قرص و محکم مقابل آنها قد

علم می کنند و آنها هم چون قصد دارند با ابزارهای علمی و فیزیکی به توصیف یک پدیده متافیزیکی و غیر مادی بروند خوب طبیعتا شکست می خورند و نمی توانند به خوبی از خود

دفاع کنند. این همان خطایی بود که در فیلم راز یا

Secret صورت گرفت و بلافاصله در جلسات پرسش و پاسخ بین تماشاچیان این فیلم و

سازندگان این مجموعه روی علمی نبودن ادعاهای کوانتومی دانشمند فیلم کلی انتقاد مطرح

شد.

اما مدافعان قانون جذب اصلا به نظر دانشمندان و فیزیکدانان و اینکه آنها این قانون را تائید یا رد

کنند اهمیتی نمی دهند. آنها بر این باورند که دانشمندان کل هنرنمایی شان مربوط به آن

بخش از یخ است که روی آب شناور است و بخش عظیم کوه یخ زیر آب آن قسمتی است که

قانون جذب برایش کار می کند و صادق است.


پیاده سازی و سئو توسط: 'GoGseo