پیشبینی وقوع خودکشی
خودکشی عمل یا رفتاری آگاهانه (عامدانه) است که انسان برای مردن انجام میدهد. اغلب خودکشیها در اثر ناامیدی یا
قرارگیری در شرایط اختلال ذهنی مانند افسردگی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، اعتیاد به الکل یا مواد مخدرروی میدهند.
مشکلهای مالی، اشکالها در روابط اجتماعی و دیگر شرایط نامطلوب نقش مهمی در این باره دارند. ما برای پیشبینی وقوع
خودکشی به شما کمک میکنیم.
هر ساله بیش از یک میلیون انسان در جهان خودکشی میکنند. خودکشی یکی از علتهای مهم مرگ در نوجوانان و جوانان زیر۳۵ سال است.میزان خودکشی در مردان بیش از زنان است بر اساس یک تخمین هر ساله حدود ۱۰ تا ۲۰ میلیون خودکشی
ناموفق وجود دارد
قضاوت در مورد خودکشی تحت تأثیر دیدگاههای فرهنگی مرتبط با موضوعهای هستیگرایانه مانند دین، شرافت و معنای زندگی
است. در ادیان ابراهیمی خودکشی گناه (ضدیت با خدا) محسوب میشود، چون بنا به باور مذهبی، زندگی مقدس است.
برعکس در ژاپن در دورۀ ساموراییها، خودکشی (هاراکیری)، به عنوان جبران شکست یا نوعی اعتراض، محترم شمرده
میشد. در قرن بیستم، خودکشی به صورت قربانی کردن خود، شکلی از اعتراض، و خودکشی کامیکازی و خودکشی انتحاری
شکلی از تاکتیکهای نظامی یا تروریستی است. در مراسم خاکسپاری هندوها، بر اساس سنتی ساتی زن بیوه به خواست
خود یا تحت فشار اقوام شوهرش در مراسم سوزاندن جسد همسرش قربانی میشود
هم اکنون، خودکشی پزشکی (اوتانازی، یا حق مردن) یک موضوع اخلاقی بحث برانگیز در رابطه با کسانی است که همواره
بیمارند، درد بیش از حد دارند، یا کیفیت زندگی آنها در طی آسیب یا بیماری به پایینترین حد خود رسیده است.
فدا کردن خود با هدف نجات دیگری و نه کشتن خود، در نظر دیگران خودکشی نیست، با این حال نظریۀ امیل دورکیم چنین
عملی را “خودکشی نوع دوستانه” میداند
خودکشی دهمین عامل مرگ در جهان استدر حدود یک میلیون نفر بطور سالانه بر اثر خودکشی میمیرند بر اساس اطلاعات
سال ۲۰۰۷ خودکشی در سال ۲۰۰۷ با افزونی یافتن بر تعداد قتل تقریباً نزدیک به 2 به 1 و به عنوان یازدهمین عامل مرگ جلوتر
از بیماریهای کبدی و پارکینسون قرار گرفت نرخ خودکشی در سراسر جهان، عمدتاً در کشورهای در حال توسعه، در پنجاه
سال اخیر ۶۰ درصد افزایش داشته است. مقدار نامتناسبی از خودکشی در جهان در قارهی آسیا اتفاق میافتد، به طوری که در
حدود ۶۰ درصد کل خودکشیها را در بر میگیرد. بر اساس گزارش WHOچین، هند و ژاپن د ر حدود ۴۰ درصد کل خودکشیهای
جهان را شامل میشونددر آمریکا، نرخ خودکشی برای اولین بار در یک دهه رو به افزایش است. افزایش کلی میزان خودکشی
در بین سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۵ به طور عمده مرتبط به افزایش خودکشی در بین سفید پوستان ۴۰ تا ۶۴ ساله است.
جنسیت و خودکشی
در جهان غرب مردها به مقدار بیشتری از زنها بوسیلهی خودکشی میمیرند، در حالیکه زنها به مقدار بیشتری اقدام به
خودکشی میکنند. بعضی از باورهای حرفهای پزشکی معتقدند که ریشهی این مسئله از این واقعیت منشأ میگیرد که مردان
بیشتر علاقمندند تا با وسایل مؤثر و خشونتآمیز به زندگی خود پایان دهند، در حالیکه زنها به طور اولیه از روشهای با شدت
کمتر مثل مصرف بیش از حد دارو استفاده میکنند. در بیشتر کشورها، خودکشی در اثر مصرف بیش از حد داروها در دو سوم
خودکشیهای زنان و یک سوم خودکشیهای مردان دیده میشود
الکل و مصرف دارو
درایالات متحده 16.5 درصد خودکشیها مرتبط با الکل است.الکلیها پنج تا بیست برابر بیشتر تمایل به خوکشی دارند. در
حالیکه سوء مصرف سایر داروها ریسک را 10 تا 20 بار افزایش میدهند. در حدود 15 درصد الکلیها خودکشی میکنند و 33
درصدخودکشیهایی که در سن زیر 35 سال اتفاق میافتد مرتبط با سوء مصرف الکل یا سایر داروهاست. بالاتر از 50 درصد
خودکشیها مرتبط با الکل و داروهاست. در جوانی سو مصرف الکل و داروها تا حد 70 درصد در خودکشی ها نقش دارد
نرخ ملی خودکشی به طور مشخصی بین کشورها و در بین نژادها و قومها در یک کشور متفاوت استبرای مثال در ایالات متحده
در نژاد سفید غیر لاتین (non-Hispanic Caucasians ) نزدیک به 2.5 برابر تمایل به خودکشی نسبت به نژاد افریقایی آمریکایی یا
اسپانیایی (African Americans or Hispanics)دارند در بریتانیا میزان خودکشی در دو قسمت مختلف کشور بسیار متفاوت
است. برای مثال در اسکاتلند میزان خودکشی دو برابر انگلستان است
آمار خودکشی در جهان
مؤسسه آمار Nationmaster براساس اطلاعات سازمان ملل متحدCIAو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه بیشترین آمار
خودکشی در بین افراد ۱۵ تا ۲۴ ساله را مربوط به کشورهای: نیوزلند با آمار ۲۶.۷ نفر در هر ۱۰۰٬۰۰۰ نفر در سال رتبه اول٬
فنلاند با ۲۲.۸ نفر رتبه دوم٬ سوئیس با ۱۷،۹ نفر رتبه سوم، کانادا با ۱۵ نفر رتبه چهارم و ایالات متحده با ۱۳.۷ نفر رتبه ششم
را دارا میباشند. منبع شورای بهداشت ملی آمریکا نیز خودکشی را ششمین عامل مرگ در این کشور اعلام کردهاست
خودکشی در ایران
در ایران خودکشی به عنوان پنجمین علت سالهای از دست رفته عمر رتبه بندی میشود و خودسوزی سومین رتبه سالهای
از دست رفته عمر در بین زنان، پس از حوادث طبیعی مانند زلزله و سرطان پستان را به خود اختصاص داده است. شیوع
خودکشی حدود ۶٫۴۲ در هر ۱۰۰٬۰۰۰ نفر در سال در ایران بوده است. بر اساس دادههای بدست آمده مربوط به سال ۱۳۸۲ از
مجموع ۴۲۶۷ مورد خودکشی در ایران، ۳۴٫۲٪ بوسیله به دار آویختن، ۲۷٪ بوسیله خودسوزی(که ۷۱٪ آن متعلق به زنان و با
متوسط سنّ ۲۹ سال است و میزان آن در بخشهای حاشیه نشین و استانهای مرزی کشور بالاتر است.)، ۱۸٫۸٪ بوسیله
مسموم کردن خود با سم یا داروهای شیمیایی، ۴٫۶٪ بوسیله سوء مصرف دارو و مواد مخدر، ۳٫۴٪ بوسیله شلیک گلوله، ۰٫۷٪
بوسیله غرق کردن خود، ۰٫۳٪ بوسیله سقوط و ۱۰٫۹٪ با سایر روشها بوده است. برپایه نظر متخصصین صاحب نظر در ای
رشته، خودسوزی مهمترین روش قابل پیشگیری در ایران میباشد.
در مطالعهی گسترش و بررسی ریسک فاکتورهای خودکشی با استفاده از پرسشنامه Supre-miss سازمان بهداشت جهانی،
در شهر کرج که در میان ۵۰۰ زن که به طور تصادفی انتخاب شده بودند انجام شده است، گسترش تفکر، نقشه و تلاش برای
خودکشی در طول زندگی در میان این جمعیت را به ترتیب ۱۴٪، ۶٫۶٪ و ۴٫۱٪ گزارش نموده است .تعداد مصرف کنندگان تنباکو و
مبتلایان به ناتوانیهای جسمی و روحی مزمن به طور مشخصی در میان اقدام کنندگان به خودکشی بالاتر بودهاند. این مطالعه
سن پایین، مصرف تنباکو و ناتوانی مزمن جسمی و روحی را عوامل خطر اقدام به خودکشی میداند
پیشبینی وقوع خودکشی
خودکشی، ناشی از شبکهی پیچیدهای از علل و عوامل مزمن است که به مدل تئوری چند فاکتوری ای برای پیش گویی موارد
آینده احتیاج دارد. همچنین نیازمند مداخلههای همه جانبه ای برای کاهش استرسزاهای فردی و اجتماعی است. هرگونه
اقدامی در راستای پیشگیری و درمان خودکشی باید کاملا مبتنی بر ریسک فاکتورها و علل خودکشی باشدمطالعه ای در میان
جمعیت 15 تا 55 سال نشان میدهد که زنان، افرادی که در گذشته ازدواج کرده اند، افراد جوانتر از 25 سال، افراد با تحصیلات
پایین و کسانی که سابقه ی یک یا چند اختلال روانی DSM ШR داشته اند با احتمال بیشتری از همتایانشان انگاره پردازی
خودکشی را عنوان میکنندریسک فاکتورهای زیادی مانند جنس، سن، طبقه ی اجتماعی پایین، نداشتن تحصیلات، اختلالات
مغزی، مشکلهای پزشکی واسترس شدید، برای خودکشی در نظر گرفته شده اند. از هم پاشیده بودن خانواده که با شاخص
هایی مانند جدایی، دعواهای خانوادگی، استرس، طلاق یا مشکلهای قانونی والدین مشخص میشود نیز با خودکشی مرتبط
دانسته شده است20 سال قبل فاربرو و مک کینون مطالعه ای بر 54 بیماری که خودکشی نموده بودند و مقایسه ی آنها با گروه
کنترل را انجام دادند. نتایج نشان میداد که احتمال اقدام مجدد این افراد به خودکشی 5 برابر جمعیت کنترل بوده است. اما با
توجه به اینکه احتمال اقدام به خودکشی در جامعه بسیار پایین است، احتمال ذکر شده برای خودکشی بسیار پایین تر از آن
است که لازم باشد اقدام درمانی برای چنین افرادی در نظر گرفته شود. علی رغم ناتوانی ما برای پیشگویی دقیق اینکه چه
کسی خودکشی خواهد کرد تعدادی نمای بالینی وجود دارد که با افزایش احتمال خودکشی همراه است . بک چند مورد از آنان
را ذکر کرده است که شامل: بیان افکار خودکشی، دارا بودن بیماری روان خصوصا افسردگی واسکیزوفرنی، الکل و سوء مصرف
مواد، بیماریهای جسمی، انزوای اجتماعی و در دسترس بودن وسائل خودکشی میباشدیافته های اتوپسی روانی آمریکا و اروپا
نشان میدهد که بیش از 90% خودکشی های کامل در میان بالغین با اختلالهای سایکوتیک یا اختلالات اعتیادی مرتبط بوده
است . متاآنالیز در سال 1966 نشان داد که از میان 44 اختلال شایع شناخته شده ذهنی، 36 تا ریسک خودکشی را
مشخصا بالا میبرند، تنها استثنا عقب ماندگی ذهنی و دمانس است. ریسک خودکشی برای اختلالات فانکشنال بیشتر و در
اختلالات ارگانیک کمتر بود، اختلال سوء مصرف مواد در میانه ی این دو گروه قرار داردپزشکان کارآزموده نسبت به مطلبی که
پیش درآمد خودکشی است آگاه اند. این مطلب توسط مورگان با عبارت زیبای” غریبه شدن بدخیم نهایی”، که دنباله ایست
ازعودهای مکرر بیماری و عدم پاسخ به درمان اشاره دارد. رخ دادن چنین وقایعی باعث میشود فرد عمیقا احساس کند که
خانواده و درمانگر دیگر با وی همدردی نمیکنند و از وی منزجر اند این واقعیت که بعضی از این یافته های بالینی “فاکتورهای
مرتبط با زمان” اند نیز توسط فاوسل تایید شده است. مثلا احتمال خودکشی طی سال اولِ ابتلا به افسردگی ماژور با وجود
حمله ی هراس، اختلالات اضطرابی همراه، اختلال تمرکز، بی خوابی، مصرف متوسط الکل و بی میلی زیاد میشود در حالی که
احتمال خودکشی در این بیماران بعد از 1 سال در صورت وجود عواملی مانند افسردگی ماژور، ناامیدی شدید، انگاره پردازی
خودکشی و سابقه ی خودکشی قبلی افزایش مییابد در مطالعه ای که به مقایسه ی بیماری های روانشناختی با عوامل خطر
اجتماعی و رفتاری در بروز رفتار خودکشی در میان 50465 مرد جوان در حال خدمت سربازی می پردازد. این نتیجه ذکر شده
است که تشخیص روانشناسی منجر به بستری، قویترین عامل پیش گویی کننده ی خودکشی میباشد. تشخیص روانشناسی
بدون نیاز به بستری رابطه ی مستقیمی با افزایش احتمال خودکشی ندارد. مواردی مانند پس زمینه ی اجتماعی ضعیف،
رفتارهای منحرف، مصرف مواد و روابط بین فردی شکست خورده، حتی بعد از کنترل بیماری روانی باعث افزایش قابل توجه در
ریسک خودکشی میشوند.
روانشناسی رفتار خودکشی
فروید اولین کسی بود که به خودکشی نگاهی روانکاوانه و روانشناسانه انداخت.او خودکشی را نوعی خشم فرو خورده می
دانست که مجال بروز نداشته است. جستجو برای یافتن متغیرهای روانی مرتبط با رفتار خودکشی تاریخی طولانی دارد. ویژگی
هایی مانند رفتار تکانشی، تفکر سیاه-سفید، حل مسئله، حافظه ی ثبت کننده ی خود-زندگینامه و ناامیدی با خودکشی مرتبط
دانسته شده اند.
رفتار تکانشی
رفتار تکانشی یکی از مهمترین خصوصیاتی است که باعث بروز رفتار های خود تخریبی میشود. مطالعه ای نشان میدهد که
بیش از 50% اقدامهای به خودکشی غیر مرگ آور ناشی از رفتاری تکانشی بوده اند، افراد تحت بررسی در این مطالعه ذکر
کرده اند که تنها در حدود یک ساعت قبل از اقدام به خود کشی به فکر آن افتاده بوده اند . آمار مبادرت به خودکشی در تیپ
های شخصیتی ضد اجتماعی و مرزی بیشتر بوده است. علت این امر در ناپایداری عاطفی، رفتارهای تکانشی، خشم،
حسادت، تحمل اندک در زمان محروم شدن و یا بی هدفی می تواند باشد.
تفکر دوبخشی
تفکر دوبخشی، به تفکر سیاه-سفید اشاره دارد. قسمت عمدۀ کار در این زمینه توسط نیرینجر انجام شده است او در دو مطالعه
به این نتیجه رسید که شیوع تفکر سیاه-سفید در بین اقدام کنندگان به خودکشی بیش از گروه کنترل است. او نتیجه گرفت که
این افراد نوعی طرز تفکر دارند که او آن را “سرحدی” نامید. این افراد تفکری خشکتر از افراد عادی دارند و اگر امری را در زندگی
ناخوشایند یابند، کاهش یا تغییر انتظاراتشان را امری ناممکن تصور میکنند. بنابراین وقتی با شرایط مشکلزا مواجه میشوند،
شرایطشان را دارای امکانات کمتری برای رهایی یا تغییر مییابند
حل مسئله
مطالعه ای که توسط لینهان در 1987 بر اقدام کنندگان به خودکشی انجام شد نشان داد که این افراد در حل مسئله غیرفعال و
وابستهتر از گروه کنترلاند
حافظهی ثبت کنندهی خود-زندگی نامه
نیرینگر و لونسون به رابطهی مهم بین تجربههای زندگی (به عنوان منبع الهام برای حل مسائل زندگی) و رفتارهای خود-تخریب
گرایانه میپردازند. ویلیامز در 1996 نشان داد که افراد افسرده و اقدامکنندگان به خودکشی در به یاد آوردن واقعهای خاص که
کلید حل یک مسئله است ضعیف عمل میکنند. این افراد تمایل دارند که وقایع را به صورت خلاصه و کلی به یاد بیاورند. برای
مثال وقتی از آنها درخواست میشود که واقعهای خاص مرتبط با کلمه “خوشحالی” را تعریف کنند، خواهند گفت :”وقتی
تنهایی به پیادهروی میروم” این افراد واقعهای کلی را به جای اشاره به واقعهای مشخص مانند “وقتی در میان جنگل شمال با
پسرم در شهریور ماه قدم میزدم” بیان خواهند نمود. نکتهی مهم تأثیری است که این طرز تفکر بر حل مسئله میگذارد. نقص
در به یاد آوردن گذشته با عدم توانایی در “به تصویر کشیدن آینده” واضحاً مرتبط است. افراد افسرده و افراد اقدامکننده به
خودکشی در حل مسئله ضعیفاند زیرا در بازنمایی خاطرهای خاص ناموفقاند
ناامیدی
آبرامسون ناامیدی را این گونه تعریف میکند: انتظار آنکه شرایط مثبت اتفاق نخواهد افتاد یا اتفاقهای بد رخ خواهد داد. در تعریف
دقیقتر خود میگوید: علامت اصلی کاهش انتظار وقوع پیشامدهای خوب خواهد بود نه پیش بینی اتفاقهای بد.اگر فردی
احساس شکست بکند در حالی که امکان محدودی برای فرار از شرایط داشته باشد، وی بسیار آسیب پذیر میشود. اما
فاکتوری که چنین شرایطی را تبدیل به شرایط خودکشی میکند، عدم وجود هیچگونه راهی برای فرار است: پیش بینی اینکه
هیچ چیز در آینده عوض نخواهد شد. از مدتها قبل ناامیدی را پل رابط افسردگی و خودکشی میدانستهاند. کارهای جدیدتر
نشان میدهد، تفکر خشک، تفکر سیاه-سفید و ناتوانی در حل مسئله در ایجاد خودکشی نقش بازی میکنند. دیکسون
ناامیدی را پل واسط ناتوانی در حل مسئله و فکر خودکشی میداند. رفتار خودکشی: نالهای از درد سالها این گونه تصور
میشد که خودکشی منجر به مرگ و رفتارهای خودآسیب زنندهی غیرمرگزا، احتیاج به مدلهای متفاوتی برای توصیف دارند.
زیرا علاوه بر تفاوت در نتایج، تفاوتهایی در توزیع سنی، جنسی و افزایش و کاهش شیوع در دورههای زمانی مختلف در دو گروه
دیده میشود. اما آیا میتوان از این تفاوتها نتیجه گرفت که دو رفتار به دو توضیح متفاوت احتیاج دارند؟ ویلیام پیشنهاد میکند
که باید خودکشی را (چه منجر به مرگ بشود و چه نه) به عنوان ” فریادی از درد” در نظر بگیریم. خودکشی تلاشی است برای
فرار از بند (“پرندهی زندانی” در بیان سوسیوبیولوژیک)؛ احساسی از “مغلوب شدن” به همراه “زندانی شدن”. احساس مغلوب
شدن میتواند ناشی از شرایط خارجی(روابط فردی مشکلدار، بیکاری، استرسهای شغلی) و یا طوفانهای غیرقابل کنترل
درونی باشد. چگونه این مدل منشأ هر دو رفتار –خودکشی مرگآور و خودآسیب رسانی غیرمرگآور- را توضیح میدهد؟ بر
اساس این تئوری فرد از اینکه چه درجهای از “پتانسیل فرار” از شرایط درونی و بیرونی استرسزای فعلی وجود دارد آگاه است.
اگر راه فرار بسته باشد، طیفی از رفتارها سر خواهد زد که خودکشی یکی از آنها است. اگر راه فرار در معرض تهدید باشد اما
هنوز کاملاً مسدود نشده باشد، فرد وارد فاز سایکوبیولوژیکی میشود که در آن تلاش برای فرار با خصوصیاتی مانند سطح
فعالیت بالا، خشم، “اعتراض” و “واکنشهای برق آسای شدید” مشخص میشود. مرحلهی بعد مرحلهی تهدید و
“مغلوبشدگی” و ناامیدی است. اقدام به خودکشی مرگبار و خودکشی تمام شده نشان دهندهی “فریاد دردی” است از طرف
انسانی که کاملاً احساس مغلوب شدن بدون داشتن هیچ گونه راه فرار میکند. این رفتار بسیار مشابه پاسخ اولیهی انسانها
و حیواناتی است که رابطهی محافظت کنندهای را از دست میدهند. مدل “فریادی از درد” بر المانهای “واکنشی” بودن رفتار
خودکشی و شرایط معینی که منجر به آن میشود تأکید دارد. درحالی که مدل قدیمیتر “فریاد کمک خواهی” بر المانهای
“ارتباطی” حاصل از این رفتار تأکید مینمود. این فریاد تنها به صورت ثانویه تلاشی برای درخواست کمک است. با وجود اینکه
کمک خواهی ناشی از آن تاثیرهای مهمی دارد. اما رفتار به منظور کمک خواهی بر انگیخته نمیشود و به آن وابسته نمیباشد.
به بیان دیگر این رفتار یک “وسیله” نیست.
افسردگی و اضطراب
4.1% جمعیت عادی (2.2% مرد و 4.1% زن) در زندگی خود اقداماتی برای خودکشی انجام خواهند داد. تنها 2 نفر از 18 نفری
که دست به این اقدام میزنند با استفاده از معیارهای DSM تشخیصی نخواهند داشت. موارد با افسردگی ماژور خالص احتمال
بارز بیشتری برای اقدام به خودکشی از موارد بدون تشخیصDSM ندارند. ولی موارد با افسردگی ماژوری که در طول زندگی
اختلال اضطرابی نیز داشته اند به طور مشخص درصد بیشتری از موارد خودکشی را شامل میشوند. این مطالعه نشان میدهد
که همراهی افسردگی و اضطراب، و نه افسردگی تنها، ریسک فاکتوری برای پیشبینی وقوع خودکشی میباشد
روشهای خودکشی
روش های عمده خودکشی به طور چشمگیری در بین کشورهای مختلف متفاوت است. روش های عمده در مناطق متفاوت
شامل حلقآویزکردن، مسمومیت با آفت کشها، و اسلحهی گرم هستندیک مرور بر ۵۶ کشور در سال ۲۰۰۸ که بر اساس داده
های سازمان بهداشت جهانی (WHO)در مورد میزان مرگ و میر بود نشان داد که حلق آویز کردن شایع ترین روش خودکشی
دراغلب کشورهای جهان است که شامل ۵۳ درصد از خودکشی مردان و ۳۹ درصد از خودکشی زنان می شود ۳۰ درصد
خودکشی های جهانی بر اثر مسمومیت با حشره کش هاست.مقدار استفاده از این روش به طور بارزی از ۴ درصد در اروپا تا
بالای ۵۰ درصد در منطقه ی اقیانوس آرام متفاوت است.در ایالات متحده ۵۲ درصد از خودکشی ها شامل استفاده از اسلحه ی
گرم است.خفگی (برای مثال خفگی با کیسه) یا مسمومیت نیز نسبتا شایع هستند و همراه با یکدیگر حدود ۴۰ درصد
خودکشی های ایالات متحده را شامل می شوند. سایر روش ها مثل پریدن از بالای ساختمان یا پل، از پنجره به بیرون پریدن،
ایستادن در جلوی قطار، برخورد با اتومبیل، قطع رگ(قطع رگ مچ دست یا گلو)، غرق شدن عمدی، خودسوزی، خودکشی با
برق، گرسنگی عمدی، مسمومیت با داروهای خواب آور، و یا نوشیدن آب نمک بسیار غلیظ است.افرادی نیز ممکن است به
طور عمد فرد دیگری را به اقدام مرگبار علیه خود تحریک کنند مثل خودکشی با پلیس. عبارت، درمعرض خودکشی بودن یا نبودن
عامل خطر برای اقدام به خودکشی است و میتوانیم احتمال یا پیشبینی وقوع خودکشی را داد. مورد اختلاف استیک مطالعه در
سال ۱۹۹۶ قادر به یافتن ارتباطی بین شیوع خودکشی در بین دوستان نشددرحالیکه مطالعه ای در سال ۱۹۸۶ دریافت که
میزان خودکشی در ادامه ی بخش تلویزیونی اخبار مرتبط با خودکشی افزایش یافت.
انواع خودکشی
- خودکشی ناخواسته
- خودکشی تقلیدی
- خودکشی ترحمی
- خودکشی اجباری
- خودکشی اینترنتی
- خودکشی دستهجمعی
- خودکشی آیینی
- حمله انتحاری
- خودکشی با قرار قبلی
- خودکشی نوجوانان
- خودکشی به علت احساس گناه
- خودکشی به علت ترس
- خودکشی به علت شکست عشق
- خودکشی ایدئولوژیکی
عوامل خطر برتی پیشبینی وقوع خودکشی
بیماری های ذهنی، اعتیاد و عوامل اجتماعی- اقتصادی، برخی از عوامل مرتبط با ریسک خودکشی هستند. با وجود عوامل
بیرونی مانند حوادث ناگوار که خود محرک خودکشی اند نمی توان یک عامل را بطورمستقل برای ریسک خودکشی و پیش بینی
وقوع خودکشی درنظرگرفت. موضوع خودکشی و اقدام به خودکشی در سالهای اخیر توجه زیادی را به خود معطوف کرده است.
یکی از علل عمده ی آن افزایش قابل توجه خودکشی در میان جوانان، خصوصا مردان بوده است که در بسیاری از کشورها
گزارش شده است اقدام موفق به خودکشی در میان مردان 2-3 برابر زنان است، در حالی که اکثریت اقدام کنندگان به
خودکشی های ناتمام را زنان تشکیل میدهند.
مرد بودن پیشبینی وقوع خودکشی موفق و زن بودن ریسک فاکتور اقدام به خودکشی محسوب میشود. در تقریبا تمام
کشورهای اروپایی اغلب کسانی که برای خودکشی تلاش کرده اند جوانان سن 15 تا 24 سال بوده اند. با این حال افزایش
علاقه به رفتارهای خودکشی در میان گروه افراد مسن نیز دیده میشود. توجه به این گروه سنی که در اکثر کشورها همچنان
بالاترین درصد خودکشی را به خود اختصاص میدهند، توجه درمانگران به سمت اهمیت افسردگی و نقش قابل درمان آن در اقدام
به خودکشی را میطلبد مطالعات فراوانی با رویکردهای روانشناسی، روانپزشکی، علوم اجتماعی، بیولوژی و ژنتیک در زمینه ی
خودکشی انجام شده است. بیشترین توجه محققان به بررسی ریسک فاکتورهای خودکشی در گروه های دموگرافیک و بیماران
خاص تخصص یافته است.