لطفا صبر کنید ...

نشانه های روانشناختی بیماری مولتیپل اسکلروزیس

hidden-sources-of-problems-in-marriage.jpg

نشانه های روانشناختی بیماری مولتیپل اسکلروزیس

برخی ازمعمولترین نشانه های روانشناختی که ممکن است در بیماران مولتیپل اسکلروزیس رخ دهد اختلالات خلقی به ویژه افسردگی است. این علائم افسردگی به ناتوانی و مشکلات بیماری مولتیپل اسکلروزیس اضافه می کند. علاوه بر این علائم خلقی، هر بیماری که با تخریب میلین همراه باشد از جمله مولتیپل اسکلروزیس می تواند دامنه وسیعی از علائم روانشناختی ناهمگن مثل سایکوزها، اضطراب و مشکلات شناختی را ایجاد کند.

آسیب های شناختی:

شامل ترکیب‌های متفاوت است. بطور مثال می‌تواند همه جنبه‌های عملکرد حافظه را معیوب کند یا عملکرد دستوری مثل پردازش اطلاعات و یا عملکرد اجرایی را نیز مختل نماید. درباره رابطه مشخص بین مشکلات شناختی و اختلال عملکرد عصبی ضایعات و درجه ناتوانی، اطلاعات ناقصی وجود دارد. با این وجود علائم شناختی، اساساً در عدم کارآیی سیستم اعصاب مرکزی و کیفیت پایین زندگی بیماران مولتیپل اسکلروزیس دخیل هستند (سادوک و سادوک، 2005).
مطالعات توصیفی مقطعی نشان داده اند که بین 40 تا 60 درصد بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس نقایص شناختی مهمی را تجربه می کنند(آرنت ،2003). بعضی مطالعات افت بیشتری را در نمرات مقیاس ضریب هوشی اختصاصی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس در مقایسه با گروه کنترل هم سن گزارش کرده اند.

نقص در یادآوری خاطرات، پردازش سریع شناختی و توجه و تمرکز هم بخشهایی از شناخت هستند که در این بیماران مختل می شوند (مارلی، مارچیونی، سرتانو، بوسن ، 1992، رائو، لئو، برناردین، یونورزات ، 1991). تخمین زده می شود تا 70% بیماران تستهای عصبی- روانی مختلی داشته باشند. ارتباط بین نقایص شناختی با اختلال در عملکرد عصبی، ضایعات سیستم عصبی مرکزی و درجه ناتوانی تأیید شده است. اختلال عملکرد شناختی در مولتیپل اسکلروزیس بسیار وسیع است و شامل تظاهرات مختلف می شود، بعنوان مثال همه جنبه های عملکرد حافظه ممکن است مختل باشد. شواهدی از فراموشی نیز دیده شده است. علاوه بر این، اختلال توجه و تمرکز نیز وجود دارد که می تواند باعث اختلال در اعمال روزانه فرد شود. اختلال در زبان کمتر دیده می شود. اختلالات شناختی با میزان صدمه به آکسون و سلول های عصبی ارتباط تنگاتنگ دارد. بویژه‌این تغییرات درتصویر برداری مغناطیسی اعصاب و مغز قابل مشاهده است (عابدینی و مرتضوی،1388).
پیامد های جسمانی مولتیپل اسکلروزیس:
اثرات مولتیل اسکلروزیس نه تنها ذاتا متنوع است، بلکه آن ها روزانه می توانند از نظر شدت متنوع باشند. خستگی (فقدان انرژی جسمی) مهم ترین و آزاردهنده ترین نشانه مولتیل اسکلروزیس است (فیسک و همکاران، 1984؛ فرل و همکاران، 1984؛ کروپ و همکاران، 1988) .دیگر نشانه های جسمی در ارتباط با شرایط، شامل مشکلات شناختی(40- 60%)(راوو ،1986؛راوو و همکاران،1986) ، درد، ضعف ماهیچه ای، اسپاسم های ماهیچه ای، کرختی، گزگز و خشکی ماهیچه ها و مشکلات مثانه است. این اثرات به این دلیل اولیه نامیده می شوند که حاصل مستقیم تخریب میلین هستند.

اثرات ثانویه: این اثرات پیامد اثرات اولیه هستند یا این که حاصل رنج کشیدن از بیماری مزمن می باشند. عفونت ادراری حاصل بدی عملکرد مثانه یا ضعف ماهیچه ای به دلیل بی حرکتی به وجود می آید. با وجود این که اغلب اثرات ثانویه تهدید کننده هستند، هدف نورولوژیست ها و متخصصین سلامتی بیشتر، دور نگهداشتن کامل بیماران از تهدیدهای اثرات اولیه است (انجمن جهانی مولتیل اسکلروزیس ، 2005) .

اثرات ثالث:
نشانه های اولیه و ثانویه بیمار را به سمت اثرات سومی که انجمن مولتیل اسکلروزیس آن را اثرات ثالث نامید، سوق می دهد. این ها مشکلات اجتماعی، شغلی وهیجانی است.
بیماران مولتیل اسکلروزیس از افسردگی، اضطراب، ناامیدی و افکار خودکشی رنج می برند که این ها می توانند به عنوان اثرات اولیه، ثانویه یا ثالث عمل کنند. (سادوونیک و همکاران، 1991) که همانند اثرات جسمی باید بررسی شوند (انجمن جهانی مولتیل اسکلروزیس، 2005):

پیامد های روان شناختی مولتیپل اسکلروزیس :

شروع بیماری مزمن، وقفه‌ای بزرگ در زندگی روزمره فرد ایجاد می کند و او را با این چالش که چطور باید با این بیماری کنار بیاید، روبرو می کند. گاهی افراد با شنیدن کلمه مولتیپل اسکلروزیس تصویری ازناتوانی در ذهن خود تجسم می کنند. آسیب ها و نشانه های مرتبط با مولتیپل اسکلروزیس موجب افزایش محدودیت در فعالیتهای جسمانی و ایفای نقش های خانوادگی و اجتماعی می گردد (اکسلی، موهر، باتاگلیا، زاگامی ، 2004).
بیماران مبتلا به بیماری های ناتوان کننده مزمن مثل مولتیپل اسکلروزیس با مشکلات وابسته به بیماری شان نیز روبرو هستند و این مشکلات سبب افزایش عوارض ثانویه و محدودیت زندگی مستقل گردیده که در نهایت تأثیر منفی بر زندگی آنها دارد (مورگانت ، 2000).
افراد مبتلا به بیماری های مزمن علاوه بر مشکلات جسمانی، با مشکلات روانی متعددی نیز روبرو می‌شوند که‌این عوامل روانی متقابلاً بیماری آن ها را تحت الشعاع قرار می دهد(لمایستر ، 199).
عوارض ناشی از مولتیپل اسکلروزیس منجر به افت عملکرد فرد شده و در نتیجه بر چگونگی ایفای نقش های آنان در زندگی و وضعیت شغلی بیماران و کیفیت زندگی آنان تأثیر شدیدی می گذارد. شیوع مولتیپل اسکلروزیس در سنین جوانی و با کاهش عملکرد فردی و اجتماعی همراه است (موری ، 2005).
یعنی زمانی که فرد در اوج فعالیت قرار دارد و به سبب بیماری اش باید سبک زندگی، نقش‌ها و مسئولیت‌های خود را تغییر دهد، که‌این سبب می شود فرد گستره‌ای از هیجان‌های منفی مثل نگرانی، احساس گناه و خشم و عصبانیت را تجربه کند (یهو، ووزبورگ، میلر ، 2005).
علاوه بر ناراحتی‌های جسمانی، فشارهای روانی، اجتماعی و اقتصادی بر فرد و خانواده او تحمیل می‌سازد (زوهمند، 1386).ممکن است سازگاری یافتن با یک بیماری با جنبه های غیرقابل پیش بینی و با یک سیر نوسان دار که همراه با خطر پیشرفت در طول زمان به سمت ناتوانی‌های جسمانی است، مشکل باشد (بلادی مقدم، پیام ام‌اس، شماره 26، 1386). در اینجا به تعدادی از اثرات روانی این بیماری می پردازیم:

افسردگی و اضطراب:

بیماران مولتیل اسکلروزیس از مقادیر بالای اضطراب رنج می برند که از جمعیت عادی ( مارلی و همکاران، 1992) و دیگر گروه های پزشکی مانند بیماران نخاعی و بیماران مجروح (مکلود و همکاران، 1998) بیشتر است. نشان داده شده است که شیوع آن در جمعیت مولتیل اسکلروزیس 19 تا 34 % را شامل می شود. (میندن و اسچیفر، 1993،پپر و همکاران، 1993، استناجر و همکاران، 1994) . به هر حال توجه کمی به اضطراب مرتبط با مولتیل اسکلروزیس شده است. بعلاوه، تحقیقاتی که شیوع اضطراب در مولتیل اسکلروزیس بررسی می کنند، به دلیل اندازه نمونه کوچک و فقدان پایایی در روش های به کار گرفته شده، مورد انتقاد قرار گرفته بودند (موهر و کاکس ، 2001، نقل از فرگوسن، 2008.
بیماران مولتیل اسکلروزیس مقادیر بالاتری از افسردگی را نسبت به جمعیت عمومی (هیکی و گرین ، 1989؛ جین و همکاران، 1997؛ میندن و همکاران، 1987) و گروه های بیمار دیگر (هیکی و گرین، 1989؛ میندن و همکاران، 1987؛ اسکابرت و فلویارت ، 1993) تجربه می کنند. برآوردها شیوع افسردگی در مولتیل اسکلروزیس طیفی از 14 تا 57% (میندن و همکاران، 1987) نشان می دهد. علیرغم مقادیر بالای افسردگی دانش کمی درباره دلایل آن وجود دارد. در تحقیقی که میندن و همکاران در سال 1987 انجام داده اند، شدت افسردگی بیماران مولتیل اسکلروزیس به بیماری یا عوامل دموگرافیک ربطی نداشته است. در هر حال افسردگی یک تاثیر قوی بر کیفیت زندگی بیماران مولتیل اسکلروزیس دارد و به منظور ارتقای کیفیت زندگی در بیماران مولتیل اسکلروزیس پیشگیری و درمان افسردگی حیاتی است (پاکپور وهمکاران، 2009) .

ناامیدی و افکار خودکشی:

زندگی با شرایط مزمن غیر قابل پیش بینی مانند مولتیل اسکلروزیس، که درمان قطعی ندارد، ممکن است برای بیماران امیدوار ماندن مشکل باشد. ناامیدی با بدبین بودن نسبت به آینده و افکاری که بین افسردگی و خودکشی پیوند مخربی می باشد، مشخص می شود (کونور و شیهی، 2000) . مهم است که وقوع ناامیدی در بیماران مولتیل اسکلروزیس مورد توجه قرار گیرد به این دلیل که تعداد بالایی از خودکشی در این شرایط انجام می گیرد (کاهانا و همکاران، 1971؛ سادوونیک و همکاران، 1991؛ استناجر و استناجر، 1992؛ استناجر و همکاران، 1992 ).برای مثال فینستین در سال 2002 یافت که بسیاری، حدود یک سوم بیماران مولتیل اسکلروزیس در بیشتر طول زندگی شان افکار خودکشی داشته اند. تحقیقات یافته است که تعدادی عوامل که با تعداد بالای خودکشی مرتبط است عبارت است از شروع بیماری زودهنگام ، اثرات تخریبی مولتیل اسکلروزیس، الکل و منزوی شدن اجتماعی (فینستین، 2002، استناجر و همکاران، 1992، نقل از فرگوسن، 2008).

روانشناس مینو ایرانی 

پیاده سازی و سئو توسط: 'GoGseo