لطفا صبر کنید ...

1765355343_5871507.jpg
10/دسامبر/2025

مثبت اندیشی : با تغییر طرز فکر، شادی را افزایش دهید

مثبت اندیشی چیزی بیش از یک مفهوم احساس خوب است – این یک رویکرد علمی برای تغییر مغز ما برای تمرکز روی خوبی‌ها است. تحقیقات نشان داده است که وقتی مثبت اندیشی را تمرین می‌کنیم، مغز ما دوپامین، یک انتقال‌دهنده عصبی مرتبط با لذت و شادی، آزاد می‌کند.

این به نوبه خود، مسیرهای عصبی مسئول احساسات مثبت را تقویت می‌کند و دسترسی به آنها را در آینده آسان‌تر می‌کند. با تمرکز بر مثبت، می‌توانیم مغز خود را تغییر دهیم تا خوش‌بین‌تر، انعطاف‌پذیرتر و پذیرای تجربیات جدید باشیم. این تغییر در طرز فکر می‌تواند تأثیر عمیقی بر سلامت کلی ما داشته باشد و منجر به افزایش شادی، روابط بهتر و حس رضایت بیشتر شود.

  • بنابراین، برای پرورش مثبت اندیشی چه چیزی لازم است؟ این به معنای نادیده گرفتن چالش‌های زندگی یا تظاهر به خوب بودن در حالی که اینطور نیست، نیست. بلکه به معنای اذعان به خوبی‌ها، هر چقدر هم کوچک، و اجازه دادن به آنها در ذهن ماست.

گشودن پتانسیل کامل مثبت اندیشی در زندگی روزمره شما

مثبت اندیشی فقط یک احساس زودگذر نیست، بلکه طرز فکری است که می‌توان آن را در زندگی روزمره خود پرورش داد و تمرین کرد. با گنجاندن مثبت اندیشی در برنامه روزانه خود، می‌توانیم تغییر عمیقی در رفاه کلی خود تجربه کنیم. یک راه قدرتمند برای انجام این کار، از طریق تمرین‌های سپاسگزاری است.

هر روز چند دقیقه وقت بگذارید تا در مورد چیزهایی که از آنها سپاسگزار هستید، تأمل کنید، هر چقدر هم که کوچک به نظر برسند. این به شما کمک می‌کند تا مغز خود را برای تمرکز بر خوبی‌ها، به جای تمرکز بر افکار منفی، دوباره سیم‌کشی کنید. راهکار دیگر، تغییر چارچوب افکار منفی است. هنگام مواجهه با یک موقعیت چالش‌برانگیز، سعی کنید جنبه مثبت یا درسی را که باید آموخته شود، پیدا کنید.

این به تغییر طرز فکر ما از ترس و اضطراب به امید و خوش‌بینی کمک می‌کند. با تمرکز بر خوبی‌ها و پرورش یک طرز فکر مثبت، می‌توانیم شادی بیشتر، روابط بهتر و حس هدفمندی بیشتری را تجربه کنیم. بنابراین، چگونه می‌توانید شروع به گنجاندن مثبت اندیشی در زندگی روزمره خود کنید؟

چشم‌اندازی روشن‌تر در خود پرورش دهید: راهکارهای ساده برای تغییر چارچوب تفکرتان

تغییر طرز فکرتان برای تمرکز بر مثبت اندیشی نیاز به تلاش و تمرین عمدی دارد. در اینجا چند روش عملی برای انجام این کار آورده شده است:

**تمرین ذهن آگاهی**:

ذهن آگاهی تمرین حضور در لحظه، بدون قضاوت است. این تمرین به آرام کردن ذهن و تمرکز بر خوبی‌ها کمک می‌کند. می‌توانید از طریق مدیتیشن، تنفس عمیق یا صرفاً توجه به حواس خود، ذهن آگاهی را تمرین کنید.

**بازسازی خودگویی‌های منفی**:

به نحوه صحبت کردن با خودتان توجه کنید. آیا مهربان و حامی هستید یا انتقادی و خشن؟ با جایگزینی آن با جملات مثبت و روحیه‌بخش، خودگویی‌های منفی را بازطراحی کنید. به عنوان مثال، به جای «من یک شکست‌خورده هستم»، بگویید «من اشتباه کردم، اما می‌توانم از آن درس بگیرم.»

**ایجاد روابط مثبت**:

خود را با افرادی احاطه کنید که شما را تشویق و حمایت می‌کنند. روابط مثبت می‌توانند تأثیر عمیقی بر سلامت ما داشته باشند، بنابراین برای پرورش این روابط تلاش کنید. این استراتژی‌ها را می‌توان در موقعیت‌های واقعی زندگی، مانند مواجهه با یک کار چالش‌برانگیز یا احساس غرق شدن در مشکلات، به کار برد. با تغییر طرز فکر خود به سمت مثبت اندیشی، می‌توانید بر موانع غلبه کنید و به یک زندگی شادتر و پربارتر دست یابید.

گشودن فردایی روشن‌تر: قدرت خوش‌بینی

در پایان، پذیرفتن مثبت‌اندیشی راهی قدرتمند برای تغییر طرز فکر و بهبود سلامت کلی شماست. با گنجاندن مثبت‌اندیشی در زندگی روزمره، می‌توانید مغز خود را طوری سیم‌کشی کنید که روی خوبی‌ها تمرکز کند و شما را شادتر و مقاوم‌تر پرورش دهد. به یاد داشته باشید، مثبت‌اندیشی عملی است که به تلاش و اراده نیاز دارد، اما مزایای آن ارزشش را دارد. سفر خود را امروز با گنجاندن یک تمرین مثبت‌اندیشی در برنامه روزانه خود آغاز کنید و ببینید که چگونه می‌تواند زندگی شما را متحول کند. آماده‌اید تا قدم بعدی را بردارید؟ منابع و ابزارهای ما را بررسی کنید تا به شما در ادامه پرورش مثبت‌اندیشی و دستیابی به یک زندگی شادتر کمک کنیم.

رهایی از منفی‌بافی: ۵ گام برای مثبت‌اندیشی

منفی‌گرایی نیرویی فراگیر است که می‌تواند بی‌سروصدا در ذهن ما رخنه کند و بر افکار، احساسات و اعمال ما تأثیر بگذارد. این وزنه‌ای است که می‌تواند خردکننده باشد و منجر به اضطراب، استرس و احساس کلی ناراحتی شود. اما منفی‌گرایی دقیقاً چیست و چرا رهایی از چنگال آن بسیار مهم است؟ به عبارت ساده، منفی‌گرایی الگویی از تفکر است که بر جنبه‌های منفی زندگی تمرکز دارد، اغلب به حذف جنبه‌های مثبت. این یک طرز فکر است که می‌تواند ما را به نشخوار فکری در مورد اشتباهات گذشته، نگرانی در مورد آینده و احساس ناامیدی در مورد زمان حال سوق دهد. تأثیر منفی‌گرایی بر سلامت روان ما را نمی‌توان نادیده گرفت. این می‌تواند منجر به چرخه‌ای از شک به خود، ترس و اضطراب شود و تصمیم‌گیری، ایجاد ارتباطات معنادار و یافتن شادی در تجربیات زندگی را دشوار کند.

رهایی از منفی‌بافی: شناخت الگوهایی که شما را عقب نگه می‌دارند

الگوهای فکری منفی می‌توانند ظریف باشند، اما تأثیر عمیقی بر سلامت روان ما دارند. الگوهای رایج شامل فاجعه‌سازی، جایی که فرض می‌کنیم بدترین سناریوی ممکن رخ خواهد داد، و تفکر سیاه و سفید، جایی که موقعیت‌ها را کاملاً خوب یا بد می‌بینیم، می‌شود. انتقاد از خود الگوی رایج دیگری است، جایی که ما بیش از حد نسبت به خودمان سخت‌گیر هستیم و به جای نقاط قوت، روی نقص‌ها تمرکز می‌کنیم. این الگوها می‌توانند منجر به احساس اضطراب، عزت نفس پایین و ناامیدی شوند.

بیایید نگاهی دقیق‌تر به این الگوها بیندازیم و بررسی کنیم که چگونه ممکن است در افکار شما ظاهر شوند:

آیا اغلب در یک موقعیت انتظار بدترین سناریو را دارید؟

آیا متوجه می‌شوید که به صورت مطلق فکر می‌کنید، مانند “من یک شکست کامل هستم” یا “من یک موفق کامل هستم”؟

آیا مرتباً از خود انتقاد می‌کنید و به جای آنچه درست انجام داده‌اید، روی آنچه اشتباه انجام داده‌اید تمرکز می‌کنید؟ شناخت این الگوها اولین قدم برای رهایی از منفی‌بافی و پرورش یک طرز فکر مثبت‌تر است.

از چرخه تفکر منفی رها شوید

حالا که الگوهای فکری منفی رایج را شناسایی کرده‌ایم، وقت آن رسیده که اقدام کنیم و به سمت یک دیدگاه مثبت‌تر حرکت کنیم.

در اینجا 5 گام عملی برای کمک به شما در غلبه بر منفی‌بافی و پرورش یک طرز فکر مثبت‌تر آورده شده است:

**مرحله 1: تغییر چارچوب افکار منفی**

وقتی به افکار منفی فکر می‌کنید، خودتان را بشناسید و آنها را در یک نور مثبت‌تر تغییر دهید. به عنوان مثال، به جای اینکه فکر کنید «من هرگز نمی‌توانم این کار را انجام دهم»، سعی کنید آن را به این صورت تغییر دهید که «من از این تجربه یاد می‌گیرم و رشد می‌کنم».

**مرحله 2: تمرین قدردانی**

هر روز چند دقیقه وقت بگذارید تا در مورد چیزهایی که از آنها سپاسگزار هستید تأمل کنید. این به شما کمک می‌کند تا تمرکز خود را از منفی‌بافی دور کنید و دیدگاه مثبت‌تری را پرورش دهید.

**مرحله 3: تمرین خوددلسوزی** با خودتان با مهربانی و درک رفتار کنید، درست همانطور که با یک دوست صمیمی رفتار می‌کنید. با خودتان مهربان باشید و از انتقاد از خود خودداری کنید.

**مرحله 4: روی زمان حال تمرکز کنید**

به جای نگرانی در مورد آینده یا ماندن در گذشته، روی لحظه حال تمرکز کنید. تکنیک‌های ذهن آگاهی می‌توانند به شما کمک کنند تا در زمان حال متمرکز بمانید و افکار منفی را کاهش دهید.

**مرحله ۵: پیروزی‌های کوچک را جشن بگیرید**

دستاوردهای کوچک خود را، حتی اگر ناچیز به نظر برسند، تصدیق و جشن بگیرید. این به ایجاد اعتماد به نفس کمک می‌کند و الگوهای فکری مثبت را تقویت می‌کند.

پرورش تاب‌آوری: راهکارهایی برای غلبه بر الگوهای بدبینانه و دستیابی به موفقیت پایدار

حالا که شروع به تغییر به سمت یک دیدگاه مثبت‌تر کرده‌اید، حفظ این حرکت ضروری است. در اینجا چند نکته برای کمک به شما در گنجاندن مثبت‌اندیشی در زندگی روزمره‌تان آورده شده است:

**آن را به یک عادت تبدیل کنید**:

هر روز زمانی را برای تأمل در مورد اتفاقات خوب گذشته اختصاص دهید. این می‌تواند به سادگی نوشتن سه چیزی باشد که از آنها سپاسگزار هستید یا به اشتراک گذاشتن قدردانی خود با یک دوست یا عزیز.

**موفقیت‌های خود را جشن بگیرید**:

پیشرفت خود را، هر چقدر هم که کوچک به نظر برسد، تصدیق و جشن بگیرید. این به تقویت الگوهای فکری مثبت کمک می‌کند و شما را برای ادامه تلاش برای داشتن یک طرز فکر مثبت‌تر انگیزه می‌دهد.

**با خودتان مهربان باشید**:

به یاد داشته باشید که شکست‌ها بخش عادی سفر هستند. وقتی با موانع روبرو می‌شوید، خیلی به خودتان سخت نگیرید – در عوض، روی آنچه می‌توانید از تجربه یاد بگیرید تمرکز کنید و با مهربانی و دلسوزی به جلو حرکت کنید. با گنجاندن این نکات در برنامه روزانه خود، برای حفظ طرز فکر مثبت و ادامه پیشرفت به سمت یک زندگی پربارتر، مجهزتر خواهید بود.

چگونه اثر مثبت اندیشی می‌تواند زندگی شما را متحول کند

مثبت اندیشی دو طرفه است. به کار بردن احساسات خوب در عمل، مثبت اندیشی را افزایش می‌دهد.

این به اصطلاح اثر مثبت، یک چرخه‌ی مثبت ایجاد می‌کند؛ افسردگی یک چرخه‌ی معیوب است.

احاطه کردن خود با افراد و تجربیات مثبت، یکی از راه‌های مهار قدرت مثبت‌اندیشی است.

«و من از شما می‌خواهم که لطفاً متوجه باشید چه زمانی خوشحال هستید، و در مقطعی فریاد بزنید یا زمزمه کنید یا فکر کنید، ‘ اگر این خوب نیست ، نمی‌دانم چه چیزی خوب است .’» —کورت وانه‌گات

گفته شده است که مثبت اندیشی، مثبت اندیشی را به همراه دارد. اثر مثبت اندیشی در مطالعاتی که به دهه ۱۹۷۰ برمی‌گردد ، مستند شده است و اثرات آن را می‌توان در همه چیز، از تعاملات اجتماعی گرفته تا سلامت جسمی، مشاهده کرد.

اثر مثبت‌اندیشی یک پدیده روانشناختی است که در آن احساسات و افکار مثبت، خودپنداره مثبت و عزت نفس را افزایش می‌دهند . این به نوبه خود منجر به بهبود عملکرد می‌شود که در نتیجه احساسات و افکار مثبت را تقویت می‌کند. به عبارت دیگر، اثر مثبت‌اندیشی یک چرخه مثبت است. وقتی مثبت‌اندیشی خود را به عمل درمی‌آورید، نتیجه مثبت شما را سرشار می‌کند. وقتی این اتفاق می‌افتد، می‌گوییم مثبت‌اندیشی دو طرفه است.

افسردگی برعکس عمل می‌کند. وقتی افسردگی انرژی شما را می‌گیرد و انزوا، بی‌انگیزگی و بی‌عملی را ترویج می‌دهد ، یک چرخه نزولی ایجاد می‌کند. من هیچ کاری نمی‌کنم چون افسرده‌ام، و من افسرده‌ام چون هیچ کاری نمی‌کنم. اثر مثبت‌اندیشی یک چرخه مثبت ایجاد می‌کند – افسردگی یک چرخه معیوب است.

احساسات مثبت معمولاً تفکر ما را گسترش می‌دهند و به ما اجازه می‌دهند احتمالات بیشتری را ببینیم (همانطور که محقق باربارا فردریکسون پیشنهاد کرده است.) در حالی که احساسات منفی تفکر و پاسخ‌های ما را محدود می‌کنند. احساسات مثبت منابع را می‌سازند؛ احساسات منفی آنها را محدود می‌کنند. وقتی احساس خطر می‌کنیم یا عمل می‌کنیم، می‌جنگیم، فرار می‌کنیم یا خشکمان می‌زند – حمله می‌کنیم، فرار می‌کنیم یا خودمان را به مردن می‌زنیم. منفی بودن گزینه‌های کمی برای ما باقی می‌گذارد.

اثر مثبت‌اندیشی ابزاری قدرتمند است که می‌تواند به ما کمک کند تا چالش‌های زندگی را آسان‌تر و با ظرافت بیشتری پشت سر بگذاریم و به نظر می‌رسد با سن مرتبط باشد. یکی از یافته‌های عجیب این بیماری همه‌گیر این است که از نظر روانی به افراد جوان‌تر بیشتر از والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ‌هایشان آسیب رسانده است. دلیلش چیست؟

با افزایش سن، ابزارها و ترفندهایی برای مقابله با ناملایمات، ناامیدی و شکست‌ها ایجاد می‌کنید. همچنین می‌دانید که چگونه امید را پرورش دهید. طبق تحقیقات، اثر مثبت‌اندیشی ریشه در نحوه پردازش اطلاعات توسط مغز ما دارد. وقتی روی محرک‌های مثبت، مانند خاطرات شاد یا تجربیات نشاط‌آور تمرکز می‌کنیم، مغز ما بیشتر احتمال دارد که آن اطلاعات را حفظ کند و از آن برای شکل دادن به برداشت‌های ما از دنیای اطرافمان استفاده کند.

دلیل این امر این است که احساسات مثبت، مراکز پاداش مغز ما را فعال می‌کنند که به نوبه خود دوپامین و سایر مواد شیمیایی احساس خوب را آزاد می‌کنند که پیوندهای مثبت را تقویت می‌کنند. در نتیجه، ما بیشتر احتمال دارد که به دنبال تجربیات مثبت باشیم و از تجربیات منفی اجتناب کنیم که منجر به زندگی پربارتر و رضایت‌بخش‌تری می‌شود. کلید همه اینها توانایی تغییر درک فرد است. در آخرین سخنرانی خود ، از این مثال برای بیان این نکته استفاده کردم.

یک عدد نحس؟ یا چیز دیگری؟

دو خطی که در مرکز این تصویر قرار دارند را می‌توان به عنوان عدد بسیار نحس ۱۳ یا حرف B تعبیر کرد. آن‌ها صرفاً دو خط هستند، اما زمینه‌ای که از طریق آن به آن‌ها نگاه می‌کنید، معنا را مشخص می‌کند. افراد بدبین و افرادی که افسردگی یا اضطراب دارند ، تمایل به دیدن منفی دارند. گویی عینک آن‌ها با خاکستری تیره پر شده است. دنیای آن‌ها پر از تهدید و سختی است. اما با کمی آموزش و تمرین، روش دیگری برای دیدن امکان‌پذیر است. آنچه درک می‌شود تغییر نمی‌کند، اما نحوه‌ی درک آن تغییر می‌کند.

اثرات مثبت‌اندیشی محدود به افراد نیست – آنها را می‌توان در گروه‌ها نیز مشاهده کرد. به عنوان مثال، مطالعات نشان داده‌اند که افراد شاد بیشتر به دیگران کمک می‌کنند و خودشان نیز مفید هستند و همچنین بیشتر با دیگران همکاری می‌کنند. این امر در کار، پزشکی، آموزش ، ورزش و کارآفرینی بسیار مهم است.

اثر مثبت‌اندیشی پدیده‌ای است که توسط بسیاری از روانشناسان و دانشمندان برجسته مورد مطالعه قرار گرفته است. مشخص شده است که هرچه احساسات و افکار مثبت‌تری را تجربه کنیم، احتمال بیشتری وجود دارد که سلامت روان و جسم، انگیزه، انرژی، تعامل، روابط بهتر و موفقیت بیشتری در زندگی داشته باشیم. با تمرکز بر تفکر مثبت و ایجاد نگرش خوش‌بینی، می‌توانیم از زندگی پربارتری لذت ببریم و به بهترین نسخه از خودمان تبدیل شویم.

با تمرکز بر جنبه‌های مثبت تجربیات خود، می‌توانید خلق و خوی خود را بهبود بخشید، عزت نفس خود را افزایش دهید و رفاه کلی خود را افزایش دهید. با تمرکز عمدی بر جنبه‌های مثبت یک موقعیت، می‌توانیم طرز فکر و نگرش خود را به سمت امید، توانمندسازی، تاب‌آوری و خوش‌بینی که در مجموع به عنوان “سرمایه روانشناختی” شناخته می‌شوند و به راحتی مخفف HERO را هجی می‌کنند، تغییر دهیم.

احاطه کردن خود با افراد و تجربیات مثبت، یکی از موثرترین راه‌ها برای مهار قدرت مثبت‌اندیشی است. وقتی در محاصره افرادی هستید که مثبت‌اندیشی را از خود ساطع می‌کنند، اتخاذ همان طرز فکر برای شما آسان‌تر می‌شود. شما شروع به دیدن جهان از طریق یک لنز خوش‌بینانه‌تر می‌کنید و شروع به باور این می‌کنید که اتفاقات خوب ممکن است.

تجربیات مثبت نیز تأثیر مشابهی بر طرز فکر ما دارند. وقتی درگیر فعالیت‌هایی می‌شویم که برای ما شادی و رضایت به ارمغان می‌آورند، احتمال بیشتری دارد که نسبت به زندگی احساس مثبت و خوش‌بینی داشته باشیم. این مثبت‌اندیشی سپس به سایر حوزه‌های زندگی ما سرایت می‌کند و ما را در مواجهه با چالش‌ها و شکست‌ها مقاوم‌تر می‌سازد. مهم است که در مورد افراد و تجربیاتی که خود را با آنها احاطه کرده‌ایم، هدفمند باشیم، زیرا آنها تأثیر عمیقی بر سلامت روانی و عاطفی ما دارند. با اولویت دادن به مثبت‌اندیشی در زندگی خود، می‌توانیم تأثیر موجی از شادی و مثبت‌اندیشی ایجاد کنیم که بسیار فراتر از خودمان گسترش یابد.

بودن با افراد مثبت یکی از مستقیم‌ترین راه‌ها برای افزایش سرمایه روانشناختی و در نتیجه اثر مثبت‌ اندیشی است. اما اگر در هنگام بروز یک موقعیت دشوار، آنها در اطراف شما نباشند، چه؟ می‌توانید با یک جمله ساده که برای به چالش کشیدن ادراک شما طراحی شده است، شروع کنید. وقتی موقعیتی برای شما منفی به نظر می‌رسد، مکث کنید و به خودتان بگویید: «راه دیگری برای نگاه کردن به این موضوع وجود دارد.» این کار، تفکر شما را به مسیر متفاوتی هدایت می‌کند – و احتمالاً آغازی برای کمک به برداشتن آن عینک خاکستری تیره خواهد بود.


istockphoto-1135088054-170667a.jpg
10/دسامبر/2025

شخصیت ما چقدر میزان خوشبختی ما را تعیین می کند؟

و آیا می توانیم آن را تغییر دهیم؟

به استثنای شرایط شدید ، شادی بیشتر از درون سرچشمه می گیرد تا بیرون.

برخی ویژگی های شخصیتی مانند روان رنجوری پایین ، مثبت نگری ، خیرخواهی و کنجکاوی با شادی ارتباط تنگاتنگی دارند.

شخصیت های ما کاملاً انعطاف پذیر نیستند ، اما همه ما می توانیم کارهایی را برای پرورش ویژگی های ایجاد کننده شادی در خود انجام دهیم.

اگر از شما بپرسم به چه چیزی برای رضایت بیشتر نیاز دارید؟

من شک ندارم که بسیاری از شما با “روحیه بهتر” پاسخ می دهند. هنگامی که صحبت از افزایش شادی می شود ، به جای تغییر در ویژگی های درونی ، اکثر ما ابتدا به تغییر شرایط بیرونی خود فکر می کنیم.


community-resources.jpg
10/دسامبر/2025

زندگی کامل:

زندگی کامل شامل تجربه هیجان های مثبت در گذشته و آینده، چشیدن احساس های مثبت در زمان حال، تجربه خشنودی ناشی از مجذوب شدن و ایجاد معنا در خدمت به فردی بالاتر از خود است. در زندگی کامل فرد از توانمندی هایش به شکل بهینه استفاده می کند تا در خدمت به چیزی بزرگتر از خودش قرار گرفته و معنایی در زندگی بیابد. این زندگی به فرد اجازه می دهد تا کارکردی در حد بهینه داشته باشند. کارکرد بهینه زمانی است که فرد از ظرفیت ها و توانمندی های شخصی خود استفاده نموده و بین این توانمندی ها با رفتار و عمل فرد از یک سو و شرایط و محیط اطراف از سوی دیگر هماهنگی وجود دارد (رشید، 2008). سلیگمن (2012) به دلیل بعضی از محدودیت های نظریه اش آن را مورد بازنگری قرار داد و عنوان آن را از “شادكامی اصیل ” به “بهزیستی ” تغییر داد. رضایت از زندگی معیار طلایی برای سنجش شادكامی اصیل تلقی می شد، در حالی كه در نظریه بهزیستی، بالیدگی معیار طلایی برای سنجش بهزیستی است.

همچنین سلیگمن در این بازنگری دو مؤلفه دستاورد و رابطه را نیز به عنوان مؤلفه های بهزیستی روان شناختی معرفی كرد و نشان داد كه هر كدام از این 5 مؤلفه سه وی‍ژگی زیر را داراست:

به بهزیستی روان شناختی كمك می كنند.

افراد آن مؤلفه را به خاطر خودش جستجو می كنند نه برای رسیدن به عناصر دیگر.

هر كدام از این مؤلفه ها مجزا از سایر مؤلفه ها سنجیده می شوند.

در نظریه بهزیستی هیجان مثبت هنوز به عنوان سنگ بنای این نظریه مطرح است ولی دو تغییر مهمّ در آن ایجاد شده است. در این نظریه شادکامی و رضایت از زندگی به عنوان مقیاس هایی ذهنی از جایگاه هدف کلی و اصلی نظریه به جایگاه پایین تر که تنها یکی از عوامل تشکیل دهنده جزء هیجان مثبت است تغییر مکان داده اند. هیجان مثبت و مجذوب شدن به راحتی از سه معیار لازم برای آنکه عنصر یا جزئی از بهزیستی شوند، برخوردار هستند:

اوّل اینکه هر دو این مفاهیم در تشکیل مفهوم بهزیستی کمک می کنند.دوّم اینکه تنها به خاطر خودشان توسط افراد دنبال می شوند و نه لزوماً به خاطر دستیابی به یکی از عناصر یا اجزای دیگر.به طور مثال، “من این ماساژ کمر را دوست دارم حتی اگر هیچ معنا، دستاورد یا رابطه ای را برایم به ارمغان نیاورد.”سوّم اینکه این دو مفهوم به صورت مجزا اندازه گیری می شوند.

احساس معنا نیز همین سه ویژگی را داراست به عنوان مثال، حمایت قاطعانه شما از تحقیقات راجع به ایدز همکاران را آزار می دهد شما را بدبخت می کند و باعث شده است که شغل خود را در مقام یک نویسنده در مجله مشهوری از دست بدهید، اما هنوز هم بدون ترس و واهمه بر عقیده خود پافشاری می کنید.

روابط مثبت:

انسان یک موجود اجتماعی است. تنها بخش کمی از مثبت بودن مربوط به انزوا و تنهایی است. افراد دیگر بهترین نوش داروی لحظات ناخوش زندگی و قابل اعتمادترین داروی نشاط آور هستند. روابط مثبت با همکاران تأثیر زیادی بر بهزیستی ما دارد. زندگی که در آن به تعداد کافی ما از روابط مثبت برخورداریم، زندگی سرشار از روابط موفّق می گویند. بنابراین بدون برقراری روابط مثبت با همکاران یک زندگی کامل معنایی ندارد.

دستاورد:

آخرین رکن بهزیستی تلاش برای داشتن دستاورد است. بعضی از افراد دستاورد و موفقیّت را فقط به خاطر خود موفقیّت می خواهند. آن ها مجذوب کاری که انجام می دهند، می شوند. این کار ممکن است برای آن ها هیجان مثبت ایجاد کند و یا معنایی برایشان داشته باشد، ولی هدف اصلی آن ها خود موفّق شدن در آن کار و به وجود آمدن آن دستاورد است نه ایجاد هیجان مثبت و معنی. نمونه بارز این افراد کسانی هستند که به دنبال ثروتمند شدن می روند، در حالی که نیازی به ثروت بیشتر ندارند. بنابراین بدیهی است که وقتی زندگی ما پر از احساس هیجان مثبت، احساس غرقگی، معنی ، روابط مثبت و دستاورد شود، افسردگی از بین رفته و احتمال عود آن نیز کاهش می یابد. در این صورت نه تنها افسرده نیستیم، بلکه احساس شادکامی و بهزیستی می کنیم.

روانشناس مینو ایرانی 


2-8-400x400-1.jpg
10/دسامبر/2025

عواطف منفی

آیا کسی به شما گفته است؛ “لبخند بزن!” یا “شاد باش!”، در حالی که روز بدی را پشت سر می گذارید؟ بنا به توصیۀ یک پژوهش تازه؛ پذیرفتن عواطف منفی معمول برای سلامتی روان در بلند مدت، بهتر از انتقاد یا سرکوب آنها است.

این مطالعه که توسط موسسۀ ملی سالمندی تامین و در مجلۀ روانشناسی فردی و روانشناسی اجتماعی منتشر شد، ارتباط میان پذیرش عواطف منفی و سلامت روان به روی 1300 بزرگسال را بررسی کرد.

دکتر «ایریس ماوس»، استاد روانشناسی در دانشگاه برکلی و مدیر این مطالعه به برکلی نیوز گفت: “ما متوجه شدیم افرادی که به طور عادی عواطف منفی خود را می پذیرند، احساس بد کمتری دارند و این موجب بهبود سلامت روانی آنها خواهد شد.”

دکتر «برت فورد»، استاد روانشناسی دانشگاه تورنتو، در همین زمینه به برکلی نیوز گفت: “به نظر می رسد چگونگی واکنش ما نسبت به عواطف منفی مان، برای سلامتی کلی ما دارای اهمیت بسزایی است. کسانی که این عواطف را بدون قضاوت و یا تلاشی به منظور تغییر آنها قبول می کنند، توانایی مقابله با استرس را همراه با موفقیت بیشتری خواهند داشت.”

در مجموع، پژوهشگران سه مطالعه انجام دادند که همگی آنها با توجه به سن، جنسیت، وضعیت اجتماعی و سایر متغیرهای جمعیت شناختی مورد بررسی قرار گرفت.

بررسی های روامشناسی در مورد عواطف و احساسات منفی

نخستین پژوهش شامل بررسی 1000 شرکت کننده در مورد موافقت با این جمله بود که «من به خودم می گویم که احساساتم نباید مرا تحت تاثیر بگذارد». مشخص شد که شرکت کنندگان سختگیری که در مورد احساسات بدشان، احساس بدی داشتند از سلامتی روانی پایین تری برخوردار بودند.
مطالعۀ دوم شامل 150 نفر شرکت کنندگانی می شد که به آزمایشگاه آمده بودند تا یک مصاحبۀ شغلی سه دقیقه ای را با هیئت داوران و در برابر دوربین فیلمبرداری انجام دهند. این گروه تنها چند دقیقه برای آماده شدن وقت داشتند. پس از مصاحبه، از شرکت کنندگان خواسته شد تا عواطف خود را ارزیابی کنند. نتایج دوباره نشان داد؛ در افرادی که تمایل به جلوگیری از احساسات منفی خود داشتند، سطح بالاتری از اضطراب عاطفی را بروز دادند.
سرانجام پژوهشگران از بیش از 200 نفر خواستند در مورد تجربیات استرس زایی که در طول دو هفتۀ گذشته داشتند، چیزی بنویسند. شش ماه بعد، کسانی که احساس بدی در مورد عواطفشان داشتند، نسبت به که کسانی که احساساتشان را پذیرفته بودند، اختلالات رفتاری بیشتری داشتند.
دکتر فورد در پاسخ به این پرسش که «آیا تحقیقاتی که نشان دهد پذیرش عادات با هر نوع ویژگی شخصیتی در ارتباط است یا این که انسان آن را از طریق والدین یا فرهنگ یاد می گیرد؟» گفت: محققان در مورد این شرکت کنندگان چیز زیادی نمی دانند.

نخست اینکه تدریس پذیرش عواطف یک عامل مفید در چندین شاخۀ روانپزشکی مانند شناخت درمانی مبتنی بر ذهن، پذیرش و تعهد درمانی و دیالکتیک رفتار درمانی است. دوم اینکه ما در این تحقیقات متوجه شدیم که پذیرش عاطفی با سن افراد مرتبط است. برای نمونه در سنین 21 تا 73 سالگی، پیش بینی بیشتری برای پذیرش عادات وجود دارد. البته باید توجه داشت که این مطالعه، بلند مدت نیست و نمی توان مردم را در سنین بالاتر مورد بررسی های بیشتر قرار داد. ما در این مرحله نمی توانیم ادعا کنیم که افراد در سنین بالاتر پذیراتر می شوند ولی دلایل قانع کننده ای مبتنی بر این که قبول عادات با افزایش سن دارای ارتباط مسقیم است وجود دارد.
دکتر فورد در ادامه و پاسخ به این پرسش که «به نظر می رسد غرب نسبت به اندیشۀ شاد بودن وسواس بخرج می دهد و این تثبیت ممکن است به تحقیر عواطف منفی منجر شود. آیا این امر ساده بینی بیش از حد نیست»، گفت: خیر. ما معتقدیم که این دو ایده در واقع با یکدیگر ارتباط دارند.

مخالفت با پذیرش عواطف یک نوع قضاوت در مورد عواطف است در حالی که عوامل متعددی وجود دارد که می تواند به قضاوت عواطف نیز کمک کند. ما فکر می کنیم شدت ارزش گذاری و تمایل به احساس شادی می تواند منجر به قضاوت بیشتر در مود عدم شادی و عواطف منفی در انسان شود.
هنگامی که مردم در خیابان از شما می خواهند لبخند بزنید یا هنگامی که دوستانتان به شما می گویند «اخم هایت را باز کن»، شروع درک این موضوع است که چرا فرهنگ ما (غرب) تمایل به ارزش نهادن به شادی و ارزش زدایی از احساسات منفی دارد.


166828-1.jpg
10/دسامبر/2025

15 مورد از بهترین طرز فکرهای افراد موفق

ما هم باور داریم که تفکر هوشمندانه زندگی را تغییر می‌دهد، در اینجا به 15 مورد از بهترین طرز فکرهای افراد موفق اشاره می‌کنیم .
موفق‌ترین افراد دنیا یک خصوصیت مشترک دارند: طرز فکرشان با دیگران فرق دارد.

1 – فکر کردن یک نظم است. اگر می‌خواهید در آن بهتر شوید، باید روی آن کار کنید.
می‌توانید برای برنامه‌ریزی فکر کردنتان وقت بگذارید مثلاً هر دو هفته یکبار یک نصفه روز، هر یک ماه یک روز کامل و هر سال یک تا دو روز کامل.

2 – ببینید انرژیتان را باید کجا متمرکز کنید، و بعد از قانون 20/80 استفاده کنید.
80 درصد از انرژی تان را به 20 درصد از مهمترین فعالیت‌های تان اختصاص دهید. یادتان باشد که نمی‌توانید در آن واحد همه جا باشید، همه را بشناسید و همه کاری انجام دهید. و از انجام همزمان چند کار اجتناب کنید: ممکن است کارایی شما را به 40% برساند.

3 – افراد موفق خود را در معرض ایده ‌ها و آدم‌های مختلف قرار می‌دهند.
آنها سعی می‌کنند بیشتر وقتشان را با کسانی بگذرانند که آنها را به چالش می‌کشند.

4 – ایده داشتن یک چیز است، دنبال کردن آن چیزی دیگر.
ایده‌ها تاریخ مصرف کوتاهی دارند. باید قبل از اینکه تاریخ انقضای آنها فرا برسد، آنها را عملی کنید.

5 – افکار برای ایجاد شدن نیاز به زمان دارند. اولین چیزی که به ذهنتان می‌رسد را انجام ندهید.
آخرین باری که ساعت 2 صبح یک فکر عالی به سرتان زد و وقتی صبح از خواب بیدار شدید به نظرتان احمقانه می‌رسید، را به خاطر دارید؟
افکار تازمانی که ماده دارند باید شکل داده شوند و باید مورد بازجویی و سوال قرار گیرند.

6 – افراد باهوش با افراد باهوش دیگر همفکری می‌کنند.
فکر کردن با دیگران نتایج بهتری در بر خواهد داشت. مثل این می‌ماند که به خودتان یک راه میان‌بر بدهید. به همین خاطر است که جلسات طوفان مغزی تا این اندازه موثر هستند.

7 – تفکر عامه‌‌ پسند را رد کنید ( که معمولاً یعنی اصلاً فکر نکرده‌اید ).
خیلی از آدم‌ها وارد عمل می‌شوند با امید اینکه به فکر بقیه خوب برسد.
برای اینکه از وضعیت خارج شوید باید اول با احساس ناراحتی کردن کنار بیایید. همچنین به خاطر داشته باشید که همین الان آدم‌های دیگری هستند که سعی دارند برای خودشان فکر کنند و آنها هستند که موفق‌اند.

8 – بهترین متفکران از قبل برنامه‌ می‌ریزند، درحالیکه برای افکار ناگهانی نیز جا می‌گذارند.
وقتی با استراتژی وارد عمل شوید، احتمال خطا پایین می‌آید. داشتن افکار مبهم از اینکه کجا هستید و دوست دارید چه کاری انجام دهید، شما را به هیچ کجا نمی‌رساند.
کلید استراتژیک بودن: 1. موضوع را خرد کنید. 2. بپرسید چرا این مشکل باید حل شود. 3. موارد کلیدی را مشخص کنید. 4. منابع تان را مرور کنید. 5. افراد مناسب را در جای مناسب قرار دهید.
هنری فورد می‌گوید، “هیچ چیز سخت نیست اگر آن را به اجزای کوچکتر تقسیم کنید.”

9 – برای متفاوت فکر کردن، باید کارهای مختلفی انجام دهید.
راه ‌های جدیدی برای انجام کارتان پیدا کنید، با آدم‌های جدید آشنا شوید، حتی کتاب‌هایی را بخوانید که فکر می‌کنید خسته‌کننده هستند. رمز کار این است که با ایده‌ها و سبک‌های زندگی جدید آشنا شوید.

10 – برای تقدیر از ایده‌های دیگران، باید به ایده‌های دیگر احترام بگذارید.
نمی‌توانید فکر کنید که همیشه حق با شماست. باید به نظرات دیگر هم فرصت دهید.

11 – برای هر روزتان و زمان‌هایی که افراد دیگر را ملاقات می‌کنید، برنامه و موضوع داشته باشید.
بیشتر آدم‌ها فقط برای روزشان برنامه‌ریزی می‌کنند. متفکران برای برنامه‌ریزی هفته، ماه و اهداف بلندمدتشان وقت می‌گذارند و بعد آن را دنبال می‌کنند.
همچنین بدون موضوعی برای حرف زدن وارد جلسات، مهمانی‌ها و قرارهای ملاقات نمی‌شوند. قبل از اینکه وارد چنین موقعیت‌هایی شوند، تصمیم می‌گیرند که از آدم‌ها یاد بگیرند.
تفکر انعکاسی در مهارت‌های تصمیم‌گیریتان به شما رویکرد و اعتمادبه‌نفس می‌دهد.
اگر تفکر انعکاسی نداشته باشید، بیشتر از آنچه که فکر می‌کنید شما را عقب می‌کشد.

12 – بر حرف‌های منفی که با خودتان می‌زنید غلبه کنید. برنده‌ها با عباراتی مثل “من می‌توانم” حرف می‌زنند.
افراد باهوش محدودیت‌ها را نمی‌بینند. آنها امکانات را می‌بینند.
سام ایوینگ قهرمان سابق بیسبال می‌گوید، “هیچ چیز شرم‌آورتر از این نیست که ببینید کسی کاری را انجام می‌دهد که شما می‌گفتید غیرممکن است.”

13 – افراد خلاق خود را وقف ایده‌ها می‌کنند.
آنها ابهامات را در آغوش می گیرند و از شکست نمی‌ترسند و با افراد خلاق دیگر نشست و برخاست می‌کنند.

14 – افراد خوشبین نمی‌توانند متفکرانی واقع بین باشند.
داشتن رویکرد واقع بینی به شما این امکان را می‌دهد آنقدر به یک مشکل نزدیک شوید که بتوانید آن را بشکافید. روبه‌رو شدن با عواقب احتمالی هم به شما کمک می‌کند کارآمدتر باشید و به شما اعتبار بیشتر می‌دهد.

برای اینکه متفکری واقعبین‌تر باشید، باید: 1. از واقعیت تقدیر کنید. 2. کارتان را انجام دهید و واقعیات را به دست آورید. 3. نقاط مثبت و منفی آن را بسنجید. 4. بدترین حالت ممکن را در نظر بگیرید. 5. تفکرتان را با منابع تان هم‌ تراز کنید.

15 – خیلی مهم است که آخر روز به یاد بیاورید که می‌توانید طرز فکرتان را عوض کنید.
اینکه یاد بگیرید چطور در فکر کردن استاد شوید باعث می‌شود تفکری پربازده داشته باشید. اگر بتوانید این خصوصیت را در خود ایجاد کنید طوریکه به عادت همیشگی تان تبدیل شود، تمام طول زندگی فردی موفق خواهید شد.


istockphoto-508139163-170667a.jpg
10/دسامبر/2025

قانون جذب و قوانین فیزیک

اخیرا که تعداد کسانی که فیزیک خوانده اند در مورد قانون جذب و قوانین فیزیک صحبت میکنند،

در دنیا زیاد شده و خیلی ها در همان سطح دبیرستان با مفاهیمی مثل فیزیک کوانتوم و اتم و

بسته های انرژی در داخل اتم ها آشنا شده اند. تب جدیدی دنیای موفقیت را فرا گرفته به

اسم تب تفسیر انرژی جهان هستی. به این شکل که با استفاده از قوانین فیزیک کوانتوم ،

بسیاری تلاش می کنند ثابت کنند که هر چه ذره بین خود را بزرگتر کنیم و به مواد جهان ریزتر

دقیق شویم سرانجام به اتم و فضای داخل اتم می رسیم و آنجا تازه متوجه می شویم که

دنیای مادی ما چیزی نیست جز انرژی! بعد همین افراد سعی می کنند نتیجه بگیرند که خوب

وقتی همه چیز این دنیایی که می بینیم انرژی است پس دیگر نباید تعجب کرد که فکر بتواند

به ماده تبدیل شود و شکل مادی و واقعی به خود بگیرد. یعنی این اشخاص تلاش می کنند

نهایتا نتیجه بگیرند که فکر یعنی چیزی که بیشتر به  انرژِی می ماند می تواند ماده را به

سمت خود جذب کند و حتی گامی هم جلوتر می روند و می گویند ماده جدیدی را از دل

کاینات بیرون بکشد!

این افراد که فکر را انرژی می دانند و از قوانین فیزیک  قانون جذب و کوانتوم برای اثبات ادعای

خود کمک میگیرند معتقدند که برای آنکه انسان بتواند این انرژی را کنترل کند باید چهار کار را

انجام دهد:

1-      شخص باید بداند چه می خواهد و همان را که می خواهد از کاینات درخواست کند.

(اینجا کلمه کاینات بهمعنای کل هستی  است.)

2-      شخص باید تمام فکر وذکرش را روی چیزی که می خواهد متمرکز کند و با تمام

احساس وشور و شوق و هیجانی که در خودش می تواند ایجاد کند باید آن چیزرا طلب کند.

3-      آنقدر در چیزی که می خواهد غرق شود که اصلا فکر کند قبلا به آن چیز رسیده است

الان فقط بین او و چیز مطلوبش کمی فاصله افتاده که به زودی برطرف می شود.

4-      برای در آغوش گرفتن و دریافت و گرفتن چیزی که می خواهد کاملا آماده و گوش بزنگ

باشد و هر چیزی که برای نگهداری و استفاده از آن چیز از قبل لازم است را مهیا کرده

باشد.

این شیفتگان کوانتمی قانون جذب می گویند که اگر انسان دست از منفی بافی بردارد و حتی

یک لحظه هم به یاس و ناامیدی و اندیشه های منفی اجازه رخنه در افکارش را ندهد سرانجام

کاینات تسلیم می شود و از مجراها و کانال ها و جاده هایی که حتی فکرش را هم نمی توان

کرد ، چیز طلب شده ناگهان در آغوش طالب آن قرار می گیرد.

می بینید که مدافعان کوانتمی قوانین فیزیک و قانون جذب با استفاده از  کلمات قلمبه و

سنگین و شبه علمی مثل ” فیزیک مدرن ” و “کوانتوم” و ” انرژی” سعی می کنند ، چیزی را

بگویند که خیلی های دیگر از جمله نویسنده معروف میلدرد مان در کتابش تحت عنوان “همانی

خواهی شد که باور داری” آن را در هفت مرحله زیر بیان نموده است. این نویسنده معتقد

است که برای رسیدن به چیزی که می خواهیم باید هفت مرحله را از سر بگذرانیم:

1- از اعماق وجودمان طالب و خواستار آن چیز باشیم. یعنی با وجودی که الآن به آن چیز

نرسیده ایم ، اما شوق و کشش و علاقه شدید و تمام ناشدنی برای وصال به آن چیز در تمام

وجودمان موج بزند.

2- واضح و شفاف و با جزئیات کامل و دقیقا بدانیم چه چیزی را می خواهیم.

گنگ و مبهم و گیج نباشیم که همینطوری یک چیزی را از روی هوس یا چشم و هم چشمی یا

تقلید کورکورانه بخواهیم. باید آن چیز را حتی اگر به آن نرسیده ایم بتوانیم مقابل چشم دلمان

ببینیم. مهم تر اینکه باید در اعماق وجودمان بابت خواستن این چیز دچار مشکل عذاب وجدان

نباشیم و طلب کردن این چیز با ارزش های روحی و معنوی ما ناسازگار نباشد. باید ارزش

هایی که به آنها معتقد هستیم هم این چیزی که برای رسیدن به آن لحظه شماری می کنیم

را تائید کنند و این گرفتن تائید از تک تک ارزش های درونی مان مساله بسیار مهمی است.

3- فقط به خواست باطنی خودمان اکتفا نکنیم و چیزی که طالبش هستیم را با زبان ساده

تقاضا کنیم. یعنی وقتی مطمئن شدیم و یقین پیدا کردیم که واقعا طالب آن هستیم ، با همین

زبانی که صحبت می کنیم با صدای بلند برای کاینات درخواست خودمان را دعا کنیم و به اطلاع

کاینات برسانیم.

4- باور کنیم و یقین داشته باشیم که بالاخره دیر یا زود حتما و مطمئنا به چیزی که میخواهیم

می رسیم. هم در سطح خودآگاه و هم در سطح ضمیر ناخودآگاه باید این باور و یقین رسیدن

به مقصود و مقصد را باید جا بیاندازیم.

5- برای رسیدن به چیزی که می خواهیم کاری انجام دهیم. حتی اگر اینکار یک  تلاش  کوچک

چند دقیقه ای در طول روز باشد. باید بتوانیم در تصور و خیال خودمان را ببینیم که به مطلوبمان

رسیده ایم. به جزئیات نباشد نباید کاری داشته باشیم و به اینکه کاینات چگونه می خواهد

مشکلات سرراه را بردارد و ما را به وصال برساند. بلکه برعکس باید سعی کنیم خودمان را در

حال لذت بردن از چیزی که بالاخره روزی به آن خواهیم رسید ببینیم.شک نداشته باشیم که

سرانجام یک روزی و در یک جایی و یک جورایی ما به خواسته آرمانی مان می رسیم وچیزی

که تقاضا کرده ایم را دریافت می کنیم. خودمان را در حال داشتن آن چیز و لذت بردن از آن هر

روز در تصوراتمان ببینیم و در این تصور زیبا خود را شناور سازیم.

6- سپاسگذار باشیم. همیشه باید از خدا و خالق هستی تشکر کنیم و مهم این است که این

سپاس و تشکر زبانی نباشد و در اعماق قلب و دلمان هم این سپاسگذاری را باید حس کنیم.

قدرتمند ترین دعایی که می بایست هر روز دلمان را بلرزاند باید همین دو کلمه “خدایا

متشکرم.” باشد. وقتی این کلمات را در دل خود می گردانید سعی کنید آنها را واقعا و با تمام

وجود احساس کنید. جوری تشکر کنید که انگار قبلا دریافت کرده اید و غرق در شکر و سپاس

از درگاه خالق کاینات هستید.

7- امیدوار و منتظر و چشم به راه باشید. خودتان را طوری آماده کنید که همیشه در حالت یک

نوع انتظار زیبا و یک جور چشم انتظاری توام با ذوق و شادی فراوان باشید. راهی پیدا کنید که

این انتظار توام با شوق در زندگی شما هم نشان داده شود. و

شما به طور دائم و مستمر لحظه ای هم از تصور وصال و رسیدن غافل نشوید. شاید کسی

چیزی که می خواهید را به شما بدهد و شاید هم شما راهی برای رساندن خودتان به چیزی

که طلب می کنید پیدا کنید. مهم این است که مطمئن باشید و منتظر باشید تا لحظه وصال

اتفاق بیافتد.

اگر دقت کنید می بینید که این روش هفت مرحله ای مثل روش کوانتمی به علم فیزیک و

قوانین علمی و ریاضی تکیه نمی کند و برعکس بر پایه یقین و اعتقاد و باور

استوار است. جالب اینجاست که هر دو روش یعنی هم شیوه چهار مرحله ای کوانتومی و هم

این شیوه هفت مرحله ای یقینی هر دو جواب می دهند. و این همان اعجاز شگفت آور قانون

جذب است.

البته قانون جذب منتقدان زیادی هم دارد. کسانی که می گویند این قانون اصلا پایه و اساس

علمی ندارد و هیچ تضمینی وجود ندارد که انسان بعد از طی همه مراحل

به جوابی که می خواهد حتما برسد. یعنی همانطوری که قوانین طبیعی و فیزیکی حتما به

جواب ثابتی منجر می شوند قانون جذب رسیدن حتمی به جواب را تضمین نمی کند. بعضی

دیگر هم این سوال را مطرح می کنند که اگر کاینات فقط با یک فکر و اندیشه خشک 

و خالی می تواند کلی ثروت و خوشبختی را به مردم ارزانی دارد ، پس چرا در دنیا این همه

فقر و قحطی و مرگ وجود دارد؟خیلی از منتقدان هم می گویند که قانون جذب فقط برای آدم

های خوش شانسی کار می کند که به خاطر فرهنگ و محیط خاصی که در آن قرار دارند امکان

رسیدن به آرزوها و خواسته هایشان وجود دارد و این قانون در همه جای دنیا یک جور جواب

نمی دهند. دانشمندان هم شیفتگان کوانتومی قانون جذب را به شدت مورد انتقاد قرار می

دهند و می گویند نباید از کلمه قانون برای بیان اتفاق جذب استفاده کرد چون امکان جواب

گرفتن ثابت وقابل تکرار در هر شرایط دلخواه با این قانون و امکان آزمودن درستی یا نادرستی

جواب وجود ندارد. انگار به نظر می رسد مدافعان قانون جذب اصلا نباید به سراغ قوانین علمی

برای اثبات درستی کارکرد این قانون می رفتند چون دانشمندان قرص و محکم مقابل آنها قد

علم می کنند و آنها هم چون قصد دارند با ابزارهای علمی و فیزیکی به توصیف یک پدیده متافیزیکی و غیر مادی بروند خوب طبیعتا شکست می خورند و نمی توانند به خوبی از خود

دفاع کنند. این همان خطایی بود که در فیلم راز یا

Secret صورت گرفت و بلافاصله در جلسات پرسش و پاسخ بین تماشاچیان این فیلم و

سازندگان این مجموعه روی علمی نبودن ادعاهای کوانتومی دانشمند فیلم کلی انتقاد مطرح

شد.

اما مدافعان قانون جذب اصلا به نظر دانشمندان و فیزیکدانان و اینکه آنها این قانون را تائید یا رد

کنند اهمیتی نمی دهند. آنها بر این باورند که دانشمندان کل هنرنمایی شان مربوط به آن

بخش از یخ است که روی آب شناور است و بخش عظیم کوه یخ زیر آب آن قسمتی است که

قانون جذب برایش کار می کند و صادق است.


positive.jpg
10/دسامبر/2025

نگرش مثبت و نگرش منفی

نگرش مثبت و نگرش منفی روان شناسی مثبت نگر شاخه جدیدی از علم روان شناسی است که شیوه تمرکز مثبت ذهن فرد را که موجب حذف تفکرات و عواطف منفی و مخرب می شود، بیان می کند. مثبت اندیشی شیوه ای از اندیشیدن است.


how-to-think-positive-960x6152.jpg
10/دسامبر/2025

تمرین هایی برای تقویت ذهن

تمرین هایی برای تقویت ذهن به شما کمک می‌کند تا حافظه و مغز فعالی داشته باشید. ممکن است با گذشت زمان دیگر به دنبال یادگیری مسائل جدید نباشید، مطالعه را کنار بگذارید و دانش جدیدی نیز کسب نکنید.


2.jpg
10/دسامبر/2025

ویژگی افراد شاد

ویژگی افراد شاد شادی یک وضعیت ذهنی است. افرادی که واقعاً شاد و خوشبخت هستند حتی در منفی‌ ترین زمان‌ های زندگی‌ شان ذهنیت مثبت خود را حفظ می‌ کنند. افراد شاد دور و برشان را با افراد مثبت پر می‌ کنند.


1.jpg
10/دسامبر/2025

تکنیک های ذهنی تفکر مثبت

تکنیک های ذهنی تفکر مثبت مردم به‌ طور طبیعی به نتایج منفی فکر می‌ کنند، نه مثبت. اغلب نتایج منفی نصیب افراد بدبین می‌ شود. از طرف دیگر، برای مردم مثبت‌ اندیش، اتفاقات خوب پی‌ در پی رخ می‌ دهد. این درست مانند زمانی است که یک اتومبیل قرمز می‌ خرید و پس از آن همه اتومبیل‌ های قرمز اطراف خود را می‌ بینید.


پیاده سازی و سئو توسط: 'GoGseo