لطفا صبر کنید ...

creativepeople-500x282-1.jpg
18/نوامبر/2024

زنان خودجوش، برونگرا و شهودی

افراد خلاق نیاز به رهبری تحول گرا دارند که به آنها انگیزه داده و باعث بروز ایده های جدید در آنها گردد. پژوهشگران دانشگاه وسا در فنلاند دریافته اند که زنان خودجوش، برونگرا و شهودی بهترین گزینه برای ایفای نقش رهبر تحولگرا می باشند.

نگرش متداول این است که کسانی که واقعیت ها را ارزش می نهند و بهترین عملکرد را دارند برای رهبری مناسب ترهستند.

اما بر اساس این پژوهش، رهبرانی که بیشترین تاثیر را بر نوآوری سازمان ها دارند، وظیفه گرا نیستند. بر خلاف نگرش سنتی و

متداول، افراد خلاق نیاز به رهبری دارند که به آنها آزادی عمل بدهد، دیگران را تشویق به تجربه کند، پیشنهادهای جدید ارائه دهد و اجازه خطا کردن بدهد.

رهبری که بتواند خلاقیت را حمایت کند باید جذاب، انگیزه بخش و به شکل مثبتی، چالش برانگیز باشد. رهبران افراد خلاق باید

در جستجوی ایده های جدید باشند، اشتباه ها را سرزنش نکنند، و بین عقاید تفاوت قایل نشوند. این پژوهش نشان داد که زنان

خودجوش، برونگرا و شهودی، در رهبری تحول گرا، عملکرد بهتری دارند.


2-8-400x400-1.jpg
18/نوامبر/2024

عواطف منفی

آیا کسی به شما گفته است؛ “لبخند بزن!” یا “شاد باش!”، در حالی که روز بدی را پشت سر می گذارید؟ بنا به توصیۀ یک پژوهش تازه؛ پذیرفتن عواطف منفی معمول برای سلامتی روان در بلند مدت، بهتر از انتقاد یا سرکوب آنها است.

این مطالعه که توسط موسسۀ ملی سالمندی تامین و در مجلۀ روانشناسی فردی و روانشناسی اجتماعی منتشر شد، ارتباط میان پذیرش عواطف منفی و سلامت روان به روی 1300 بزرگسال را بررسی کرد.

دکتر «ایریس ماوس»، استاد روانشناسی در دانشگاه برکلی و مدیر این مطالعه به برکلی نیوز گفت: “ما متوجه شدیم افرادی که به طور عادی عواطف منفی خود را می پذیرند، احساس بد کمتری دارند و این موجب بهبود سلامت روانی آنها خواهد شد.”

دکتر «برت فورد»، استاد روانشناسی دانشگاه تورنتو، در همین زمینه به برکلی نیوز گفت: “به نظر می رسد چگونگی واکنش ما نسبت به عواطف منفی مان، برای سلامتی کلی ما دارای اهمیت بسزایی است. کسانی که این عواطف را بدون قضاوت و یا تلاشی به منظور تغییر آنها قبول می کنند، توانایی مقابله با استرس را همراه با موفقیت بیشتری خواهند داشت.”

در مجموع، پژوهشگران سه مطالعه انجام دادند که همگی آنها با توجه به سن، جنسیت، وضعیت اجتماعی و سایر متغیرهای جمعیت شناختی مورد بررسی قرار گرفت.

بررسی های روامشناسی در مورد عواطف و احساسات منفی

نخستین پژوهش شامل بررسی 1000 شرکت کننده در مورد موافقت با این جمله بود که «من به خودم می گویم که احساساتم نباید مرا تحت تاثیر بگذارد». مشخص شد که شرکت کنندگان سختگیری که در مورد احساسات بدشان، احساس بدی داشتند از سلامتی روانی پایین تری برخوردار بودند.
مطالعۀ دوم شامل 150 نفر شرکت کنندگانی می شد که به آزمایشگاه آمده بودند تا یک مصاحبۀ شغلی سه دقیقه ای را با هیئت داوران و در برابر دوربین فیلمبرداری انجام دهند. این گروه تنها چند دقیقه برای آماده شدن وقت داشتند. پس از مصاحبه، از شرکت کنندگان خواسته شد تا عواطف خود را ارزیابی کنند. نتایج دوباره نشان داد؛ در افرادی که تمایل به جلوگیری از احساسات منفی خود داشتند، سطح بالاتری از اضطراب عاطفی را بروز دادند.
سرانجام پژوهشگران از بیش از 200 نفر خواستند در مورد تجربیات استرس زایی که در طول دو هفتۀ گذشته داشتند، چیزی بنویسند. شش ماه بعد، کسانی که احساس بدی در مورد عواطفشان داشتند، نسبت به که کسانی که احساساتشان را پذیرفته بودند، اختلالات رفتاری بیشتری داشتند.
دکتر فورد در پاسخ به این پرسش که «آیا تحقیقاتی که نشان دهد پذیرش عادات با هر نوع ویژگی شخصیتی در ارتباط است یا این که انسان آن را از طریق والدین یا فرهنگ یاد می گیرد؟» گفت: محققان در مورد این شرکت کنندگان چیز زیادی نمی دانند.

نخست اینکه تدریس پذیرش عواطف یک عامل مفید در چندین شاخۀ روانپزشکی مانند شناخت درمانی مبتنی بر ذهن، پذیرش و تعهد درمانی و دیالکتیک رفتار درمانی است. دوم اینکه ما در این تحقیقات متوجه شدیم که پذیرش عاطفی با سن افراد مرتبط است. برای نمونه در سنین 21 تا 73 سالگی، پیش بینی بیشتری برای پذیرش عادات وجود دارد. البته باید توجه داشت که این مطالعه، بلند مدت نیست و نمی توان مردم را در سنین بالاتر مورد بررسی های بیشتر قرار داد. ما در این مرحله نمی توانیم ادعا کنیم که افراد در سنین بالاتر پذیراتر می شوند ولی دلایل قانع کننده ای مبتنی بر این که قبول عادات با افزایش سن دارای ارتباط مسقیم است وجود دارد.
دکتر فورد در ادامه و پاسخ به این پرسش که «به نظر می رسد غرب نسبت به اندیشۀ شاد بودن وسواس بخرج می دهد و این تثبیت ممکن است به تحقیر عواطف منفی منجر شود. آیا این امر ساده بینی بیش از حد نیست»، گفت: خیر. ما معتقدیم که این دو ایده در واقع با یکدیگر ارتباط دارند.

مخالفت با پذیرش عواطف یک نوع قضاوت در مورد عواطف است در حالی که عوامل متعددی وجود دارد که می تواند به قضاوت عواطف نیز کمک کند. ما فکر می کنیم شدت ارزش گذاری و تمایل به احساس شادی می تواند منجر به قضاوت بیشتر در مود عدم شادی و عواطف منفی در انسان شود.
هنگامی که مردم در خیابان از شما می خواهند لبخند بزنید یا هنگامی که دوستانتان به شما می گویند «اخم هایت را باز کن»، شروع درک این موضوع است که چرا فرهنگ ما (غرب) تمایل به ارزش نهادن به شادی و ارزش زدایی از احساسات منفی دارد.


strees-at-work-1200x461.jpg
18/نوامبر/2024

در هنگام استرس و نگرانی نفس عمیق نکشید

دانشمندان معتقدند در هنگام استرس و نگرانی نفس عمیق نکشید .

دانشمندان معتقدند در هنگامی که شما احساس نگرانی و استرس می‌کنید کشیدن نفس‌های عمیق حال شما را بدتر می‌کند.

محققان متوجه شدند در هنگامی که شما علائم استرس و نگرانی از خود نشان می‌دهید تغییر شیوه نفس کشیدن تاثیر بهتری نسبت به درمان‌ها و داروهای روانی در کاهش علائم ناشی از این حالات دارند. با این روش هم‌چنین می‌تواند مردم را نسبت به حملات ترس و نگرانی در آینده بیمه کرد.

حملات ترس و استرس (panic attack) همراه با علائمی مانند افزایش ضربان قلب، عرق کردن کف دست و نفس نفس زدن بروز پیدا می‌کند. بیش از ۶ میلیون نفر در آمریکا به این حالت دچار هستند و به طور ناگهانی دچار استرس می‌شوند.

معمولا به انسان‌ها در هنگام نگرانی توصیه می‌شود که نفس عمیق بکشند، اما برای افرادی که دچار نفس نفس زدن‌های شدید می‌شوند این توصیه چندان خوب نیست. چرا که در این حالت معمولا انسان‌ها مقادیر زیادی دی‌اکسید کربن را از طریق تنفس خارج می‌کند که می‌تواند منجر به بروز حالاتی مانند سرگیجه یا بی‌حسی شود. در این هنگام احساس خفگی به انسان‌ها دست می‌دهد و به همین دلیل آن‌ها به طور ناخودآگاه سریع‌تر و عمیق‌تر نفس می‌کشند انجام این کار وضعیت را بدتر می‌کند.

دلیل بیولوژیکی

نفس نفس زدن به این دلیل نیست که آن‌ها کمبود اکسیژن پیدا کرده‌اند، بلکه دلیل اصلی این است که آن‌ها به یکباره حجم هوای زیادی را از راه دهان خارج می‌کنند.
به همین دلیل ‌کارشناسان روانشناسی معتقدند در این حالت به جای نفس‌های عمیق شما بهتر است نفس‌های سطحی و آرام بکشید.

به این ترتیب میزان دی‌اکسید کربن موجود در خون شما به حالت طبیعی باز می‌گردد و کم‌تر احساس تنگی نفس پیدا می‌کنید. اما دانشمندان معتقدند آموزش این تکنیک به افرادی که معمولا دچار نگرانی هستند چندان ساده نیست چرا که آن‌ها در این حالت معمولا احساس خفگی می‌کنند و به همین دلیل به طور ناخودآگاه شروع به کشیدن نفس‌های عمیق می‌کنند.

اما در صورتی که آن‌ها با تمرین کردن این روش را کنار بگذارند ظرف مدت کوتاهی می‌توانند به خود مسلط شوند و ترس را کنار بگذارند.


157297245-1200x837.jpg
18/نوامبر/2024

تاثیر وسواس بر رابطه زناشویی

در حال حاضر پس از ازدواج هم حالت‌هایی به‌خصوص در زمان برقراری رابطه جنسی از خود بروز می‌دهد که از لذت رابطه‌مان کاسته می‌شود و دلخوری پیش می‌آید. متاسفانه این خواننده گرامی در مورد اینکه آیا درمان خاتمه یافته یا هنوز همسرشان تحت درمان هستند چیزی نگفته است. اما مطالعه این یادداشت  که تاثیر وسواس بر رابطه زناشویی را بیان میکند به همه توصیه می‌کنم.
وسواس عموما به دو دسته وسواس فکری و عملی تقسیم می‌شود. همان‌طور که می‌دانید لازم است حتما برای درمان وسواس از هر نوعی که باشد اقدام کنید. دارو درمانی به‌علاوه رفتاردرمانی توام می‌تواند مشکل وسواس را حل کند.

شاید گمان کنید وسواس ربطی به مسایل زناشویی ندارد اما اختلال وسواس می‌تواند شامل عقاید، تصاویر ذهنی- تکانه‌ها و افکار مزاحم و مکرر (وسواس فکری) یا الگوهای مکرر رفتار یا فعالیت‌های مزاحم (عمل وسواسی) باشد. حالت‌های وسواسی و انجام مناسک خاص هنگام روابط زناشویی در برخی افراد تاثیر نامطلوبی بر فرآیند جنسی طرف مقابل می‌گذارد؛ به‌طوری که گاهی موجب بروز اختلافات و مشاجرات می‌شود ولی این اعمال با مراجعه به درمانگر و درمان تا حد زیادی قابل کنترل است.

درمان وسواس

توصیه می‌شود اگر مشکوک به داشتن علایم وسواس در این زمینه هستید به یک روان‌پزشک یا روان‌شناس باتجربه در امور جنسی مراجعه کنید تا مشخص شود آیا این مسایل ناشی از یک فرآیند وسواسی است یا رفتارهای آموخته‌شده‌ای است که برایتان ایجاد شده؟ در هر دو صورت این مساله با درمان کنترل خواهد شد و جای نگرانی نیست.

بعضی از افراد سعی می‌کنند علایم بیماری‌هایی چون وسواس یا اضطراب خود را نادیده بگیرند یا مخفی کنند و حتی برخی افراد به دلیل اضطراب ناشی از این مخفی‌کاری دچار ضعف در قدرت جنسی می‌شوند که این مساله نیز منجر به ناراحتی و دلزدگی همسران از یکدیگر می‌شود.

بهتر است به جای خوردن داروهای بدون تجویز شیمیایی یا گیاهی که به شما توصیه می‌شود (یکی از مراجعانم می‌گفت جوشانده گیاهی به من توصیه شده که وسواسم را درمان کند!) و نگرانی از عوارض احتمالی آنها به یک روان‌پزشک در مسایل جنسی مراجعه کنید تا هر دو مشکل (بیماری وسواس و مشکل جنسی) با هم مورد ارزیابی قرار گیرد.

چرا که در برخی موارد بدون نیاز به مصرف دارو این مساله قابل‌حل است و اگرهم نیاز به مصرف دارو شد با تجویز پزشک در کمال آرامش آن را مصرف کنید تا از ناراحتی و دلزدگی احتمالی همسرتان نیز جلوگیری کنید.

مشاوره آنلاین و تلفنی از داخل و خارج از کشور ( ایرانیان – فارسی زبانان )
مینو ایرانی “روانشناس و مشاور ایرانی” در انگلستان-لندن
تماس مستقیم با مشاور …


166828-1.jpg
18/نوامبر/2024

15 مورد از بهترین طرز فکرهای افراد موفق

ما هم باور داریم که تفکر هوشمندانه زندگی را تغییر می‌دهد، در اینجا به 15 مورد از بهترین طرز فکرهای افراد موفق اشاره می‌کنیم .
موفق‌ترین افراد دنیا یک خصوصیت مشترک دارند: طرز فکرشان با دیگران فرق دارد.

1 – فکر کردن یک نظم است. اگر می‌خواهید در آن بهتر شوید، باید روی آن کار کنید.
می‌توانید برای برنامه‌ریزی فکر کردنتان وقت بگذارید مثلاً هر دو هفته یکبار یک نصفه روز، هر یک ماه یک روز کامل و هر سال یک تا دو روز کامل.

2 – ببینید انرژیتان را باید کجا متمرکز کنید، و بعد از قانون 20/80 استفاده کنید.
80 درصد از انرژی تان را به 20 درصد از مهمترین فعالیت‌های تان اختصاص دهید. یادتان باشد که نمی‌توانید در آن واحد همه جا باشید، همه را بشناسید و همه کاری انجام دهید. و از انجام همزمان چند کار اجتناب کنید: ممکن است کارایی شما را به 40% برساند.

3 – افراد موفق خود را در معرض ایده ‌ها و آدم‌های مختلف قرار می‌دهند.
آنها سعی می‌کنند بیشتر وقتشان را با کسانی بگذرانند که آنها را به چالش می‌کشند.

4 – ایده داشتن یک چیز است، دنبال کردن آن چیزی دیگر.
ایده‌ها تاریخ مصرف کوتاهی دارند. باید قبل از اینکه تاریخ انقضای آنها فرا برسد، آنها را عملی کنید.

5 – افکار برای ایجاد شدن نیاز به زمان دارند. اولین چیزی که به ذهنتان می‌رسد را انجام ندهید.
آخرین باری که ساعت 2 صبح یک فکر عالی به سرتان زد و وقتی صبح از خواب بیدار شدید به نظرتان احمقانه می‌رسید، را به خاطر دارید؟
افکار تازمانی که ماده دارند باید شکل داده شوند و باید مورد بازجویی و سوال قرار گیرند.

6 – افراد باهوش با افراد باهوش دیگر همفکری می‌کنند.
فکر کردن با دیگران نتایج بهتری در بر خواهد داشت. مثل این می‌ماند که به خودتان یک راه میان‌بر بدهید. به همین خاطر است که جلسات طوفان مغزی تا این اندازه موثر هستند.

7 – تفکر عامه‌‌ پسند را رد کنید ( که معمولاً یعنی اصلاً فکر نکرده‌اید ).
خیلی از آدم‌ها وارد عمل می‌شوند با امید اینکه به فکر بقیه خوب برسد.
برای اینکه از وضعیت خارج شوید باید اول با احساس ناراحتی کردن کنار بیایید. همچنین به خاطر داشته باشید که همین الان آدم‌های دیگری هستند که سعی دارند برای خودشان فکر کنند و آنها هستند که موفق‌اند.

8 – بهترین متفکران از قبل برنامه‌ می‌ریزند، درحالیکه برای افکار ناگهانی نیز جا می‌گذارند.
وقتی با استراتژی وارد عمل شوید، احتمال خطا پایین می‌آید. داشتن افکار مبهم از اینکه کجا هستید و دوست دارید چه کاری انجام دهید، شما را به هیچ کجا نمی‌رساند.
کلید استراتژیک بودن: 1. موضوع را خرد کنید. 2. بپرسید چرا این مشکل باید حل شود. 3. موارد کلیدی را مشخص کنید. 4. منابع تان را مرور کنید. 5. افراد مناسب را در جای مناسب قرار دهید.
هنری فورد می‌گوید، “هیچ چیز سخت نیست اگر آن را به اجزای کوچکتر تقسیم کنید.”

9 – برای متفاوت فکر کردن، باید کارهای مختلفی انجام دهید.
راه ‌های جدیدی برای انجام کارتان پیدا کنید، با آدم‌های جدید آشنا شوید، حتی کتاب‌هایی را بخوانید که فکر می‌کنید خسته‌کننده هستند. رمز کار این است که با ایده‌ها و سبک‌های زندگی جدید آشنا شوید.

10 – برای تقدیر از ایده‌های دیگران، باید به ایده‌های دیگر احترام بگذارید.
نمی‌توانید فکر کنید که همیشه حق با شماست. باید به نظرات دیگر هم فرصت دهید.

11 – برای هر روزتان و زمان‌هایی که افراد دیگر را ملاقات می‌کنید، برنامه و موضوع داشته باشید.
بیشتر آدم‌ها فقط برای روزشان برنامه‌ریزی می‌کنند. متفکران برای برنامه‌ریزی هفته، ماه و اهداف بلندمدتشان وقت می‌گذارند و بعد آن را دنبال می‌کنند.
همچنین بدون موضوعی برای حرف زدن وارد جلسات، مهمانی‌ها و قرارهای ملاقات نمی‌شوند. قبل از اینکه وارد چنین موقعیت‌هایی شوند، تصمیم می‌گیرند که از آدم‌ها یاد بگیرند.
تفکر انعکاسی در مهارت‌های تصمیم‌گیریتان به شما رویکرد و اعتمادبه‌نفس می‌دهد.
اگر تفکر انعکاسی نداشته باشید، بیشتر از آنچه که فکر می‌کنید شما را عقب می‌کشد.

12 – بر حرف‌های منفی که با خودتان می‌زنید غلبه کنید. برنده‌ها با عباراتی مثل “من می‌توانم” حرف می‌زنند.
افراد باهوش محدودیت‌ها را نمی‌بینند. آنها امکانات را می‌بینند.
سام ایوینگ قهرمان سابق بیسبال می‌گوید، “هیچ چیز شرم‌آورتر از این نیست که ببینید کسی کاری را انجام می‌دهد که شما می‌گفتید غیرممکن است.”

13 – افراد خلاق خود را وقف ایده‌ها می‌کنند.
آنها ابهامات را در آغوش می گیرند و از شکست نمی‌ترسند و با افراد خلاق دیگر نشست و برخاست می‌کنند.

14 – افراد خوشبین نمی‌توانند متفکرانی واقع بین باشند.
داشتن رویکرد واقع بینی به شما این امکان را می‌دهد آنقدر به یک مشکل نزدیک شوید که بتوانید آن را بشکافید. روبه‌رو شدن با عواقب احتمالی هم به شما کمک می‌کند کارآمدتر باشید و به شما اعتبار بیشتر می‌دهد.

برای اینکه متفکری واقعبین‌تر باشید، باید: 1. از واقعیت تقدیر کنید. 2. کارتان را انجام دهید و واقعیات را به دست آورید. 3. نقاط مثبت و منفی آن را بسنجید. 4. بدترین حالت ممکن را در نظر بگیرید. 5. تفکرتان را با منابع تان هم‌ تراز کنید.

15 – خیلی مهم است که آخر روز به یاد بیاورید که می‌توانید طرز فکرتان را عوض کنید.
اینکه یاد بگیرید چطور در فکر کردن استاد شوید باعث می‌شود تفکری پربازده داشته باشید. اگر بتوانید این خصوصیت را در خود ایجاد کنید طوریکه به عادت همیشگی تان تبدیل شود، تمام طول زندگی فردی موفق خواهید شد.


-شناسی-هیجان.-چگونه-هیجانات-خود-را-کنترل-کنیم؟-قسمت-اول.jpg
18/نوامبر/2024

چگونه هیجانات شدید را کنترل کنیم؟

بیشتر مردم، در زندگیشان هیجانات شدید و غیر قابل کنترل را تجربه کرده اند. در چنین مواقعی، شخص بسیار مایل است شدت خشم، غم و اضطراب و ناامیدی تحت کنترل او باشد. ممکن است شدت هیجانات بر رفتار و طرز برخورد فرد به گونه ای تأثیر بگذارد که موجب رنجش و ناراحتی خود و اطرافیان شود. در چنین لحظاتی چگونه هیجانات شدید را کنترل کنیم؟

برای دستیابی به چنین توانایی به نکات زیر توجه نمایید:

1) از چگونگی تنفس خویش آگاه باشید.

سعی کنید تنفسی آرام و عمیق داشته باشید. با این عمل ساده به طور طبیعی می توان ضربات قلب و فعالیت ذهن را آرام کرد. هر نوع انقباضی را در بدنتان به خصوص عضلات، شانه ها، گردن و فک بررسی و تعدیل کنید.

2) سعی کنید بر هیجانات خود مسلط شوید.

هنگامی که با دیگران هستید زمان مساعدی برای ابراز هیجانات شدیدتان نیست. بنابراین، از آنها پوزش بخواهید و برای مدتی از آنها دور شوید. به آنها بگویید که احتیاج به زمانی دارید تا بر اعصابتان مسلط شوید و چند لحظه دیگر بر می گردید.

3) حتماً با افرادی دلسوز و مجرب ارتباط داشته باشید و مشکلات خود را با آنها در میان بگذارید.

چنین ارتباطی به شما کمک خواهد کرد تا در حس و رفتارتان تعادلی برقرار کنید و احساس تنهایی و انزوا ننمایید.

4) روشی دیگر برای کنترل کردن هیجانات، ثبت آنها در دفترچه یادداشت روزانه است.

تحقیقات نشان داده است که چنین روشی، تأثیرقابل ملاحظه ای بر افرادی که دچار حوادث شده بودند داشته است.

5) اگر موضوعی برایتان بسیار اهمیت دارد آن را بی پرده با دیگران مطرح کنید اما قبلاً در مورد آن موضوع و موقعیت خود خوب فکرکنید.

به یاد داشته باشید که تغییر در ارتباطات به مرور زمان رخ می دهد و صحیح نیست که این تغییر براساس اصول غیر منطقی و یا هیجانات زود گذر باشد.

6) با خودتان مهربان باشید.

سعی کنید مرخصی کوتاهی داشته باشید و فعالیت های مورد علاقه خود را انجام دهید. در این فاصله زمانی، ذهن شما آرامش لازم را باز خواهد یافت. به عنوان مثال مدت کوتاهی در پارک راه بروید یا غذای مورد علاقه خود را درست کنید و یا کتاب مورد علاقه خویش را بخوانید.

7) سعی کنید برای مدت کوتاهی به موضوعی که باعث آشفتگی شما شده است

فکر نکنید. چرا که در چنین شرایطی ذهن قدرت تصمیم گیری صحیح را ندارد. تصور کنید رنج و ناراحتی خود را درون جعبه ای داخل کمدتان گذاشته اید، در زمانی مناسب که آرامش بیشتری دارید این جعبه را از کمد بیرون آورید و به طور صحیح راه حلی برای مشکل و ناراحتی تان پیدا کنید.

با انجام دادن فعالیت های فیزیکی از قبیل ورزش کردن ، کلاس رفتن و یا سخت کار کردن سعی نمایید خود را خسته کنید و توجه و تمرکز خود را به کلاس، ورزش یا کار معطوف سازید.

8) کارهای همیشگی و امور روزمره خود را انجام دهید.

بدین گونه زندگی شما تحت کنترل خواهد بود.

فراموش نکنید که سرانجام لحظات پر اضطراب و هیجان به پایان خواهد رسید. شما قبلاً این واقعیت را تجربه کرده اید.


523728_816.jpg
18/نوامبر/2024

استرس

1- استرس چیست؟

مدیر یک کارخانه بزرگ در سن 35 سالگی دچار فشار خون بالا شد. یک زن خانه‌دار 27 ساله به بیماری آسم مبتلا گردید. این هر دو هنگامی که به پزشک مراجعه کردند به آن‌ها گفته شد که علت اختلالاتی که پیدا کرده‌اند « استرس » یا فشار روانی بوده است.

آن مدیر یک سال بود که باید به تنهایی تصمیمات سریعی در مورد کسب و کارش می‌گرفت. هر تصمیم می‌توانست به زیان‌های هنگفتی برای کارخانه بیانجامد. او پس از هر تصمیم‌گیری، در مورد پیامدهای آن نگران باقی می‌ماند تا وقتی که درستی تصمیم‌گیریش به اثبات می‌رسید. این نگرانی و اضطراب مداوم باعث بالا رفتن فشار خون او شده بود.

آن زن خانه‌دار نیز مادر شوهر بهانه‌جو و ایرادگیری داشت و شوهرش پشتیبانی لازم را از او نمی‌کرد. هر بار که مادرشوهرش سر او نق می‌زد، او می‌خواست که جوابش را بدهد ولی این کار را نمی‌کرد و خشم خود را فرو می‌خورد. با این کار نوعی حس خفگی در او به وجود می‌آمد. سرانجام این حس خفگی باعث نوعی نفس تنگی در او شد و در انتها به حمله آسم انجامید.
این‌ها نمونه‌هایی هستند از آنچه استرس با ما آدم‌ها می‌کند. هزاران مثال دیگر نیز مانند این‌ها وجود دارد. یکی از اختلالاتی که به تازگی مشخص شده که بر اثر استرس روی می‌دهد «خستگی مزمن» است. بنابراین اگر استرس چنین قدرتی دارد آیا نباید در مورد آن بیشتر بدانیم؟ البته که پاسخ مثبت است.

استرس یک تجربه است. هنگامی که ضرورت‌های جسمی، روانی یا اجتماعی باعث می‌شود که ما به آن‌ها واکنش نشان دهیم، در این صورت تحت فشار قرار می‌گیریم. آن چیزهایی که ما را به واکنش وامی‌دارند و مجبورمان می‌کنند که منابع‌مان را بسیج کنیم «محرک استرس» نام دارند. محرک‌ها باعث می‌شود که ما استرس را تجربه کنیم. افزایش دمای اتاق، تقاضاهای افرادی که دور و برمان هستند، و ضوابط و آداب اجتماعی، همگی نمونه‌هایی از محرک‌های استرس می‌باشند. هنگامی که ما منابع‌مان را برای برآورده کردن این تقاضاها به خدمت می‌گیریم و بسیج می‌کنیم، به گفته روان‌شناسان، تحت استرس قرار می‌گیریم.

واژه استرس به دلیل کاربرد نامناسبی که داشته است، به طور ضمنی معنی بدی را در ذهن ما متبادر می‌کند. در حالی که استرس به خودی خود نه خوب است و نه بد. بلکه نسبت به تاثیری که بر روی ما می‌گذارد خوب یا بد، مطلوب یا نامطلوب، و سالم یا ناسالم می‌شود. برای مثال، ضرورت امتحان دادن ممکن است باعث شود که بچه‌ای سخت کار کند و درس بخواند و امتحان را با موفقیت بگذراند. ولی در مورد یک بچه دیگر، همان امتحان ممکن است آنقدر پرزحمت و دشوار باشد که فراتر از منابع در اختیارش باشد و باعث شکست و ناکامی او گردد. بنابراین محرک استرس به خودی خود نه خوب است و نه بد، بلکه خنثی است.

2- درماندگی

هنگامی که یک محرک استرس خیلی شدید باشد و یا هنگامی که ما منابع کافی برای برآورده کردن آن تقاضاها در اختیار نداشته باشیم، تحت فشار استرس قرار می‌گیریم. این حالت را درماندگی ( Distress ) می‌نامند. درماندگی، حالت بد و ناسالمی است. درماندگی طولانی و مداوم باعث واکنش‌های متفاوتی در سطح بدن و ذهن انسان می‌گردد. درماندگی، منابع ما را به اتمام می‌رساند و ما را در برابر بیماری‌ها و اختلالات، ناتوان و آسیب‌پذیر می‌سازد. کودکی که منابع کافی برای گذراندن امتحان ندارد در امتحان رد می‌شود. مدیری که نگرانی و اضطراب مداوم دارد منابعش در این راه صرف می‌شود و دچار فشار خون می‌گردد. و زن خانه‌داری که بخش مهمی از منابعش را صرف فرو خوردن خشمش می‌کند نهایتاً گرفتار بیماری آسم می‌شود. بنابراین هر استرسی که به درماندگی بیانجامد ناسالم و بد است.

3- استرس مفید

هنگامیکه وجود یک محرک استرس، منابع ما را طلب می‌کند و ما دچار استرس می‌شویم، این امر همیشه به درماندگی نمی‌انجامد. اگر محرک استرس از حد معقولی تجاوز نکند و ما نیز منابع کافی برای برخورد با آن در اختیار داشته باشیم، قادر خواهیم بود تا از پس آن استرس برآئیم. در این صورت است که نوعی حس رضایت‌مندی و خشنودی در ما به وجود می‌آید. استرس‌هایی که از عهده‌شان بر می‌آئیم باعث یکپارچگی بیشتر در شخصیت ما می‌گردند. چنین استرس‌هایی را استرس مفید ( Eustress ) می‌نامند. بچه‌ای که به خوبی برای امتحان آماده شده و آن را با موفقیت گذرانده است، اعتماد به نفس بیشتری پیدا می‌کند و برای خود ارزش بیشتری قایل می‌شود. در واقع در اینجا استرس امتحان، اثر مثبتی بر روی او گذاشته است. این استرس‌های مفید برای انگیزش و رشد ما ضرورت دارند.

4- درک ما از استرس

روان‌شناسان بر این عقیده‌اند که نحوه ادارک ما (نگرش ما نسبت به چیزهای مختلف) تا حدّ زیادی تعیین کننده این است که استرس به «درماندگی» تبدیل شود یا «استرس مفید». برای مثال، کسانی که تعلیمات نظامی دیده‌اند و در عملیات جنگی شرکت داشته‌اند، یک تهدید حمله نظامی را نسبتاً ساده می‌انگارند در حالی که کسانی که چنین آمادگی‌ای نداشته باشند آن را موضوع مرگ و زندگی تلقی می‌کنند. روان‌شناسان نشان داده‌اند که نحوه ادراک ما تعیین کننده شدّت و ضعف استرس است. آن‌ها همچنین عقیده دارند که نحوه ادراک هر فرد از طریق آموزش و تمرین قابل تغییر است. این نتیجه‌گیری روان‌شناسان بسیار با اهمیت است زیرا در دنیای امروز استرس‌های شدیدی در زندگی همه ما وجود دارد و هر روز نیز موارد جدیدی بر موارد قبلی افزوده می‌گردد.

بنابراین، آموزش دیدن و یادگرفتن چگونگی اصلاح نحوه ادراک (نگرش) و سازماندهی مجدّد آن، در کاهش شدّت، بسامد و مدّت بسیاری از اختلالات مربوط به این موضوع، می‌تواند بسیار مفید باشد. همچنین استرس‌های آینده قابل پیش‌بینی می‌گردد و نحوه ادراک ما متناسب با آن می‌تواند تغییر یابد. به این گونه آموزش‌ها  (زدن واکسن استرس) می‌گویند. درست همان گونه که برای مقابله با سایر بیماری‌ها مایه‌کوبی می‌کنیم، برای مقابله با استرس نیز باید خود را آماده کنیم.


-وابستگی-چیست.jpg
18/نوامبر/2024

آیا من یک هم وابسته هستم؟

1- آیا خود را مسئول احساسات و رفتار دیگران می دانم وآیا من یک هم وابسته هستم ؟
2- در تشخیص نوع احساسات خود مشکل دارم و نمی دانم آیا خشمگینم ، غمگینم یا شاد هستم ؟
3- آیا در نشان دادن احساساتم مشکل دارم ؟
4- آیا از عکس العمل دیگران نسبت به احساساتم ترس و دلهره دارم ؟
5- آیا در ایجاد و حفظ رابطه نزدیک مشکل دارم ؟
6- آیا از این‌ که دیگران مرا آزار دهند یا نپذیرند می ‌ترسم ؟
7- آیا از خود و دیگران خیلی توقع دارم ؟
8- آیا برای تصمیم گیری مشکل دارم ؟
9- آیا سعی می ‌کنم احساساتم را انکار کنم ؟ یا آن را به حداقل برسانم یا اصلاح کنم ؟
10- آیا اعمال و رفتار دیگران عکس العمل مرا تعیین می‌کنند ؟
11- آیا احتیاجات و خواسته‌های دیگران را مقدم می ‌دانم ؟
12- آیا ترس از خشم دیگران بر روی صحبت و اعمال من اثر می گذارد؟
13- آیا ارزش‌های مورد قبول خود را در برابر ارزش‌های مورد قبول دیگران ندیده می ‌گیرم ؟ و به ارزش‌های دیگران بیشتر بها می دهم ؟
14- آیا من داشته‌ها و نکات خوب و مثبت خود را نمی ‌توانم تشخیص دهم ؟
15- آیا آرامش من توسط احساسات و رفتارهای دیگران تعیین می ‌شود ؟
16- آیا بر روی کارها، حرفها و رفتارهای خود قضاوت می ‌کنم ؟ و هیچ وقت آنها را به اندازه کافی خوب نمی دانم؟
17- آیا قبول دارم که ضربه ‌پذیر بودن و درخواست کمک کردن طبیعی و نرمال است ؟
18- آیا زیاد از حد وفادار هستم؟ حتی اگر این وفاداری غیر قابل توجیه باشد و برایم مضر باشد؟
19- آیا حتماً باید کسی به من احتیاج داشته باشد تا بتوانم با او رابطه برقرار کنم؟
20- آیا باید کسی مرا دوست داشته باشد یا تایید کند، تا درباره خود احساس خوبی داشته باشم؟
21- مشکلات و درگیری دیگران بر آرامش من اثر می گذارد و افکار من بر روی مشکلات و تسکین درد دیگران متمرکز می ‌شود؟
22- آیا افکار من بر روی دیگران تمرکز دارد؟
23- آیا افکار من بر روی حمایت از دیگران تمرکز دارد؟
24- آیا افکار من بر روی سوء استفاده از دیگران تمرکز دارد ؟
25- آیا من احساس احترام به خود می ‌کنم، وقتی که مشکلات دیگران را حل می کنم یا درد دیگران را تسکین می دهم ؟
26- آیا سرگرمی و علائق خود را کنار می گذارم، تا در سرگرمی و علائق دیگران شریک شوم؟
27- آیا نظرات خود را در مورد لباس پوشیدن و ظاهر نزدیکان به آنها دیکته می ‌کنم، چون فکر می ‌کنم آنها انعکاس دهنده من هستند؟
28- از احساس دیگران آگاهم ، ولی از احساسات خودم خبر ندارم ؟
29- آیا رویاهایتان برای آینده همیشه به کس دیگری وصل است ؟
30- آیا در روابطم با دیگران سعی نمی ‌کنم که همیشه دهنده باشم تا احساس امنیت کنم؟
31- آیا ارزشها خود را به خاطر برقراری رابطه با دیگران زیرپا می ‌گذارم ؟
32- کیفیت زندگی من به کیفیت زندگی دیگران بستگی دارد؟

در واقع بسیاری از ما ممکن است چند تا یا تعداد کمی از ویژگی های افراد هم وابسته را داشته باشیم. تعداد پاسخ های شما به سوالات بالا نشان دهنده مقدار این بیماری در شماست. از یک پاسخ تا سی و دو پاسخ مثبت! همه پاسخ هایی که شما به سوالات بالا دادید نشان دهنده تربیت ناکارآمدی است که از آن برخوردارید. یادتان باشد ما در سیر زندگی بطور همزمان از چهار الگو پیروی می کنیم؛ 1- وراثت 2- رفتارهای والدین و آموزه های آنها 3- محیط (مدرسه،جامعه، گروه همسالان و دوستان و …)، 4- خود یا خویشتن مان

کارآمدی یا ناکارآمدی ما محصول تعامل این چهار الگو در درون ماست که نحوه عکس العمل های ما به زندگی و شیوه زندگی کردن ما را تعیین می کنند. حتی می توان تعارضات، تناقض ها و تضادهای درونی را به تعامل نادرست و اشتباه این چهار الگو نسبت داد. به همین خاطر است که بسیاری از افراد در بسیاری از لحظه های مهم زندگی دقیقا نمی دانند باید چکار کنند. به همین دلیل مدت طولانی را در سردرگمی سپری می کنند و بالطبع دچار هیجانات شدیدی مثل افسردگی، اضطراب، نا امیدی، خشم، خود انتقادی، نارضایتی، بی حوصلگی، احساس پوچی، خودزنی و خودکشی و غیره می شوند.

خانمی که به عنوان مثال مورد بررسی قرار گرفت، تحت تاثیر عوامل مختلف (همان چهار الگو) و عوامل دیگر نتوانست تصمیم مناسبی بگیرد و به جهنم زندگی خود بازگشت. شما تا بحال چند بار توانسته اید روش های خود را در مواجهه با مسائل مربوط به زندگی شخصی، شغلی، زناشویی، خانوادگی و اجتماعی تان تغییر دهید؟ شاید خیلی کم پیش آمده باشد. دلیلش هم این است که شما به خیلی از روش هایی که تا بحال از آنها استفاده کرده اید عادت کرده اید و حالا دست برداشتن از آن روش ها کاری بسیار دشوار است.

کنار گذاشتن روش های قبلی برای حل مسائل به معنی خلع سلاح شدن در این دنیای بی رحم است و این همان حماقت محض است! نه! اشتباه نکنید. علت اینکه اغلب افراد مشکلاتشان حل نمی شود این است که فرصت یادگیری و امتحان کردن روش های جدید برای حل مسائل را به خودشان نمی دهند. تغییر کردن امری دردناک است


-بردت-از-زندگی-735x400.jpg
18/نوامبر/2024

چگونه از زندگی لذت ببریم

منتظر تغییرات زیاد در یک روزی که معلوم نیست کی باشه نباشیم و از زندگی لذت ببریم .

40 مورد زیر رو بخونید تایید این حرف را خواهید کرد.

1-گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.

2- سعی کنیم بیشتر بخندیم.

3- تلاش کنیم کمتر گله کنیم.

4- با تلفن کردن به یک دوست قدیمی، او را غافلگیر کنیم.

5- گاهی هدیه‌هایی که گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا کنیم.

6- بیشتردعا کنیم.

7- در داخل آسانسور و راه پله و… با آدمها صحبت کنیم.

8- هر از گاهی نفس عمیق بکشیم.

9- لذت عطسه کردن را حس کنیم.

10- قدر این که پایمان نشکسته است را بدانیم.

11- زیر دوش آواز بخوانیم.

12-سعی کنیم با حداقل یک ویژگی منحصر به فرد با بقیه فرق داشته باشیم .

13- گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.

14- با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.

15- برای انجام کارهایی که ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه‌ریزی کنیم.

16- از تفکر درباره تناقضات لذت ببریم.

17- برای کارهایمان برنامه‌ریزی کنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم. البته کار مشکلی است!

18- مجموعه‌ای از یک چیز (تمبر، برگ، سنگ، کتاب و…) برای خودمان جمع‌آوری کنیم.

19- در یک روز برفی با خانواده آدم برفی بسازیم.

20- گاهی در حوض یا استخر شنا کنیم، البته اگر کنار ماهی‌ها باشد چه بهتر.

21- گاهی از درخت بالا برویم.

22- احساس خود را درباره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.

23- گاهی کمی پابرهنه راه برویم.

24- بدون آن که مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی کنیم.

25- وقتی کارمان را خوب انجام دادیم مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یک بستنی بخریم و با لذت بخوریم.

26- در جلوی آینه بایستیم و خودمان را تماشا کنیم.

27- سعی کنیم فقط نشنویم، بلکه به طور فعال گوش کنیم.

28- رنگها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم .

29- وقتی از خواب بیدار می‌شویم، زنده بودن را حس کنیم.

30- زیر باران راه برویم.

31- کمتر حرف بزنیم و بیشتر گوش کنیم .

32- قبل از آن که مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش کنیم و مراقب تغذیه خود باشیم.

33- چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و… را یاد بگیریم.

34- اگر توانستیم گاهی کنار رودخانه بنشینیم و در سکوت به صدای آب گوش کنیم.

35- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.

36- احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نکنیم.

37- به دنیای شعر و ادبیات نزدیک تر شویم.

38- گاهی از دیدن یک فیلم در کنار همه اعضای خانواده لذت ببریم.

39- تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه کنیم.

40- از هر آنچه که داریم خود و دیگران استفاده کنیم ممکن است فردا دیر باشد.


18114.jpg
18/نوامبر/2024

رابطه افسردگی رانندگان و احتمال تصادف

تحقیقاتی که در زمینه سلامت روانی رانندگان کامیون در استرالیا در جهت رابطه افسردگی رانندگان و احتمال تصادف صورت گرفت، نشان داد افسردگی یا اشتغال نامنظم، خطر حادثه را برای آنها به شدت افزایش می دهد.

این مطالعه که توسط دانشگاه کویینزلند صورت گرفته است و نهادهای گوناگون از جمله کمیسیون ملی حمل و نقل آن را تایید کرده است، تاثیر قابل توجهی برای امنیت جاده دارد. بر اساس این مطالعه، خطر تصادف برای رانندگان بانشانه های افسردگی دو برابر و برای آنهایی که از عوارض شدید افسردگی رنجمی‌برند، شش برابر است.

این تحقیق از سوی دیگر نشان می‌دهد حدود 9 درصد رانندگان دست کم یک بار درهفته مواد مخدر مصرف می‌کنند و مصرف بعضی مواد مخدر در میان آنها دو برابرافراد معمولی است. اگر چه به گفته مایکل هیلتون از مرکز بهداشت روانی پارکسنتر کویینزلند که این تحقیق را انجام داده است، تبدیل نتایج این تحقیق به برنامه عملی اهمیت دارد اما این تحقیق نشان می‌دهد که رانندگان خود درمقابل درمان مقاومت می‌کنند. به گفته این محقق، نتایج این مطالعه همچنین ضرورت سامان دادن به علل استرس در رانندگان خودروهای سنگین و کاهش ساعات کار آنها را نشان می‌دهد.


پیاده سازی و سئو توسط: 'GoGseo